زن جوانی به نام مهسا امینی به خاطر معلوم بودن موهایش بازداشت میشود و در بازداشتگاه گشت ارشاد جان میبازد. مرگ او منجر به اعتراضات در بیش از ۱۰۰ شهر ایران میشود و معترضان علنا اعلام میکنند که جمهوری اسلامی باید برود. مردم ایران جانشان از استبداد دینی به لب رسیده است. شعار این جنبش «زن، زندگی، آزادی» است. اما تحقق این شعار فقط در یک حکومت دموکراتیک و سکولار ممکن میشود.
طی ۴۳ سالی که از انقلاب اسلامی میگذرد، بسیاری از ایرانیان جانشان را به خاطر مخالفت با رژیم از دست دادهاند. تعداد دقیق کشتهشدگان معلوم نیست و رژیم هم هرگز چنین آماری را منتشر نمیکند. فقط از طریق اعضای فامیل و تایید سازمانهای حقوق بشری است که ما میتوانیم این ارقام را در بیاوریم. تا کنون چند صد نفر از ایرانیان از جمله دهها کودک به دست رژیم کشته شدهاند.
جمهوری اسلامی هیچ ابایی از هدفگرفتنِ هر کسی که با رژیم مخالفت کند ندارد ــ چه در کلاس درس نشسته باشد یا در بیمارستان بستری باشد. ماموران رژیم معترضانِ مجروح را هنگام ورود به بیمارستان شناسایی میکنند و اگر کارکنان همکاری نکنند، آنها هم دستگیر میشوند. نیروهای رژیم همینطور به چندین مدرسه که شاگردانش داخل محوطه شعار میدادند حمله کردهاند. نیروهای سرکوب خیلی راحت به مدارس هجوم میبرند و دانشآموزان را ضرب و جرح میکنند. تا کنون صدها دانشآموز بازداشت شدهاند. خیلیها به قید وثیقه آزاد شدهاند اما عدهای هنوز زندانی هستند. اینگونه اقداماتِ وحشیانه از استیصال رژیم خبر میدهد و بیشک ایرانیها را خشمگینتر میکند.
دادخواهی برای کشتهشدگان یا داشتنِ دادگاهِ منصفانه برای معترضان در ایران غیرممکن است. مثلا شکایت خانوادهٔ مهسا امینی کماکان به جایی نرسیده است. دو روزنامهنگار، که یکی از آنها از مهسا در بیمارستان عکس گرفته بود و دیگری که از مراسم تشییع جنازهٔ او برای مطبوعات ایران گزارش تهیه کرده بود، حالا به اتهام جاسوسی در زندان به سر میبرند. دهها ژورنالیست و نویسنده هم در زندان هستند، فقط برای حرف زدن و افشای اطلاعاتی که رژیم نمیخواهد علنی شود. چند هفته پیش دادگاهی در تهران اولین حکم اعدام را برای یکی از متهمان به شرکت در اعتراضات صادر کرد.
وکلا آزادیِ دفاع از افرادی که به اتهامات سیاسی محاکمه میشوند را ندارند. در قانون ایران فقط بعد از بازجویی و وقتی حکم صادر شد، متهم میتواند وکیلی را در این گونه موارد انتخاب کند. ضمنا خود وکلا گاهی با اتهامات دروغین مواجه میشوند که منجر به دستگیریشان میشود. بیش از ۱۵ وکیل در حال حاضر به خاطر دفاع از افراد مختلف در زندان هستند؛ برخی از آنها منتظر صدور حکم و برخی دیگر در حال سپری کردن محکومیتهای طولانی هستند.
علاوه بر قوانین نامناسب، قوه قضاییه هم مستقل نیست. خصوصا در محاکم سیاسی و دینی، ماموران وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران هستند که اتهامات را صادر میکنند و حتی مجازات را تعیین میکنند. دادستانها و قضات صرفا احکام را امضاء میکنند و احکام به آنها دیکته میشود.
اقدام و فشار بینالمللی، به حفظ تمرکز بر زندانیانی که رژیم ایران میخواهد فراموش شوند، کمک میکند. راهپیماییها و تجمعات انبوه در نیویورک، واشنگتن، لس آنجلس، لندن، پاریس و بسیاری دیگر از شهرها باعث شنیده شدن صدای بازداشتیان و کشته شدگان در ایران شده است.
من مطمئنم به زودی شاهد تغییرات بزرگ در ایران خواهیم بود. اعتراضات جاری نه ضعیف شده و نه رژیم توانسته آنها را سرکوب کند. و کسانی که اعتراض میکنند هدفی روشن و مشترک دارند که پیش از این سابقه نداشته است: سرنگونی رژیم. این بار بخش بسیار بزرگی از جامعه در اعتراضات شرکت دارند. تا پیش از این هرگز شاهد راهپیمایی دانشآموزان نبودهایم.
از بعدِ انقلاب، زنان در خط مقدم همه اعتراضات بودهاند. اما این بار متفاوت است. مردان فهمیدهاند که دموکراسی فقط وقتی به ایران میآید که زنان موفق باشند. حتی کودکان دانشآموز همراه با پدربزرگان و مادربزرگانشان اعتراض میکنند. این اعتراضات در سراسر کشور است. من مطمئنم به زودی شاهد تغییرات بزرگی در ایران خواهیم بود. و تغییر در حکومت ایران، خاور میانه را به کلی دچار تغییر مثبتی خواهد کرد.
شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل و قاضی سابق در ایران است. او فعال سیاسی و موسس کانون مدافعان حقوق بشر در ایران است.