کازانهای وسط جمعیت راه را بهزور از میانمان باز کردند و زن و مرد عریان را اسکورت بردند. خوب که دور شدند، کازانهای عقبی هم دست از سر ما برداشتند. دستگیرمان نکردند. ولمان کردند به امان خدا و رفتند. جنازهای ندیدیم. زودتر برده بودندشان. خون ریخته بود روی سنگفرش. یک دایرهی نامنظم بزرگ خون در میدان سوژن. درست همانقدر بزرگ که آخرین گروه جمعیت دور ایستاده بود. فردا دیدم خون را شستهاند. اما دقیق که میشدی زیر نور خورشید ردی خاکستری روی زمین افتاده بود. گردنبندها را هم پخش کردند. به ترتیب حروف الفبا. (از متن کتاب.)
شبانه یک داستان بلند نوشتهی نگار خلیلی، نویسندهی ایرانیست. این داستان متأثر از شرایط و رویدادهای ایران، بهویژه رویدادهای سال ۱۴۰۱، در فضایی خیالی و پادآرمانشهری نوشته شده است.