مردم در طول عمر خود به صورت فردی (در بهترین حالت) پیوسته رشد میکنند و به بلوغ میرسند. بنابراین شما در ۴۵ سالگی، نه تنها آگاهتر و عاقلتر از نسخهٔ ۲۵ سالگیتان هستید، بلکه در کل انسان متفاوتی خواهید بود؛ چه از نظر فیزیکی و چه از نظر ذهنی. با این وجود، نسخهی ۴۵ ساله و نسخه ۲۵ سالهٔ نابالغتر و خامتر شما، در اکثر جوامع، تحت مجموعهای از قوانین و محدودیتهای یکسان زندگی میکنند. پس چرا، ۱۸ یا ۲۱ سالگی را به عنوان نقطهٔ عطف عمر یک فرد در نظر میگیرند و جامعه میگوید همه در این سن باید از نظر قانونی در یک سطح قرار گیرند؟
چه چیزی باعث میشود یک فرد به عنوان یک بزرگسال شناخته شود؟ آیا توانایی رانندگی بدون نظارت شما را تبدیل به یک فرد بالغ میکند؟ تصمیم شخصی به رابطهٔ جنسی؟ حق شرکت در انتخابات و یا خدمت در ارتش؟ و در چه سنی شخص واقعاً آمادگی لازم برای انجام تمام این مسئولیتها را دارد؟
اینها همه سوالات دشواری است که پاسخی یکدست ندارد. اگر به تاریخ نگاه کنیم، میخوانیم که مثلاً اسکندر مقدونی در ۱۶ سالگی، مشغول فتح جهان بود و در همین سن، ژولیوس سزار، بعد از مرگ پدرش، سرپرست خانواده شده بود. ازین دست مثالها کم نیستند و از نگاه تاریخ، این افراد به اندازهٔ کافی بالغ بودند تا به کاری که میکنند اشراف کامل داشته باشند.
برای قرنها، سن بلوغ از طرف خانواده تعیین میشد و این خانواده بود که تصمیم میگرفت چه هنگام یک فرد میتواند مسئولیت یک انسان بالغ را بر عهده بگیرد. با این وجود، در حالی که سن بلوغ در افراد مختلف متفاوت است و اشخاصی که فرد را به بهترین وجه میشناسند، ممکن است بتوانند برای فعالیتهای روزمره، تصمیم بهتری بگیرند، اما عددی که به طور کلی متناسب با همگان باشد، برای تعیین قوانین عمومی لازم و ضروری بوده است.
نکتهٔ بسیار مهمی که نباید از یاد برد این است که به صرف این که یک شخص از نظر جنسی به بلوغ رسیده باشد، به این معنا نیست که از نگاه عقلی نیز رشد کافی را داشته است
در اکثر کشورهای توسعهیافته، یک فرد ۱۸ ساله به عنوان بزرگسال شناخته میشود. البته در کشورهای کمتر توسعه یافته، عواملی چون جنگ، مذهب و فقر نقش تعیین کنندهای دارند. نکتهٔ بسیار مهمی که نباید از یاد برد این است که به صرف این که یک شخص از نظر جنسی به بلوغ رسیده باشد، به این معنا نیست که از نگاه عقلی نیز رشد کافی را داشته است و به همین دلیل در اکثر فرهنگها و جوامع، سنی را که بیشتر افراد در آن به بلوغ فکری و جنسی نسبی میرسند به عنوان سن قانونی انتخاب میکنند.
امروزه میدانیم که مغز انسان تا میانهٔ دهه دوم زندگی و حتی بالقوه تا سی سالگی به طور کامل توسعه نمییابد. در حقیقت، لوب پیشانی، بخشی از مغز که در تصمیم گیری ما نقش مهمی دارد – مخصوصاً مواردی چون درک عواقب یک عمل در آینده در پی اقدامات کنونی و مهار انگیزهها – تا سالها بعد از سن بلوغ در هر فرهنگ و جغرافیایی که شما را به عنوان بزرگسال میشناسد، تکامل نمییابد.
بنابراین، اگر بیشتر نگران بلوغ عقلی با در نظر داشت رشد کامل مغزی یک فرد باشیم، باید سنی بین ۲۵ تا ۳۰ سالگی را به عنوان سن بزرگسالی در نظر بگیریم. اما نکته اینجاست که مدتها قبل از ۲۵ سالگی، بیشتر افراد از نظر ذهنی آنقدر بالغ شدهاند و تجربیات ابتدایی را به اندازهٔ کافی اندوختهاند که بشود آنها را بزرگسال نامید، حتی اگر مستعد تصمیم گیریهای بسیار ضعیفتر و اصطلاحاً خامتری باشند.
اما چرا سن ۱۸ سالگی؟ این را باید بدانیم که سن بزرگسالی در طی سالها، با تغییر قوانین و موقعیت کشورها از نگاه سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و با تحقیقات بیشتر در مورد بدن و مغز انسان دستخوش تغییرات زیادی شده است. در مورد عدد ۱۸ یکی از دلایل را میتوان این عنوان کرد که در بیشتر جوامع، نوجوانان در این سن از مکتب (مدرسه) فارغالتحصیل میشوند و پا به عرصهی دنیای جدیتری میگذارند.
تعیین سنی رسمی برای بلوغ به منظور حمایت از کودکان و دادن مسئولیت به آنها برای مواجهه با پیامدهای اقدامات و تصمیمهایشان بعد از رسیدن به آن سن، یک امر مهم است، حتی اگر در همهی موارد کاملاً ایدهآل نباشد.
یک فرد ۱۸ ساله میتواند وارد قراردهای قانونی شود، ازدواج کند و صاحب فرزند شود. در نهایت، گذشته از این که افراد در سنین مختلف به بلوغ میرسند، تصمیم گیری در مورد این که چه کسی یک فرد بالغ است، سوالی سخت و پیچیده را مطرح میکند و تعیین عددی که خط مشخصی بین کودکی و بزرگسالی بکشد، کار را ازین هم سختتر میکند. اما وجود یک سن مشخص با در نظر داشت این که زندگی کسی را به تباهی نکشاند و کودکان را مورد حمایت قرار دهد، یک امر مهم است.
در طول سالیان، کشورهای مختلف با سهل انگاری، بدون تحقیق و به صورت خودسرانه این عدد را تعیین میکردند. به طور خلاصه، به نظر میرسد که مردم مدتهاست میدانند که سن بزرگسالی در حدود سنی است که بیشتر انسانها به بلوغ و دانش پایه میرسند تا کاملاً مسئول خود و اعمال خود باشند، حتی با این که حدود یک دهه بعد از این سن، انسان به پختگی تقریباً کاملی میرسد.
فارغ از این که شما چه کارهایی برای ارتقاء مداوم خود انجام میدهید و در کجای این جهان هستید، تعیین سنی رسمی برای بلوغ به منظور حمایت از کودکان و دادن مسئولیت به آنها برای مواجهه با پیامدهای اقدامات و تصمیمهایشان بعد از رسیدن به آن سن، یک امر مهم است، حتی اگر در همهی موارد کاملاً ایدهآل نباشد.
ـــــــــــــــــــ
منبع: Today I Found Out