ایدئولوژیِ ضد زندگی
اگر کسی بگوید من طرفدار ابن سینا هستم، مثل این است که هیچ چیز نگفته. اما اگر کسی بگوید من طرفدار استالین هستم، عدهی زیادی در موافقت و مخالفت با او برانگیخته خواهند شد. چرا؟
اگر کسی بگوید من طرفدار ابن سینا هستم، مثل این است که هیچ چیز نگفته. اما اگر کسی بگوید من طرفدار استالین هستم، عدهی زیادی در موافقت و مخالفت با او برانگیخته خواهند شد. چرا؟
اندیشیدن انتقادی نه تنها بر آموزهها و مفاهیمی که فرد از دیگران دریافت میکند، بر پیشداوریها و سنتهایی که به ارث برده، به کار برده میشود، که دقیقاً با کاربرد معیارهای انتقادی بر اندیشهی خود فرد است که کسی هنر اندیشهی انتقادی را میآموزد.
فلسفه بنا به طبیعت خود چیزی باطنی است که نه برای عوام ساخته شده نه میتواند که برای عوام آماده شود؛ فلسفه فلسفه است تنها تا جایی که کاملاً در نقطهی مقابل عقل و حتی نقطهی مقابل حس مشترک قرار دارد.
زیباییِ آموزش این است که میتواند درد و رنج را التیام دهد؛ و آزادی بیان وقتی ارزش دارد که همه از آن برخوردار باشند. این درمورد تاریخ هم صادق است: اگر نسبت به رنج دیگران حساسیتی وجود نداشته باشد، معنایی ندارد.
کانت مدعی است وظیفهی ارزیابی زندگی در زمینهی التذاذ و رنج را میتوان از هر آدم عادی که دارای عقل سلیم است و دربارهی زندگی بازمیاندیشد، انتظار داشت.
چقدر مردم عادی وقتی میگویند زندگی یک فیلسوف به مردن میماند، راست میگویند. مرگ، جدایی میان جسم و روح، برای افلاطون دلپذیر بود؛ او به گونهای عاشق مرگ بود، زیرا جسم با همهی نیازهایش موجب وقفه در کاوشهای روحانی میشود.
تصور اینکه شخص دیگری بیاید و بستهای آماده از معنای زندگی را به ما تحویل دهد، خواب و خیالی بیش نیست. هرکس باید برای خودش تصمیم بگیرد و به زندگیاش معنا ببخشد. به ویژه هنگامی که نظام زندگی وارونه میشود…
سازمان دادن یک دولت، هرچند دشوار به نظر برسد، حتی برای قوم شیاطین هم قابل حل است، به شرط آنکه عاقل باشند. کانت – معتقد بود که انسانی بد میتواند در دولتی خوب شهروندی خوب باشد.
سه پرسش معروفی که، از دید کانت، کار فلسفه پاسخ بدانهاست، برای شما آشناست: چه میتوانم بدانم؟ چه میتوانم انجام دهم؟ به چه میتوانم امید ببندم؟
به رنجهای خود دلبستگی پیدا نکنید، و از کسانی که رنجِ خود را دوست دارند، اجتناب کنید. دنبال سعادت نگردید، باشد که آن را بیابید. و مراقب کسانی که میخواهند شما را سعادتمند کنند باشید.
ادبیات کانتشناسی گسترده است، ولی کتابهای اندکی دربارهی فلسفهی سیاسی کانت وجود دارد، و از میان آنها تنها یکی هست که به خواندناش میارزد – جنگگریزی و صلحخواهی کانت نوشتهی هانس زانر
دو هزار سال پس از افلاطون، معلوم شده است که ایدههای آرمانشهریِ او، یاوههایی بیش نیست. هیچ آدمِ عاقلی هرگز دوست ندارد در ویرانشهرِ افلاطونی زندگی کند و عمر خود را تباه سازد…