روزگاری نسبتا طولانی از آخرین فوتبالیستهای آرمانخواه میگذرد؛ امروز دیگر نه دکتر سوکراتس وجود دارد که با هدبندهایی با شعارهای سوسالیستی برای خلق برزیل وارد زمین شود، و نه دیگو مارادونا میتواند به قول گزارشگر آرژانتینی با «دست خدا» انتقام پسران آرژانتینی کشته شده در جزایر مالویناس را از بریتانیاییها بگیرد.
فوتبال امروزه به یک صنعت پولساز تبدیل شده که در آن، مناسبات میان باشگاهها و بازیکنان از دریچه منطق سرمایه بازتعریف میشود. در عصر حاضر کمترین بازیکن و باشگاهی را میتوان یافت که دغدغه اجتماعی را با خود یدک کشند و تریبونی برای خواستهها و آرمان یک جامعه باشند. اما در آشفته بازار سرمایه در فوتبال صنعتی، باشگاهی در لیگ شیلی نام «فلسطین» را با خود یدک میکشد؛ باشگاه «دپورتیوو پالستینو».
فوتبال فراتر از یک امر روزمره
پیش از شروع بحث در مورد تبلور آرمانخواهی در فوتبال، باید به این موضوع پرداخت که این پدیده چگونه میتواند بستری برای این مهم را ایجاد کند؟ و آیا اساسا فوتبال در ذات خود چنین بستری را همراه دارد یا خیر؟
پییر پائولو پازولینی در جایی در مورد فوتبال میگوید: «فوتبال آخرین تجسم مقدس دوران ما است. فوتبال در لایههای زیرین خود، حتی اگر یک سرگرمی هم باشد، چیزی مانند یک آیین مقدس است و در حالی که دیگر آیینهای مقدس در حال زوالاند، فوتبال تنها چیزی است که با ما باقی مانده است. فوتبال نمایشی است که جایگزین تئاتر شده است.»
سایمون کریچلی، فیلسوف انگلیسی و نویسنده کتاب «وقتی به فوتبال میاندیشیم، به چه میاندیشیم» نیز در مصاحبهای با «لسآنجلس تایمز» میگوید: «فوتبال به اجتماع ارزش مینهد و به اینکه بهمثابه انسانهای برابر در کنار هم باشیم، جایی که هر کسی حق دارد چیزی بگوید. فوتبال در بطن خود نوعی سوسیالیسم دارد، یعنی تیم فوتبال و فرهنگ پیرامونش از نوعی سوسیالیسم برخوردار است. فوتبال گنجینهای برای نوعی احساس همدلی است، احساس اینکه همگی ما در اینجا با هم هستیم. بازیکنان میآیند و میروند، اما هواداران برای مدت مدیدی پابرجا هستند. آنها حافظه و خاطرات دارند، آنها آرشیو و کتابخانهاند.»
کریچلی میافزاید: «در کشوری نظیر بریتانیا، که بیتردید در سالهای پس از جنگ جهانی دوم کشوری سوسیالیست یا سوسیال دموکرات بود، قبل از آنکه بهدست مارگارت تاچر و پس از او با شتاب ویران شود، شاید فوتبال آخرین نشان آن آرمان سوسیالیستی باشد.»
فوتبال؛ بستر تقابلهای سیاسی و اقتصادی
مصادیق آرمانخواهی در فوتبال را میتوان در تاریخ این پدیده به وفور یافت، جایی که ریشههای تقابل دو تیم و هواداران آنها از درگیریهای معمول دو تیم همشهری فراتر رفته و حتی ریشههای اجتماعی و تاریخی بیناشهری پیدا میکند. نمونه بارز این اتفاق را میتوان در عداوت تاریخی دو تیم لیورپول و منچستریونایتد یافت؛ اقتصاد لیورپول به عنوان یک بندر کارگرنشین در اوایل سده بیستم وابستگی مطلق به بندر این شهر داشت. تاسیس یک لنگرگاه جدید در شهر منچستر کافی بود تا بیکاری و رکودی تاریخی بندر لیورپول را فرا گیرد و فقری بیسابقه را در این شهر کارگرنشین رقم زند؛ موضوعی که به ریشههای تاریخی عداوت خونین هواداران دو تیم منجر شد که همچنان هرچند بهمراتب تلطیفشده، ادامه دارد.
اما در برههای از تاریخ، ایدئولوژی فراتر از حد تصور وارد فوتبال شده است؛ در بحبوحه جنگ جهانی دوم، نزاع میان دو تیم پایتخت ایتالیا شدت گرفت، جایی که تیم آ.اس رم با لباسهای سرخ و زردبه تیم تحت حمایت پارتیزانها و کمونیستهای ایتالیا تبدیل شد و تیم لاتزیو با نام کامل SS Lazio عملا بهعنوان تیم حزب فاشیست ایتالیا به نفوذ فاشیسم دامن زد و در کمال تعجب حتی تا چند سال پیش نیز بازیکن رنگینپوست جذب نمیکرد.
فوتبال به اجتماع ارزش مینهد و به اینکه بهمثابه انسانهای برابر در کنار هم باشیم، جایی که هر کسی حق دارد چیزی بگوید. فوتبال در بطن خود نوعی سوسیالیسم دارد. ــ سایمون کریچلی، فیلسوف انگلیسی
اما بیشک ایدئولوژیکترین تقابل فوتبالی به عداوت خونین دو تیم همشهری در گلاسکو اسکاتلند بازمیگردد، جایی که هواداران رنجرز بهعنوان پروتستانهای دوآتشه و طرفداران سلتیک بهعنوان مدافعان سرسخت کلیسای کاتولیک، بهواسطه فوتبال، این نزاع مذهبی و سیاسی را در عصر حاضر نیز به ورزشگاهها و خیابانهای شهر آوردند و دربی این شهر را به خونینترین دربی فوتبال در جهان تبدیل کردند.
پالستینو؛ آرمانخواهی در فوتبال عصر حاضر
در همین حال، جهان از حدود چهار دهه پیش با سرعت هرچه بیشتر بهسوی آرمانزدایی گام برداشت و فقدان جهانبینی را در صدر ارزشهای خود قرار داد. در چنین جهانی، فوتبال نیز بهعنوان پدیدهای که به گفته سایمون کریچلی در ذات خود پدیدهای سوسیالیستی است، هر روز بیش از پیش در منطق بازار و سرمایه بازتعریف شده و از آن آرمانزدایی شد. اما در همین حال، باشگاه فوتبال «دپورتیوو پالستینو» دلیلی است برای تداوم آرمانطلبی در فوتبال.
باشگاه فوتبال «دپورتیوو پالستینو» در سال ۱۹۲۰ توسط چند مهاجر فلسطینی در سانتیاگو شیلی تاسیس شد. این باشگاه در بدو راهاندازی نخستین لیگ حرفهای فوتبال در سال ۱۹۵۲، در دسته دوم پذیرفته شد و پس از صعود به سطح یک فوتبال شیلی، در سال ۱۹۵۵ نخستین قهرمانی خود در بالاترین سطح فوتبال باشگاهی این کشور را کسب کرد. «پالستینو» تا بهحال دو بار قهرمان لیگ برتر شیلی شده و سه بار نیز عنوان قهرمانی جام حذفی این کشور را به دست آورده و یک بار نیز به نیمهنهایی جام لیبرتادورس، معتبرترین جام باشگاهی آمریکای جنوبی صعود کرده است.
اما «پالستینو» را نباید تنها در ظرف عناوین و افتخارات رایج فوتبالی تعریف کرد؛ این باشگاه تجلی آرمان یک ملت در یکی از عرصههای مهم اجتماعی است. این باشگاه بهواسطه نام «فلسطین»، فرهنگ و تاریخ یک ملت را در نقطهای دیگر از جهان با خود به دوش میکشد؛ ملت و تاریخی که با وجود تمام اجحافها از اواسط قرن بیستم تابهحال، در عصر حاضر، هر روز بیش از پیش از سوی جامعه بشری بهسوی فراموش شدن سوق داده میشود. «پالستینو» احیاگر نام فلسطین است، کما اینکه محمود عباس، رییسجمهور دولت خودگردان فلسطین نیز در سال ۲۰۱۴ با ارسال پیامی به باشگاه «پالستینو» و هوادارانش، از این تیم بهعنوان تیم ملی دوم این کشور یاد کرد.
باشگاه فوتبال «دپورتیوو پالستینو» در سال ۱۹۲۰ توسط چند مهاجر فلسطینی در سانتیاگو شیلی تاسیس شد و تا بهحال دو بار قهرمان لیگ برتر شیلی شده و سه بار نیز عنوان قهرمانی جام حذفی این کشور را به دست آورده است.
باشگاه «پالستینو» البته در ژانویه ۲۰۱۴ به دلیل آنچه «مداخله سیاست در فوتبال» عنوان شده، با جریمه نقدی و محرومیت روبرو شد. ماجرا به پیراهن این تیم برمیگشت؛ «پالستینو» در آن سال برای شماره «۱» پیراهنهای خود از نقشه کشور فلسطین پیش از اشغال توسط اسرائیل استفاده کرده بود. این اقدام با شکایت رسمی گروهها و انجمنهای یهودی شیلی مواجه شد و فدراسیون شیلی به دلیل رفتار سیاسی در فوتبال، باشگاه «پالستینو» را جریمه و محروم کرد؛ اما این باشگاه در پاسخ به این اقدامات فدراسیون اعلام کرد؛ «برای ما، فلسطین آزاد همواره فلسطین تاریخی خواهد بود، نه چیزی کمتر».
در حال حاضر نیز باشگاه «پالستینو» کمپینی با عنوان «زمین ما، سرزمین ما» را ایجاد کرده که قرار است طی آن از تمام زمینهای فوتبال در سرتاسر فلسطین، خاک و بذر چمن برای کاشته شدن در زمین ورزشگاه اختصاصی این تیم، به سیزده هزار کیلومتر دورتر و به شهر سانتیاگو شیلی منتقل شود. این کمپین هنوز با مخالفت و جبههگیری گروههای مخالف روبرو نشده، اما هیچ بعید نیست که سرنوشتی مانند شمارههای پیراهن را برای «پالستینو» رقم زند.
فوتبال؛ مسالهای فراتر از مرگ و زندگی
بیل شنکلی، مربی اسطورهای باشگاه لیورپول و از معتقدین به سوسیالیستیبودن فوتبال، در این مورد تاکید کرده بود: «سوسیالیسمی که من به آن باور دارم به معنای آن است که همه برای یکدیگر کار کنند، همه از افتخارات و دستاوردها سهم داشته باشند، این زاویه دید من به فوتبال و البته رویکردم به زندگی است.»
شنکلی اما در یکی از تاریخیترین نقلقولهای خود در مورد فوتبال، گفته است: «برخی از مردم بر این باورند که فوتبال مساله مرگ و زندگی است. این رویکرد را نمیپسندم، من به آنها اطمینان میدهم که فوتبال مسالهای بهمراتب جدیتر از این موضوع است.»
مصداق این دو سخن بیل شنکلی را میتوان به وضوح در مورد «دپورتیوو پالستینو» مشاهده کرد؛ آنها کیلومترها دورتر از سرزمین فلسطین، نام یک ملت را همراه خود دارند، هرچند حتی اگر تمامی بازیکنان این تیم از کشورهای آمریکای جنوبی باشند؛ این همان اینترناسیونال است؛ بازیکنانی از کشورهای دیگر برای آرمان زنده نگه داشتن فلسطین به زمین میروند و زنان و مردانی از کشوری دیگر، پرچم فلسطین را کیلومترها دورتر به احتزار درمیآورند. این نقطه دقیقا همان جایی است که به گفته بیل شنکلی، فوتبال از مساله مرگ و زندگی فراتر میرود و تاریخ و آرمان یک ملت را به دوش میکشد.