در سال ۱۶۵۹، رابرت بویل شیمیدانِ انگلیسی-ایرلندی و فیلسوف طبیعی (آن زمان به معنای دانشمند) اختراعی را معرفی کرد که آن را موتور هوا میخواند. این دستگاه که اساسا یک پمپ هوا بود، برای مطالعهٔ فرایندهای فیزیولوژیک موجودات زنده استفاده میشد و کارش این بود که با کاهش فشار هوا، اهمیتِ بیولوژیکِ اکسیژن را با مدرک عینی اثبات کند.
بویل که از پیشگامان متد علمی بود، به پمپ هوای خود افتخار میکرد و قلبا به نقش آن در پیشرفت علم اعتقاد داشت. درعینحال هر چهقدر که دستگاه خود را بیشتر آزمایش میکرد، بیشتر دچار احساس گناه میشد.
او در دستنوشتهای گمنام با عنوان رسالهٔ اخلاقی در باب رفتار با حیوانات، به تشویشِ ناشی از آزمایشِ موتور هوا روی پرندگان و دیگر حیواناتِ کوچک اذعان میکند. در این کاغذها، ایمانِ خللناپذیر او به پیشرفت، با عاطفهٔ ظاهرا متناقض دیگری رقابت میکند: حسی تازه از تقدس و حرمتِ جان موجودات زنده.
وضع بویل منحصربهفرد نبود. افراد زیادی در قارههای اروپا و آمریکا نگران تغییر درک بشر از دنیا در اثر پیشرفت علم و تکنولوژی و جایگاه خود در آن بودند.
یک نقاشی رنگ روغن وجود دارد که بهتر از رسالهٔ اخلاقی بویل این نکته را نشان میدهد. این نقاشی که آزمایش پرنده در پمپ هوا نام دارد، اثر جوزف رایت هنرمند انگلیسی، متعلق به سال ۱۷۶۸، یک فیلسوف طبیعی را در حال نمایش اختراع بویل به یک خانوادهٔ طبقهٔ مرفه نشان میدهد. رایت با استفادهٔ استادانه از تکنیکِ سایهروشن، توجه ما را به رفتارِ حاضرانی جلب میکند که هر کدامشان طور متفاوتی به آزمایش و نتیجهٔ آن واکنش نشان میدهند. برای اهالیِ قرنِ بیستویکم، این نقاشیْ نمونهایست از نگاهِ مردمِ عادی اروپای آن زمان به مرگ خدا و ظهور خرد.
آزمایش موتور هوا
این را در نظر داشته باشید که در زمانی که نقاشیِ آزمایش پرنده رونمایی شد، موتور هوا دیگر یک نوآوریِ تکنولوژیک محسوب نمیشد، چون بویل یک قرن قبل آن را اختراع کرده بود، اما این فناوری به تدریج داشت در دسترس عامهٔ مردم قرار میگرفت؛ و همین تحول است که رایت ــ که از نقاشان عصر انقلاب علمی و هوادار دموکراسی علم بود ــ میخواست به آن توجه شود.
هرچند بسیاری خانوادههای مرفه قرن نوزدهم اروپا با موتور هوا آشنا بودند، آن را فقط در کتب و روزنامهها دیده بودند. نمایش این چیزها در کلاسهای دانشگاه یا جاهای دیگر هنوز چیز نسبتا جدیدی بود و دیدنِ این موتور در عمل خیلی فرق داشت با خواندن دربارهاش روی یک تکه کاغذِ کهنه.
صداها، بوها، و تماشای واقعیِ خفهشدنِ پرنده، موجب حیرت یا وحشت تماشاچیان میشد.
در نقاشیِ آزمایش پرنده، ده نفر انسان دیده میشود که چهرهٔ آنها با نور شمع روشن شده است. روشنترین چهره و نتیجتا چهرهای که بیش از همه توجه بیننده را جلب میکند، چهرهٔ یک دخترک است. او که بهوضوح اندوهگین است، به پرندهٔ اسیر در محفظهٔ شیشهای نگاه میکند. دستانش را محکم دور دختر دیگری که شاید خواهرش باشد گره کرده و چنان ترسیده که حتی نمیتواند به آسانی ماجرا را تماشا کند. مردی که شاید پدرش باشد، او را تسلی میدهد و با انگشتش پرنده را نشان میدهد و گویا به او توضیح میدهد کهچه چیزی دارد اتفاق میافتد و اینکه نگران نباشد.
سمت چپِ پدر در کادر، یک فیلسوفِ طبیعی ایستاده که در حال اجرای آزمایش است. او که نیمی از صورتش تاریک و نیمی روشن است، در هیئت یک شعبدهباز به تصویر کشیده شده است. در پشت او که تاریک است، زوجی عاشق دیده میشود ــ چنان عاشق که به جای تماشای آزمایش، فقط به هم نگاه میکنند. پایینِ زوج، دو مرد پشت میز نشسته و دقیقا برعکس عمل میکنند. چشمانشان به موتور دوخته شده و مشتاقانه منتظرند که شعبدهباز ترفندش را بزند. در سمت راست نقاشی، پسرکی در حال بستن پرده است که او همانقدر هیجانزده است؛ دقیقا برعکس دو دختری که احتمالا خواهرانش باشند.
آخرین چهرهای که احتمالا توجه بیننده را جلب میکند، مهمترین در کلِ ترکیب است. مردی که در تاریکی نشسته، دستانش را بسته، و نه به موتور هوا، که به یک جمجمهٔ انسان روی میز نگاه میکند. او که گویا در شکنندگیِ حیات و معنای زندگی غور میکند، درست خلافِ پدر و فیلسوف است که هردویشان چنان غرق آزمایش هستند که اصلا حواسشان به مرغِ در حال مردن نیست.
اخلاق علم
سنتاً، مورخان تاریخ که آزمایش پرنده را مطالعه کردهاند، بر مقایسهٔ بین مرد، پدر، و فیلسوفِ طبیعی تمرکز کردهاند ــ یعنی بدبینی به علم در مقابل خوشبینی.
اما نگاه مردم به نقطه عطف تاریخِ تمدن پیچیدهتر از آن است و رایت ــ که بهحق به این معروف شد که ناظری حساس به انسانها و نبوغ بشریست ــ چندین رنگ را در این طیف به تصویر میکشد.
دخترها اینجا نماد سادهلوحی، بیگناهی، و ترس از مجهولات هستند. برادرشان فقط بهخاطر سادیسمِ پسرانه به آزمایش علاقه نشان میدهد. دو مردِ نشسته در سمت چپ، متناسب با زمان خود رفتار میکنند: خویشتندار و عاری از احساس. حتی یکی از آنها یک زمانسنج در دست دارد تا زمانِ باقیمانده برای پرنده را اندازه بگیرد.
وقتی واکنش همهٔ ده نفر سنجیده میشود، الگویی ظهور میکند. برای بیشترِ تماشاچیها، کنجکاوی بر دلسوزی برای دیگر جانداران غلبه میکند.
آزمایش پرنده، خیلی شبیه خودِ بویل، آیندهای را ترویج میکند که در آن پژوهش علمی بر مبنای یک ضوابط اخلاقی، خواه مذهبی یا انسانی، انجام شود. به همین دلیل است که مخترع مشهور پمپ هوا تصمیم گرفت نه تنها وخامتِ آزمایشات بلکه تعداد موجوداتی را هم که در آنها استفاده میشد را کم کند.
سرانجام، آزمایش بویل به عنوان یک فیلسوف طبیعی به او درسی آموخت که برخی فلاسفه پیشتر تدوین کرده بودند: اینکه هیچ چیز، حتی آزمایش پمپ هوا، رنجدادنِ بیدلیل را توجیه نمیکند.