ادبیات، فلسفه، سیاست

59a83ff51700002000287abb

چرا بی‌طرفی رسانه‌ها مهم است؟

اصل بی‌طرفی رسانه‌ها از جمله ارزش‌های اساسی حرفه روزنامه‌نگاری است؛ ارزش‌هایی که حاصل تجربه‌ها و آزمون و خطای هزاران روزنامه‌نگار و رسانه حرفه‌ای در جهان در طی ده‌ها سال است. از جمله دلایل ضرورت پایبندی رسانه‌ها به این ارزش‌ها یکی این است که رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران نقش اصلی را در شکل‌دهی به افکار عامه درباره یک رویداد یا وضعیت دارند.
اهل هرات، ساکن جزایر مالت،‌ روزنامه‌نگار، علاقه‌مند ادبیات فارسی و انگلیسی و برنامه‌نویسی وب. از عزیز یک رمان به زبان ایتالیایی ترجمه و منتشر شده و در حال حاضر روی رمان دوم و یک مجموعه داستان کوتاه کار می‌کند. او مقالاتی در رسانه‌های مختلف فارسی‌زبان و نشریات خارجی منتشر کرده است. عزیز بنیان‌گذار و سردبیر مجله‌ی ادبی نبشت و نشر نبشت است.

همه ما شنیده‌ایم که رسانه‌های آزاد باید بی‌طرف باشند. اما بی‌طرفی واقعا به چه معناست؟ آیا هرگز شرایطی پیش می‌آید که لازم شود رسانه‌ها بی‌طرفی خود را نقض کنند؟

اصل بی‌طرفی رسانه‌ها از جمله ارزش‌های اساسی حرفه روزنامه‌نگاری است؛ ارزش‌هایی که حاصل تجربه‌ها و آزمون و خطای هزاران روزنامه‌نگار و رسانه حرفه‌ای در جهان در طی ده‌ها سال است. از جمله دلایل ضرورت پایبندی رسانه‌ها به این ارزش‌ها یکی این است که رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران نقش اصلی را در شکل‌دهی به افکار عامه درباره یک رویداد یا وضعیت دارند.

بنابراین، اگر رسانه‌ای پایبند در کار حرفه‌ای خود پایبند اصول و معیارهای مشخصی نباشد، بالقوه می‌تواند افکار عامه را در خصوص یک مسئله گمراه کند و این امر پیامدهای منفی زیادی برای یک جامعه به همراه دارد.

اما آیا رسانه‌ها واقعا بی‌طرفند؟

بی‌طرفی یک مفهوم چندبعدی است که در هر حرفه‌ای که با انتقال معلومات و مسئولیت در برابر جامعه سروکار داشته باشد، لحاظ می‌شود. یک پژوهشگر دانشگاهی باید در پژوهش خود بی‌طرف باشد و اجازه ندهد تمایلات شخصی و سلیقه‌ای او تحقیق او را مخدوش کند. در کشورهایی که ارتش و نیروهای نظامی تحت کنترل دموکراتیک قرار دارند، نظامی‌ها باید در مسائل سیاسی بی‌طرف باشند. بی‌طرفی در نظام قضایی یک کشور نیز یک اصل است. هر کدام از این نهادها تعریف منحصر به فرد خود را از بی‌طرفی دارند. اما در نهایت مسلک و حرفه آن‌ها حکم می‌کند که با توجه به مسئولیت‌ها و نقش خود در حوزه کاری مربوط به خود طرف قرار گیرند. یک پژوهشگر در نهایت ناچار است نتیجه تحقیق خود را منتشر کند که می‌تواند یک دیدگاه منحصر به فرد باشد، یک نظامی در صورت لزوم ناچار است به مقابله مسلحانه با دشمن و دفاع از تمامیت ارضی کشور خود بپردازد و یک قاضی در نهایت ناچار است رای خود را در مورد یک دعوا صادر کند.

در همه این موارد، بی‌طرفی به معنای پایبندی به یک رشته أصول یا طرزالعمل‌هایی است که هدف آن‌ها اطمینان از عدم دخالت تمایلات شخصی و سلیقه‌ای فرد در کار حرفه‌ای اوست.

در روزنامه‌نگاری نیز، هرچند تعریف هر رسانه از بی‌طرفی ممکن است اندکی متغیر باشد، ولی این توافق نظر میان همه رسانه‌ها وجود دارد که بی‌طرفی به معنای آن است که رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران واقعیت را آن‌طور که هست به مخاطبان گزارش دهند و سلایق و گرایش‌های عقیدتی، سیاسی یا قومی خود را در این فرایند دخیل نسازند. هدف این است که مخاطبان (یا جامعه) تصویری حتی‌الامکان جامع و منطبق با واقعیت از یک وضعیت به دست آورند. اما این هدف همیشه با فقط گزارش یک رویداد به دست نمی‌آید. تقریبا همیشه نیاز است که رسانه‌ها در خصوص ابعاد مختلف یک رویداد مهم که گاهی به سادگی به چشم نمی‌آید، تحقیق کنند و نتیجه آن را به مخاطبان خود ارائه کنند. هدف روزنامه‌نگاری تحقیقی و یا نظرسنجی‌های عمومی و دیگر راه‌های کسب فعالانه معلومات همین است.

در نهایت اما، رسانه‌ها نیز باید در راستای یک مفهوم کار کنند. به همین دلیل هر رسانه‌ ممکن است یک «ماموریت» برای خود قائل شود؛ مثلا بی‌بی‌سی ماموریت خود را «اقدام برای منافع عمومی» و خدمت به مخاطبان از طریق تهیه و انتشار محتوای بی‌طرفانه، و باکیفیت می‌خواند که هدف از آن «اطلاع‌رسانی، آموزش عمومی و سرگرمی» است.

برخی رسانه‌ها ممکن است تمرکزشان بر مسائل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، علمی و یا دیگر حوزه‌ها باشد و ماموریت خود را نیز در همین راستا تعریف کنند. اما آن‌چه که در میان تقریبا همه رسانه‌ها مشترک است، پایبندی آن‌ها به «منافع عمومی» است.

منافع عمومی و منافع ملی

«منافع ملی» را دولت‌ها تعریف می‌کنند و یک مفهوم سیاسی شامل دفاع از استقلال، تمامیت ارضی و حاکمیت ملی و دیگر سیاست‌ها و راهبردهای مرتبط با دستیابی به این اهداف است. اما منافع ملی لزوما مترادف با «منافع عمومی» نیست. مثلا کشوری ممکن است برای اطمینان از امنیت ملی خود قانونی وضع کند که طبق آن به نیروی پلیس صلاحیت شنود مکالمات تلفنی شهروندان داده شود. این قانون بخشی از تدابیر دولت برای دفاع از امنیت ملی خواهد بود، اما همزمان می‌تواند به نقض قوانین مرتبط با حفاظت از حریم خصوصی شهروندان بیانجامد. یا دولت ممکن است قانونی وضع کند که دسترسی شهروندان و روزنامه‌نگاران را به معلومات خاصی محدود شود، ولی این قانون در تناقض با حق شهروندان در دسترسی به اطلاعات قرار خواهد داشت. به همین دلیل است که در کشورهای دموکراتیک قوانین محدودکننده‌ای که از نظر دولت برای حفاظت از «منافع ملی» مهم است، همیشه طوری طراحی می‌شود که ناقض «منافع عمومی» نباشد.

«منافع ملی» یک مفهوم سیاسی شامل دفاع از استقلال، تمامیت ارضی و حاکمیت ملی و دیگر سیاست‌ها و راهبردهای مرتبط با دستیابی به این اهداف است. اما  لزوما مترادف با «منافع عمومی» نیست.

این بحث نشان می‌دهد که «منافع ملی» و «منافع عمومی» لزوما مترادف با هم نیستند. همین است که قوانین هیچ کشوری، از جمله قوانین افغانستان، رسانه‌های آزاد را صریحا مکلف به تبلیغ، حمایت، یا دفاع از «منافع ملی» نکرده است. دلیل آن با توجه به نکاتی که پیشتر درباره تفاوت منافع ملی و منافع عمومی آمد، روشن است؛ اگر قرار باشد رسانه‌های آزاد نتوانند قوانین و سیاست‌هایی را که حکومت‌ها با هدف حفاظت یا تامین «منافع ملی» نقد کنند، نقش آن‌ها در اطلاع‌رسانی و افزایش آگاهی جامعه به شدت تضعیف می‌شود.

برخلاف کشورهای دموکراتیک، کشورهایی که نظام حاکم بر آن‌ها استبدادی است، همواره از رسانه‌ها می‌خواهند که نه تنها چنین سیاست‌ها و قوانینی را نقد نکنند، بلکه آن‌ را تبلیغ کنند. آزار روزنامه‌نگاران در چنین کشورهایی أساسا به این دلیل است که آن‌ها از قوانین و سیاست‌های دولت انتقاد می‌کنند.

آیا وضعیت جنگی می‌تواند بی‌طرفی رسانه‌ها را توجیه کند؟

آیا در حملات گروه‌های ستیزه‌جو از جمله طالبان در فغانستان که منجر به کشته شدن غیرنظامیان بیگناه می‌شود، رسانه‌ها باید همچنان بی‌طرف باقی بمانند؟ پاسخ به این سوال نیازمند آن است که دریابیم نقض بی‌طرفی رسانه‌ها در چنین وضعیتی به چه معناست و چه تاثیری دارد. در افغانستان بسیاری از مسئولان حکومتی از کارکرد رسانه‌ها ناراضی هستند. انتظار آن‌ها این است که در شرایط جنگی أفغانستان رسانه‌ها طرف دولت را بگیرند و یا حداقل پوشش خبری خود از یک حادثه را طوری تنظیم کنند که باعث تضعیف دولت و نیروهای امنیتی نشود و یا به تقویت روحیه طالبان نیانجامد.

آیا در حملات گروه‌های ستیزه‌جو از جمله طالبان در فغانستان که منجر به کشته شدن غیرنظامیان بیگناه می‌شود، رسانه‌ها باید همچنان بی‌طرف باقی بمانند؟

مشکل اساسی در این نگرش این است که مسئولان حکومتی مفهوم مدرن «رسانه‌های آزاد» در نظر نمی‌گیرند. از گفته‌های برخی از مقامات چنین برمی‌آید که گویا رسانه‌های آزاد باید فعالانه در خدمت «منافع ملی» باشند. اما با توجه به بحث تفاوت «منافع ملی» و «منافع عمومی»، گرایش رسانه‌ها به سیاست‌های دولتی و حمایت از آن، می‌تواند بالقوه به نقض بی‌طرفی آن‌ها و ارائه معلومات غلط یا ناقص به مخاطب بیانجامد. این کار مغایر با اصل پایبندی رسانه‌ها به «منافع عمومی» است و در درازمدت نه تنها اعتبار مسلکی رسانه‌ها را مخدوش می‌کند، بلکه آسیب‌های آن به جامعه بیش از منفعت حاصله از طرفداری از سیاست‌های دولتی (اگر منفعتی داشته باشد) خواهد بود.

اصل دیگر در بی‌طرفی رسانه‌ها، مسئله مصونیت خبرنگاران است. واضح است که در افغانستان، طالبان و دیگر گروه‌های ستیزه‌جو رسانه‌هایی را که به دولت گرایش دارند، زودتر و شدیدتر از رسانه‌هایی که بر بی‌طرفی خود تاکید می‌کنند، هدف قرار می‌دهند. در کار رسانه‌ای حفاظت و مصونیت از خبرنگاران یک مسئله اساسی است و بی‌طرفی می‌تواند در امنیت روزنامه‌نگاران در مناطق جنگی موثرتر باشد.

بنابراین، از نظر مسلکی هیچ نوع شرایطی نمی‌تواند نقض بی‌طرفی یک روزنامه‌نگار یا رسانه‌ها را توجیه کند. بی‌طرفی و دیگر ارزش‌های ژورنالیسم بنیان این حرفه را شکل می‌دهند و نقض این اصول، نقش و ارزش رسانه‌ها در یک جامعه را منتفی می‌کند. به عبارتی، رسانهٔ آزاد به معنای نهادی است مستقل و غیروابسته به احزاب، گروه‌ها و گرایش‌های سیاسی و عقیدتی که ماموریت خود را جمع‌آوری اطلاعات، حصول اطمینان از درستی آن و ارائه آن به مخاطب در قالب‌های خبری مناسب، با هدف ارائه روشن‌ترین تصویر از واقعیت/حقیقت موجود می‌داند.

هر نوع طرفداری یا گرایش به سیاست‌ها و گرایش‌ها فلسفهٔ وجودی یک رسانهٔ آزاد را به چالش می‌کشد.

____________

این مطلب قبلا در وبسایت فارسی بی‌بی‌سی منتشر شده است.

کتابستان

چار دختر زردشت

منیژه باختری

دموکراسی انجمنی

مهدی جامی

تاملاتی بر هیتلر

زِبستییان هفنر

دوسیه افغانستان

شاهزاده ترکی الفیصل آل سعود

نیم‌قرن مبارزه و سیاست

سمیه رامش