ویتولت شابلوفسکی، ژورنالیست لهستانی، در کتابِ سرگرمکننده اما ترسناکش به شماری از خوراکهای غافلگیرکننده میپردازد: کتابِ در کرملین چه میپزند، قرن اخیر تاریخ روسیه را از طریق غذاهایش کاوش میکند. و شاید عجیبترینشان دستور پخت غذاهای محبوبِ لنین باشد. دستورالعملِ درست کردنِ نیمروی همزده با استفاده از سه تخم مرغ، به شما دستور میدهد که تخم مرغها را بدون ضربه بشکنید. اما چیزی که لنین به آنها میگفت نیمروی همزده، در واقع نیمروییست که زردهها و سفیدههایش دستنخورده بماند ــ یعنی به هیچ وجه همزده نبود.
شابلوفسکی پیشتر هم کتابهایی نوشته از جمله چهطور دیکتاتور را سیر کنیم و خرسهای رقاص. او به عنوان یک لهستانی که در دههٔ ۱۹۸۰ به دنیا آمد، نوستالژی چندانی نسبت به اتحاد شوروی ندارد، ولی زمان زیادی را صرف گفتگو با کسانی کرد که این نوستالژی را دارند. و داستانهایی که مردم دوست دارند، بگویند نحوهٔ عمل پروپاگاندا را نشان میدهد.
شابلوفسکی میگوید: مهم نیست داستانی حقیقت داشته باشد. مهم آن است که مردم باورش کنند.
البته وقتی داستان تخیلی با واقعیتِ مزمنِ گرسنگی مواجه میشود، باور کردنش بینهایت سخت میشود. عنوانِ شوخیآمیزی که شابلوفسکی برای کتابش انتخاب کرده، حساسیتِ قلمِ او را در بابِ غذا و همینطور غیابِ ترسناکش به خوبی بیان نمیکند. در یکی از فصول کتاب، یک فردِ نودساله که از قحطی ۱۹۳۳ در اوکراین جان به درد برد، به یاد میآورد که مامورینِ ویژهٔ دولتی در به درِ خانههای مردم میرفتند تا مطمئن شوند کسی غذا ذخیره نداشته باشد. بازرسها هر چیزی را که احتمال خوردنش بود مصادره میکردند، از جمله شمعهایی را که مردم بیچاره سعی میکردند تبدیل به سوپ کنند. یک نودسالهٔ دیگر که از محاصرهٔ لنینگراد جان به در برده بود، از کرگدنِ باغ وحش متنفر بود که مدام هر روز باید خوراک داده میشد، در حالی که او مجبور بود ژلهای را بخورد که مادرش از سریشم درست میکرد.
نبودِ خوراکْ حقایقی غیرقابل انکار را روایت میکند. اما همانطور که شابلوفسکی نشان میدهد، غذا میتواند دروغ هم بگوید.
سمّ در سیاست روسیه تاریخی طولانی دارد. برای همین هم سرآشپزهایی که برای سرانِ کرملین طبخ میکنند، از طرف سرویس امنیت بررسی صلاحیت میشودن و درجهٔ نظامی دارند. یکی از سرآشپزانِ استالین داروهای او را از داروخانهٔ ویژهٔ مقاماتِ دولتی نمیگرفت چون میترسید مسموم باشند. بیوهٔ لنین در ۱۹۳۹ بعد از خوردن یک کیکِ مشکوک مُرد. به نوشتهٔ شابلوفسکی، به احتمال زیاد کیک را استالین برای او فرستاده بود.
راههای دیگر و کمتر مرگباری هم برای استفاده از غذا به عنوانِ ابزار فریب وجود داشت.
شابلوفسکی به میزبانیهای مجللِ دورانِ برژنف اشاره میکند که برای مخفی کردنِ واقعیتِ خالی بودنِ مغازهها و رکود اقتصادی انجام میشد. یکی از سرآشپزانِ کرمیلن که در دورانِ سقوط شوروی برای جشنها آشپزی میکرد، به یاد میآورد که همکارانش مجبور بودند تکنیکهای تزئینی را یاد بگیرند و مثلا یک خیار را به شکل فنس و گوجه را به شکل گل رز درآوردند. گاهی رهبرانِ شوروی خودشان در نمایش نقش بازی میکردند. نیکیتا خرشچف که هر چه سنش بیشتر میشد حتی نمیتوانست مشروبش را نگه دارد، یک لیوانِ تهضخیم داشت که مخصوصا برای او و طوری ساخته شده بود که به نظر میرسید یک گیلاس مشروب در آن است ولی در واقع قدری بیش از نصف داخلش بود.
شابلوفسکی با آشپزانی که در حین خدمت سرخورده شدند و حالا بسیار دورتر از کرملین کار میکنند صحبت میکند. یکی از آنها طی جنگی که مقامات شوروی مرتب آن را مداخلهٔ برادرانه میخواندند، به افغانستان رفته بود و تلاش میکرد روحیهٔ سربازان را با انداختنِ برگ بو در کاسهٔ سوپشان تقویت کند. از آنجا که فرماندهانِ روس میترسیدند افغانها غذای شورویها را مسموم کنند، مواد لازم را با هواپیما ارسال میکردند. آشپزِ مزبور مخفیانه با پولِ خودش ترهبارِ تازه از بازار میخرید تا کسی را مسموم نکند. اما او که ابتدا همهٔ حرفهای تلویزیون را باور میکرد، سرانجام فهمید که مداخلهٔ برادرانه هیچ سودی برای هیچ کس ندارد.
شابلوفسکی برای نگارش فصلی دربارهٔ فاجعهٔ اتمی چرنوبیل، با چند زن مصاحبه کرد که برای آشپزی برای خدمهٔ پاکسازی فرستاده شده بودند. تشکهایی که آنها رویشان میخوابیدند آنقدر رادیواکتیو شده بود که دستگاههای پرتوسنجششان قاطی میکرد. آنهایی که نجات مییافتند دچار مشکلاتِ حاد سلامت میشدند ــ یکی از زنها ۱۱ بار عمل جراحی شد، و یکی دیگر نمیتوانست هر چیزِ سنگینتر از یک قالب صابون را بلند کند.
در پایان این فصل، دستور پخت سالاد پاریسی را داریم که آشپزهای مزبور به شابلوفسکی دادند. آنها تاکید میکنند که به جای کاهو میشود از ترتیزکِ آبی استفاده کرد هرچند که به تاکیدِ آنها ترتیزک آبی برای سلامت از هر سبزی دیگری بهتر است!
این زنان مثل آدمهایی که برایشان آشپزی میکردند، مرتب در معرض تشعشع مرگبار بودند، با این حال، حواسشان بود تا سالمترین سبزیجات را مشخص کنند.
کتابِ در کرملین چه میپزند ابتدا در اواخر سال ۲۰۲۱ در لهستان منتشر شد؛ سه ماه پیش از آنکه ولادیمیر پوتین که پدربزرگِ خودش هم سرآشپز بود، به سربازانش دستور حمله به اوکراین را صادر کند. شابلوفسکی در مقدمهٔ کتاب مینویسد که تحقیق برای کتابش حالا غیرممکن است. در این ویراست از یوگنی پریگوژین اسم برده شده؛ سرآشپزِ سابقِ کرملین که پیش از تلاش برای کودتا، نیرویی شبهنظامی ساخت که به پوتین کمک کرد تا به اوکراین حمله کند. پریگوژین امسال تابستان در سقوط هواپیما مُرد. یک مزدورِ متخاصم با سابقهٔ آشپزیْ ممکن است مضحک به نظر برسد، ولی گردشِ شابلوفسکی در تاریخِ روسیه نشان میدهد که وفاداریِ یک سرآشپز میتواند ارزش زیادی داشته باشد.
شابلوفسکی میگوید وقتی این کتاب را میخوانید دیگر تعجب نمیکنید که در روسیه نوهٔ یک آشپز با آشپزِ دیگری واردِ جنگِ قدرت شد. غذا میتواند خطرناک باشد و این شامل اعتماد هم میشود.