من مینویسم زندگی، تو بخوان عادت
چهل سال از این سوال میگذره و من هنوز چهرهاش رو به خاطر دارم، وقتی کنار همدیگه روی پلههای منتهی به حیاط نشسته بودیم و با لذت و حرص پوست نارنگی پاک میکردیم.
چهل سال از این سوال میگذره و من هنوز چهرهاش رو به خاطر دارم، وقتی کنار همدیگه روی پلههای منتهی به حیاط نشسته بودیم و با لذت و حرص پوست نارنگی پاک میکردیم.
بیحرف و کلام به تابلوی نقاشی خیره شده بودند، صدای دکلمههای هوشنگ ابتهاج در سراسر گالری شنیده میشد و ترکیب دلنشین و بیادماندنی از تصویر و صدا خلق شده بود. هر دو ماسک زده درکنار همدیگر ایستاده بودند…
بهم گفته بودند این سوال را نپرس چون جوابت را نمیده. با یه نیشخند گفتم: «مگه میشه جواب نده، قراره زنش بشم». گفتند«”خود دانی، تو برو و امتحان کن، ببین چی میگه بعد بیا خاک بریز رو این شست».
سرش را به سمت پنجره میچرخاند، چند ثانیه بعد به اطرافش نگاه میکرد، چند ثانیه بعد به صفحهی تلفن همراهش نگاهی میانداخت و چند ثانیه بعد ویتر کافه به سراغش میآمد و منتظر سفارش بود.
از جایش بلند شد و به سمت میز حاضر در اتاق رفت و خودکار را از مردی که پشت میز نشسته بود گرفت و از او پرسید چه کار کنم؟ مرد گفت پایین این سه صفحه را امضا کنید. صدای مرد راٖ میشنید کهٖ میگفت بالاخره برای سومین بار موفق شدید. این همه اومدید و رفتید تا این برگه امضا شد. خودکار را روی برگهها گذاشت و به طرف صندلیها رفت و نشست.
میدانم چه مرگم است که هر شب مثل دیوانه فقط به خودم میپیچم و نمیتوانم آرام بگیرم. در طول روز هم وضعم شبیه شبها است منتها کسی دقت نمیکند، فکر میکنند آدم پر جنب و جوشی هستم. در این یک هفته آرام و قرار ندارم،
همه چی رفت زیر آب، خودم دیدم، خودم با همین چشمام دیدم. جریان باران اول آرام بود. نگران نبودیم، هیچ کس نگران نبود. گفتیم مثل همیشه در این فصل هوا بارانی میشود ولی مثل همیشه نبود. سرم را که برگرداندم دیدم همه چیز روی آب شناور است.
ما نبودیم، نه اینکه که میدانستیم باید نباشیم، نه ولی خب به سرمان زد از شهر بزنیم بیرون. دقیق یادم نیست که دلیل داشتیم برای اینکه بریم یا نه؟ فقط این را میدانم که رفتیم، خوش خوشان سوار ماشین شدیم و راه افتادیم. من جلو نشسته بودم، کاوان در بغلم بود و سیروان پشت خوابش برده بود. کاوان هم مرز بین خواب و بیداری بود. با هم حرف نمیزدیم اما هر دو فقط چشم دوخته بودیم به جاده. رادیو روشن بود و صدای خواننده کوردی شنیده میشد.