رذیلت و رهبری
شاکلهٔ رهبری در اسلامِ سیاسی چیست؟ ماهیت و رفتار نظام اسلامی چگونه است؟ جایگاه بازیگران قدرت و مردم کجاست؟ منافع و عوارضِ حکمرانی در نظام اسلامی چیست؟ افق حکومت اسلامی و رهبرانش کجاست؟
شاکلهٔ رهبری در اسلامِ سیاسی چیست؟ ماهیت و رفتار نظام اسلامی چگونه است؟ جایگاه بازیگران قدرت و مردم کجاست؟ منافع و عوارضِ حکمرانی در نظام اسلامی چیست؟ افق حکومت اسلامی و رهبرانش کجاست؟
مفهوم اصالت، بهنوعی بر مبنای این ایدهٔ ژانژاک روسو است که آدمها ذاتا خوبند و این جامعه است که او را فاسد میکند. ولی واضح است که این باور غلط است. رسیدن به انسانیت نیازمند تلاش و انضباط و وجودِ مهارهاست…
مشروعیت چیست؟ نامشروع کیست؟ قانون چیست، و ضدقانون کیست؟ عدالت چیست، و جنگل کجاست؟ چرا باید قانون را رعایت کرد، و چرا باید قانون را شکست؟ کجا و چرا قانونشکنیْ مشروع است؟
برای حکومت ایران و طالبان، کنترلِ بدنِ مردم بهطور عام و حجابِ اجباری بهطور خاص، یک مسئلهٔ هویتی و حیاتیست. یعنی «حجاب اختیاری» تهدیدِ وجودی محسوب میشود. این رژیمها با وسواسِ کنترل بر انسان شکل گرفتهاند…
خیلیها «قرارداد اجتماعیِ» روسو را فراخوانی برای آزادی و انقلاب میدانند؛ ولی این دروغی بیش نیست. کاری که روسو در این کتاب میکند عملا این است که جای یک دیکتاتورِ ظالم را با ظالمی دیگر عوض میکند…
منطق جاری لیبرال طی دو و نیم قرن گذشته، در کسب بسیاری از حقوق و منافع بشر نقش داشته است. مواقعی که حقوق انسانها رشد کرد، انحصار کمپانیها مهار شد، و رواداریِ عمومی بیشتر شد، وقتی بوده که گفتمان لیبرال غلبه کرده…
در علم امروز سوالات بزرگی وجود دارد؛ سوالاتی که هزاران سال بشر از خود میپرسیده است. شاید هرگز جواب این پرسشهای عمیق را پیدا نکنیم. ولی این ذات بشر است که جستجوگری کند و دنبال جواب آنها باشد…
بیعدالتی را نباید تحمل کرد. هر جا که ضرورت باشد، باید با زور در برابر خشونت مقاومت کرد. برای این کار نیازی به خشونتپردازی نیست. ولی تبلیغِ خشونتپرهیزیِ محض هم صرفا ایدهای رمانتیک در دنیایی خشونتزده است…
اگر فلسفه بخواهد سبک زندگی باشد، باید ما را در شرایط زندگیِ واقعی هدایت کند. ولی حتی ارسطو هم نمیتواند قانعمان کند که فلسفه به درد زندگیکردن میخورَد. او مبتلا به توهماتی بود که ارزشی برای زندگی واقعی ندارد…
سیاست همیشه درگیر مطالبات آرمانگرایانه است. آرمانشهر جایی نیست که همهٔ مسائل ما حل شده است. جاییست که میتوانیم مسائلمان را بیان کنیم و بفهمیم نظامهای جاریِ حیات چهطور مسئلهساز میشود…
سوال واقعی این نیست که آیا فلسفهٔ مبتنیبر عقل سلیمْ کاملا جایزالخطاست، بلکه پرسش این است که چه درسی از این واقعیت میتوان گرفت؟ با توجه به خطاپذیریِ عقل سلیم، گزینههای فلسفی ما چیست و کدامشان بهتر است؟
در کانون بحران اوکراین پرسشی بنیادین دربارهٔ جوهرهٔ تاریخ و ذات بشر نهفته است: آیا تغییر ممکن است؟ آیا بشر رفتارش را عوض میکند، یا تاریخ تا ابد تکرار میشود، و آدمها تا ابد محکومند به بازآفرینی فجایع گذشته؟