مصاحبه از رامین مظهر
این بحث را با اشاره به دو رویداد فرهنگی مرتبط به هم آغاز میکنم؛ اول رشد سریع و ستایشبرانگیز نشر نبشت؛ انتشاراتی که به چاپ و توزیع آثار داستانی و غیر داستانی افغانستان و ایران در سطح بینالمللی میپردازد و اولین اپلیکیشن کتابخوانی دیجیتال أفغانستان را راهاندازی کرده و با آنکه در ابتدای راه است، اما مهمترین کتابهای ادبیات داستانی افغانستان را میتوان در این اپلیکیشن یافت. اتفاق دوم، تکثیر غیرقانونی کتاب «روایتی از درون»، خاطرات آقای رنگین دادفر سپنتا، وزیر امور خارجه و مشاور شورای امنیت پیشین دولت در شبکههای اجتماعی است که منجر به آن شد که انتشارات عازم، ناشر این کتاب به رسم اعتراض انتشاراتش را متوقف کند.
این نخستین بار نیست که اثر یک نویسنده/ هنرمند مورد دزدی و دستبرد قرار میگیرد. در أفغانستان و حتی ایران، حق مولف و یا قوانین و مقررات مرتبط با کاپیرایت رعایت نمیشود و محتوای رسانهی، محصولات سینمایی، کتاب، موسیقی و برنامههای کمپیوتری و أمثال آن همواره مورد تکثیر غیرقانونی دارند و بارها منجر به شکایت و اعتراض بازرگانان، ناشران کتاب و هنرمندان از نقض حق مالکیت معنوی و فکریشان شده است.
اعتراض انتشارات عازم هم با بیتوجهی حکومت و فرهنگیان روبرو شد. تنها آقای سید فاضل سانچارکی معین وزارت اطلاعات و فرهنگ از ضرورت تعدیل و اصلاح قانون کاپیرایت سخن گفت که امیدواریم مثل همهی وعدههای اهالی حکومت نباشد.
به همین بهانه گفتگویی کردهایم با عزیز حکیمی از نویسندهگان و ناشران مهم افغانستان، درباره حق کاپیرایت، نشر نبشت و کار نشر و پخش کتاب در افغانستان.
۸صبح: جناب حکیمی سپاس از فرصتی که برای ما دادید. لطفاً از نشر نبشت برای مان بگویید. چه کارهایی انجام شده و چه کارهایی را انجام خواهید داد.
حکیمی: نشر نبشت برای من شخصاً تحقق یک رویا است. تجربه حدود چهار ساله من با مجله ادبی نبشت به من ایده و انگیزه ایجاد نشر نبشت را داد. در این چهار سال بیش از هفتصد نویسنده ایرانی و اهل افغانستان برای نبشت نوشتند و این نشریه را تبدیل کردند به یک مجله معتبر و سال گذشته انجمنی متشکل از ۵۱ نویسندهی ایرانی مجله نبشت را به عنوان یکی از ده نشریه تأثیرگذار ادبیات فارسی معرفی کردند. این استقبال از نبشت واقعاً برخلاف انتظارم بود. فکر میکردم شاید برای جا افتادن نشریهای که فقط در حوزه ادبیات داستانی فعالیت میکند، به وقت زیادی نیاز باشد. همین استقبال باعث شد که روی نشر نبشت کار کنم و حالا از نظر فنی، نبشت یک وبسایت بسیار پیشرفتهی فروش کتاب دارد. این که میگویم بسیار پیشرفته به این دلیل است که امکانات نبشت برای پدیدآورندهگان و ناشران، هیچ تفاوتی با امکانات وبسایتهای بینالمللی مثل آمازون ندارد.
اپلیکیشن کتابخوان نبشت، که برای اولین بار به دست یک ناشر اهل افغانستان ساخته شده، در زبان فارسی اولین کتابخوان دیجیتالی است که کتابهای سانسورنشده را ارایه میکند.
مثلاً ناشر و نویسندهای که با ما کار میکند از طریق حساب کاربری خود میتواند هر لحظه به آمار فروش کتابش دسترسی داشته باشد. و یا یک ناشر از طریق حساب خود میتواند کتابهایش را به وبسایت نبشت.پرس اضافه کند. از نظر تجهیزات، نشر نبشت یک چاپخانه کامل دیجیتال دارد. از چاپ تمام رنگی و سیاه و سفید گرفته تا دستگاههای صحافی جلد نرم و جلد سخت. نشر دیجیتال نیاز به چاپ شمار مشخصی از کتاب و انبارداری آن را برطرف میسازد. به این معنا که هر گاه کتابی به فروش رود، در ظرف ده دقیقه آن کتاب چاپ و صحافی و آماده ارسال به خریدار میشود. این امر هزینهها را به شدت پایین میآورد و باعث میشود که در نهایت، قیمت کتابی که ما ارایه میکنیم با قیمت استاندارد کتاب در اروپا یکی باشد. اینها دقیقاً همان امکاناتی است که آمازون و دیگر وبسایتهای مشهور بینالمللی کتاب به ناشران فراهم میکنند. اما مهمترین قسمت کار نشر نبشت، اپلیکیشن کتابخوانش است. اپلیکیشنی که برای اولین بار به دست یک ناشر اهل افغانستان ساخته شده است و در زبان فارسی اولین اپلیکیشن کتابخوانی است که کتابهای سانسورنشده را ارایه میکند. اپ نبشت با استقبال گسترده فارسیزبانها در افغانستان و ایران و سایر کشورها روبهرو شده و مثل هر اپلیکیشن دیگری به مرور زمان بهتر و بهتر خواهد شد. کتابخوان نبشت هم هیچ کمی از نمونههای خارجی خودش مثل اپ کتابخوان آمازون که به کیندل مشهور است و یا آیبوک از اپل ندارد. کتابهای رایگان زیادی روی این اپلیکیشن داریم که هر روز به تعدادش اضافه میشود و نیز کتابهای فروشی داریم که به سادهگی میتوان خرید و به کتابخانه خود اضافه کرد.
۸صبح: در این روزها تکثیر غیرقانونی یک کتاب، دروازه یک انتشارات را بست. کپیرایت در جامعه ما به صورت بسیار گسترده نقض میشود. چطور میتوانیم از این وضعیت بگذریم؟
حکیمی: به نظر من، گذار از این وضعیت نیاز به زمان و کار جمعی دارد. افغانستان هنوز به کنوانسیون برن و دیگر پیمانهای بینالمللی کاپیرایت یا حفاظت از حقوق پدیدآورنده نپیوسته، اما قانون کپیرایت داخلی خودش را دارد که به نام قانون حمایت حقوق مولف، مصنف، هنرمند و محقق یاد میشود. مشکل، عمل کردن به این قانون است. وقتی قانونی تهیه میشود، تضمینها و راهکارهایی برای اطمینان از انفاذ آن قانون و مجازاتهایی برای تخطی از آن در نظر گرفته میشود. در عمل، حکومت ظرفیت رسیدهگی به تخطیهای مرتبط با نقض این قانون را ندارد. بنابراین، وجود یک قانون به تنهایی چارهساز این معضل نیست. اما کارهای زیادی میتوان کرد و قبل از همهچیز ما نیاز به یک پژوهش علمی در زمینه وضعیت تولیدات فکری و نقض قانون کاپیرایت در افغانستان داریم. چنین پژوهشی کمک میکند که تشخیص داده شود که حجم تولیدات ما چقدر است و به چه اشکالی و به چه دلایلی حقوق پدیدآورنده در افغانستان نقض میشود. بخشی از آن به دلیل ناآگاهی مردم از وجود چنین قانونی است. بخشی دیگر، عادتهای فرهنگی و برداشتهای نادرست از فرهنگ و ادبیات و حقوق پدیدآورنده است. مثلا مُد شده که بسیاریها نسخهی غیرقانونی پیدیاف کتابی را به اشتراک میگذارند و فکر میکنند این یک کار فرهنگی یا کمک به کتابخوانی است. باید بتوان این افراد را با دلیل و برهان متقاعد کرد که کاری که میکنند، نه تنها یک کار فرهنگی نیست، بلکه نقض قانون و در نتیجه یک جرم است. باید به آنها فهماند که این کار در درازمدت به جای کمک، به فرهنگ و کتابخوانی ضربهای جبرانناپذیر وارد میکند. از طرف دیگر، ناشران و پدیدآورندهگان هم میتوانند راهکارهایی بسنجند که اصولاً نیاز به نسخهبرداری غیر قانونی را تا حد زیادی کاهش دهند. اگر دانشجویی که واقعاً پول ندارد کتابی را بخرد، باید بتواند آن را از کتابخانه دانشگاه یا کتابخانه شهر و محل خود به دست آورد، و یا حتا در برابر پول اندکی، آن را از یک کتابفروشی به امانت بگیرد، آن وقت مشکل کمتر میشود. برای چنین طرحی، نیاز است که ناشران و کتابخانهها و کتابفروشیها با هم کار کنند. باید در راههای ارایه کتاب به خواننده خلاقیت به خرج داد. در اروپا شما به راحتی میتونید بدون پول به کتاب دسترسی داشته باشید و یا میشود کتابی بخرید، بخوانید و بعد با قیمت کمتری دوباره بفروشید. نداشتن پول به هیچ عنوان نباید مانع دسترسی به کتاب شود. اما این امر، به معنای آن نیست که خواننده حق داشته باشد که دست به تکثیر غیر قانونی بزند.
۸صبح: مردم و حتا بسیاری هنرمندان هم در مورد حق کاپیرایت آگاهی ندارند و ممکن است نقض حقوق مولف از سر ناآگاهی باشد. حتی بسیاری از هنرمندان هم کپیرایت را رعایت نمیکنند. چه به شکل بازخوانی یک ترانه بدون اجازه باشد و یا تکثیر آن. مثلا در کنسرتها و شبکههای تلویزیونی و عروسیها آهنگهای هنرمندان داخلی و خارجی پخش میشود و یا میخوانند. سازندهگان اصلی این آهنگها در تمام این موارد حقوقی دارند که باید از طرف آوازخوانها پرداخته شود اما چنین نمیشود. در این مورد نظرتان چیست؟
حکیمی: رسانههای ما از بام تا شام درباره همهچیز برنامه میسازند و آگاهی از حقوق مولف و نقض قانون هم میتواند یکی از این موضوعات باشد. به این شکل میتوان حساسیت جمعی نسبت به این مسأله را تا حدی افزایش داد و قبح نقض حقوق مولف را برجسته ساخت. رعایت صددرصد کپیرایت در هیچ جای دنیا ممکن نیست. اما میتوان وضعیت را بهتر ساخت. اما در مواردی، مثل بازخوانی آثار هنرمندان، این کار لزوماً نقض کاپیرایت به شمار نمیرود. چه بسا هنرمندان هم راضی باشند از این که آهنگهایشان شنیده میشود. روی یوتیوب هم پر است از کلیپهای بازخوانی ترانههای هنرمندان مشهور و این نقض کاپیرایت حساب نمیشود. ولی نقض کاپیرایت در افغانستان به اشکال مختلف صورت میگیرد. مهمترین کاری که میتوان کرد، این است که اول آگاهی عامه در مورد حق پدیدآورنده را افزایش داد و بعد هم نیاز به نقض کاپیرایت را از راههای مختلف رفع کرد. و در قدم سوم راههای عملی انفاذ قانون را سنجید. ولی باید در نظر داشت که موضوع کاپیرایت یک مسأله حقوقی پیچیده است و نمیشود هر نوع تکثیری با هر هدفی را نقض کاپیرایت نامید.
صبح: در افغانستان حتا کتابفروشها و ناشرانی هستند که کتابهای پرفروش انتشاراتهای دیگر را به گونه غیر قانونی کاپیبرداری میکنند و به فروش میرسانند. کتابهای پرفروش انتشاراتهای خارجی که سهل است، این ناشران کتابهای داخلی را از کتابهای مکتب و دانشگاه گرفته تا کتابهای دیگر به گونه غیر قانونی و زیرزمینی کاپی میکنند و با بهای کم به فروش میرسانند. طبیعی است که خواننده ترجیح میدهد کتاب را با بهای کمتری به دست بیاورد. رسم جدیدی که اکنون فیسبوک بنا نهاد نشر رایگان پیدیاف کتابهاست. چیزی که دروازه یکی از مهمترین ناشران افغانستان را بست. به نظرتان ادامه این وضعیت چقدر میتواند به صنعت نشر کتاب آسیب بزند؟
باید این را باید بپذیریم که کتاب کالایی است که در فرایند چاپ تولید میشود و کتابخوان هم یک مشتری که آن کالا را میخرد. تفاوتش با بقیه کالاها و انواع خرید و فروش این است خرید و فروش کتاب ابعادی فراتر از صرفاً تجاری دارد.
حکیمی: نظر شخصی من این است که ما هنوز چیزی به نام «صنعت نشر» در افغانستان نداریم، و نه بازاری به نام نشر. آنچه ما در افغانستان داریم، چاپخانه است. از سوی دیگر، باید این را باید بپذیریم که کتاب کالایی است که در فرایند چاپ تولید میشود و کتابخوان هم یک مشتری که آن کالا را میخرد. تفاوتش با بقیه کالاها و انواع خرید و فروش این است خرید و فروش کتاب ابعادی فراتر از صرفاً تجاری دارد. همین اعتراضهایی به نقض قانون کاپیرایت و تقبیح تکثیر غیر قانونی و بستهشدن یک ناشر شده، همه و همه برمیگردد به همین اصل تجاری آن؛ یعنی نقض حقوق مادی ناشر و نویسنده. طبیعی است که ناشر نمیتواند ضرر بدهد و اگر ضرر بدهد، بهتر است به سراغ کار دیگری برود. بنابراین، ابعاد فرهنگی نشر و تولید کتاب، نباید جنبهی تجاری آن را که در واقع بستر آن کار فرهنگی است، تضعیف کند. این را در نظر داشته باشید که سود ناشر هرچه باشد، به نسبت سرمایهای که برای کار خود گذاشته، کمتر از هر نوع کسب و کار دیگری است و حجم کار و زحمتی که نشر کتاب دارد بیشتر از کارهای دیگر است. نادیدهگرفتن جنبهی تجاری و نبود حمایت از ناشر و پدیدآورنده مسلماً به همین صنعت نیمبند کتاب در افغانستان ضربهی جبرانناپذیری خواهد زد. باید کار نشر و جنبه تجاری آن را کم کم با معیارهای پذیرفتهشده قاعدهمند ساخت. وظیفهی هر کتابخوان و کتابدوست و شهروند عادی است که از ناشر حمایت کند. وظیفه هر ناشر هم این است که نویسنده و مترجم حمایت کند و کیفیت کار و تولیدش را بالا ببرد و راههایی بسنجد برای این که پول هرگز نباید مانع دسترسی به کتاب شود.
۸صبح: در افغانستان گاهی جنگ دلیل پسمانی هنر و ادبیات دانسته میشود. گاهی نداشتن نقد ادبی، گاهی تنبلی شاعر و نویسنده و نبود نظریهپرداز، گاهی کوتاهی رسانهها و حکومت. آیا یکی از عمدهترین دلایل رشد نکردن هنر و فرهنگ افغانستان هم همین مسأله نیست که هنرمندان ما از کمترین حقوق مادی و معنوی آثار شان بهره نمیبرند و از این جهت دلگرمی ندارند؟ در افغانستان هیچ نویسندهای از راه نوشتن و فروش کتاب نان خورده نمیتواند او مجبور است بخشی از انرژیاش را صرف درآوردن پول کند.
حکیمی: درست است. اما در مورد درآمدزایی کارهای فرهنگی هم باید واقعبین بود. استیون کینگ یکی از پرکارترین نویسندهگان امریکایی است که تا حالا بیشتر از ۲۰۰ رمان نوشته و تقریباً همهی رمانهایش پرفروش بوده. طوری که قبل از انتشار کتابش، مردم آن را پیشخرید میکنند. اما کینگ تا زمانی که کتاب چهلمش را منتشر کرد، هنوز کار روزانهاش را که معلم زبان انگلیسی بود ادامه میداد. در اروپا و غرب، تعداد نویسندهگانی که از راه نوشتن خرج زندهگی خود را درمیآورند، بسیار اندک است. این را از تجربه شخصی میگویم چون من هم به زبان انگلیسی مینویسم و یکی از رمانهای من به ایتالیایی هم ترجمه و منتشر شده، اما با اینکه اینجا حساب و کتاب نویسنده و مترجم و ناشر معلوم است، با احتساب حقالتالیفی که به نویسنده میرسد، باید حداقل ۴۰ کتاب منتشر شده داشته باشم که درآمد آن برای یک زندهگی بسیار معمولی در اروپا کافی باشد. بنابراین، نمیشود با یکی دو کتاب، آن هم در بازاری مثل افغانستان انتظار داشت که نویسنده پولی به دست آورد که به شمردنش بیارزد.
حقالزحمه و حقالتالیف نویسنده و مترجم هر چه که هست، باید به آن احترام گذاشت. ولی نوشتن و تولید کتاب یک عشق است. یک ضرورت است. یک بزنس نیست. اگر قرار بود نوشتن پولی داشته باشد که همه نویسنده میشدند.
با اینحال، حقالزحمه و حقالتالیف نویسنده و مترجم هر چه که هست، باید به آن احترام گذاشت. ولی نوشتن و تولید کتاب یک عشق است. یک ضرورت است. یک بزنس نیست. اگر قرار بود نوشتن پولی داشته باشد که همه نویسنده میشدند. اتفاقاً همین وضعیت نوشتن را چالشی دلپذیر میسازد چون از عهده هر کسی برنمیآید. در هیچجای دنیا به هیچکس پول نمیدهند که بنویسد. اما وقتی نویسندهای با تحمل همهی سختیها به جایی میرسد که مورد توجه قرار میگیرد، آنوقت نهادهای زیادی هستند که از او حمایت کنند. اما در افغانستان، نبود یک بازار قاعدهمند باعث شده که پدیدآورنده وضعیتی دشوارتر از هر جای دیگر داشته باشد. بخشی از این وضعیت بازار برمیگردد به برداشت نادرست از کتاب و کتابخوانی. مثلاً نویسندهای ماهها زحمت میکشد و کتابی منتشر میکند، اما نزدیکترین دوستش هم انتظار دارد که نسخهای از آن کتاب را امضا کند و به او بدهد و یا روی فیسبوک همه دنبال نسخهی پیدیاف هستند. این یک فرهنگ نادرست است که اغلب خود فرهنگیان بانی آن هستند. وقتی دوست شما کتابی مینویسد و منتشر میشود، اگر واقعاً از کارش میخواهید قدردانی کنید، لطفاً یک نسخه از کتاب را از کتابفروشی بخرید و بعد از او خواهش کنید که برای تان امضا کند. همهجای دنیا رسم همین است.
۸صبح: چرا ما هنوز یک اتحادیهی صنفی برای دفاع از نویسندهگان و هنرمندانی که آثار شان دزدی میشود نداریم؟ اگر داریم چرا این اتحادیهها سکوت کردهاند؟
حکیمی: من در افغانستان نیستم و نمیدانم آیا نویسندهگان و ناشران اتحادیه صنفی دارند. اما اتحادیهای برای نویسندهگان وجود داشت که تا جایی که من میدانم تحت حمایت دولت بود. در هر حال اگر اتحادیهی ناشران و نویسندهگان در افغانستان وجود ندارد، با توجه به وضعیت نشر و بازار کتاب خیلی هم عجیب نیست. هنوز بازاری به آن معنا برای صنعت نشر در افغانستان به وجود نیامده که به اتحادیهای نیاز باشد.
۸صبح: بسیاری از کشورها با پیوستن به کنوانسیون برن برای حمایت از آثار ادبی و هنری از حق تألیف پدیدآورندهگان آثار هنری دفاع میکنند. سازمانها و موافقتنامههای جهانی دیگر هم در مورد جنبههای مرتبط با تجارت حقوق مالکیت فکری وجود دارد که افغانستان عضویت هیچکدام آنها را ندارد. آیا نیاز است ما به یکی از این کنوانسیونها بپیوندیم؟ پیوستن به این کنوانسیونها برای ما چقدر فایده خواهد داشت و چقدر هزینه بر میدارد؟
حکیمی: پیوستن به کنوانسیون برن برای افغانستان خوب است، اما نقش چندانی در بهبود وضعیت نشر و کتاب ندارد. پیوستن به این کنوانسیون به این معناست که افغانستان تکثیر غیر قانونی آثار خارجی را تحت قانون کاپیرایت قرار دارند، جرم اعلام میکند و مکانیزمهای عدلی لازم برای رسیدهگی به چنین جرایمی را در سیستم قضایی خود ایجاد میکند. در مقابل، آثاری که در افغانستان هم تولید میشود در سایر کشورها تحت حفاظت قانونی قرار میگیرد. ولی به صورت مستقیم بر بهبود وضعیت نشر و کتاب در افغانستان نقشی نخواهد داشت. افغانستان هنوز به آن سطح از تولید ادبی نرسیده که پیوستن به کنوانسیون برن لزوماً تاثیری بر آن داشته باشد. چون تعداد کتابهایی که در افغانستان سالانه به چاپ میرسد بسیار ناچیز است. برخلاف افغانستان، ایران به نسبت جمعیتش جزو بیست کشور اول جهان از نظر تعداد کتابهایی است که سالانه منتشر میکند. بخش بزرگی از این کتابها ترجمه هست، اما چون ایران هم به کنوانسیون برن نپیوسته، ناشران ایرانی نیازی به کسب امتیاز ترجمه و نشر این آثار از نویسنده اصلی نمیبینند. یکی از دلایلی که صنعت نشر ایران در سطح جهان خوشنام نیست، همین مسأله نقض قوانین بینالمللی کاپیرایت است و به همین دلیل است که ناشران خارجی علاقه چندانی به همکاری با ناشران ایرانی ندارند و در نتیجه آثار نوشتاری تولید شده در ایران به ندرت به بازار جهانی راه پیدا میکند. ضرر نپیوستن به پیمان برن برای ایران، به عقیدهی بسیاری از ناشران و نویسندهگان ایرانی، بیشتر از فایدهاش است. نشر نبشت چون در اروپا فعالیت میکند، تمام قوانین کاپیرایت را رعایت میکند. مثلاً ما در یکسال گذشته ۱۷ کتاب به فارسی ترجمه کردهایم که امتیاز ترجمه و نشر همه این کتابها را رسماً و قانوناً به دست آوردیم. از جمله کتاب تابوتهای روئین از سوتلانا الکیسیویچ، برنده جایزه نوبل ۲۰۱۵ که با ترجمه حضرت وهریز منتشر کردیم و دو کتاب از سلمان رشدی به نامهای کاخ زرین و دو سال و هشت ماه و بیست هشت شب. ترجمه فارسی کاخ زرین در واقع همزمان با ترجمه انگلیسی در ۵ سپتامبر منتشر شد. امتیاز ترجمه را از ماهها قبل از انتشار کتاب به انگلیسی با آقای رشدی و وکلای ادبی ایشان توافق کرده بودیم. همین است که حالا نشر نبشت در میان ناشران اروپایی بسیار بیشتر از ناشران فارسی زبان شناخته شده است و همکاران و دوستان خوبی در میان نویسندهگان خارجی پیدا کرده است.
۸صبح: هنرمندانی هم وجود دارند که صرف به داشتن مخاطب قناعت میکنند و نیازی نمیبییند در بدل هنر شان حق مادی به دست بیاورند. بسیاری از کتابداران ما خود کتابهای شان را رایگان توزیع میکنند. واقعیت دیگر این است که کسی به خاطر خرید یک آلبوم آهنگ برای خرید یک فلم یا کتاب شعر و داستان پول نمیپردازد. بعضی هنرمندان آرزو دارند کتابهای شان مفت خوانده شود و میگویند اگر با توزیع رایگان کتاب هم چند نفر کتابخوان شود خدمت بزرگی کردهام.
تجربه نشان داده که توزیع کتاب رایگان لزوماً به کتابخوان شدن افراد نمیانجامد و برعکس ارزش کتاب را پایین میآورد. بخشی از وضعیت فعلی کتاب هم ناشی از این است که اکثر مردم باورشان این است که نباید روی کتاب پول داد.
حکیمی: بله در همهجا چنین هنرمندانی هستند و کاری که میکنند کاری نیک است. اما تجربه نشان داده که توزیع کتاب رایگان لزوماً به کتابخوان شدن افراد نمیانجامد و برعکس ارزش کتاب را پایین میآورد. بخشی از وضعیت فعلی کتاب هم ناشی از این است که اکثر مردم باورشان این است که نباید روی کتاب پول داد و همین امر منجر به وضعیت فعلی بازار کتاب در افغانستان شده که هنرمند ما چارهای جز این نمیبیند که زحمت چند ماههی خود را به رایگان توزیع کند. اگر نویسنده مطمئن باشد که راهکاری هست که از طریق آن اثر او حفاظت میشود و خریداری پیدا میکند، آیا باز هم حاضر خواهد بود که کتابش را به رایگان توزیع کند؟ وقتی میشود گفت هنرمندی یا نویسندهای کتابش را به میل و صلاحدید خود به رایگان ارایه کرده که واقعاً انتخاب دیگری میداشت. تعداد کتابهای رایگان ما در اپلیکیشن کتابخوان نبشت بسیار بیشتر از کتابهای فروشی ماست و در آینده هم سعی خواهیم کرد شمار قابل توجهی کتاب را به رایگان عرضه کنیم. اما به این معنا نیست که این کتابها را ما رایگان به دست آوردهایم. بیشتر این کتابها اوریجینال است. یعنی قبلاً منتشر نشده و فقط نبشت حق نشر آنها را دارد. روی هرکدام شان زحمت کشیدهایم و وقت گذاشتهایم و حتا از نظر مالی هزینه کردهایم. اما این را میدانیم که داشتن کتاب رایگان روی اپلیکیشن نبشت یک ضرورت است. ما از هر کتابی که به فروش میرود، ۵ درصد سود را به تولید کتاب رایگان اختصاص میدهیم. اما اگر کتابی نفروشیم، آیا خواهیم توانست به این کار ادامه دهیم؟ این طور هم واقعاً نیست که کسی دیگر برای کتاب یا آلبوم موسیقی پول نپردازد. در بیرون از افغانستان چنین نیست. به همین دلیل است که ما نشر نبشت را یک فرصت خوب برای ناشران و نویسندهگان فارسی زبان میدانیم. اگر کار نویسنده از نظر کیفیت در سطحی باشد که نبشت بتواند آن را منتشر کند، مطمیناً آن کتاب خریدار خود را هم خواهد یافت. رمان «مرگ و برادرش» که اخیراً از آقای خسرو مانی منتشر کردهایم، از نظر کیفی در سطحی است که نشر نبشت ترجمه آن به زبان انگلیسی را هم برعهده گرفته. بخش مهمی از کار ناشر این است که بتواند ارزش ادبی یک کار را ارزیابی کند و برای آن بازار بیابد. از نظر من، کتاب خوب هر طور که شده جایگاه خود را پیدا میکند. در هر صورت ما در نشر نبشت، از کار همهی نویسندهگان فارسی زبان در افغانستان و ایران و تاجیکستان استقبال میکنیم و کتاب و نویسندهاش هر دو برای ما ارجمند و عزیزند.
۸صبح: سپاسگزاریم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*منبع: روزنامه هشت صبح افغانستان