ادبیات، فلسفه، سیاست

Kilicdaroglu

ترکیه؛ بحرانی دیگر در منطقهٔ بحران‌ها

برایان فرایدنبرگ

اگر رجب طیب اردوغان رئیس‌جمهور جنجالی ترکیه در انتخابات پرماجرا اما مشکوک امسال از قدرت کنار زده شود، شاید شانسی برای ایجاد تغییر مثبت واقعی در جهت دموکراسی در ترکیه و منطقه شکل بگیرد…

اپوزیسیون ترکیه به رهبری کمال قلیچ‌داراوغلو از حزب جمهوری‌خواه خلق، که احزاب مخالف دولت را تحت ائتلاف ملت گرد آورده، امیدوار است بتواند اردوغان را به زیر بکشد. این انتخابات پیامدهای جدی نه‌تنها برای منطقه که همین‌طور برای دنیا دارد.

ترکیه سرکوبگرترین کشور منطقهٔ خاورمیانه/شمال آفریقا نیست و اردوغان هم بدترین یا سرکوبگرترین رهبر جهان نیست. سوءحاکمیتِ او به اندازهٔ آخوندهای حاکم بر ایران هولناک، و به اندازهٔ خاندان سلطنتی سعودی یا برخی دیکتاتورهای دیگر منطقه سرکوبگرانه نیست. ولی در جایی از دنیا که به اندازهٔ کافی رهبران و دولِ دست‌راستیِ زن‌ستیزِ همجنس‌گراهراسِ متمرکزِ بر ارزش‌های سنتیِ اسلامی دارد، این واقعیت که اردوغان تجسمِ همین معایب است و قبلا یک دموکراسی (در کشوری با اکثریت مسلمان) که مدت‌ها عمر کرده بود را ساقط کرد، مایهٔ نگرانی‌ست. اگر او پنج سالِ دیگر بر سر قدرت بماند بگیرد، در موضعی منحصربه‌فرد برای زدنِ ضربات سنگین به دموکراسی و آزادی و حقوق بشر در منطقه خواهد بود. به همین و دیگر دلایل، او که مدام از میان بحران‌های متعدد قیقاج می‌رود، اساسا مردی نیست که شایستگی هدایت ترکیه در قرن بیست‌ویکم را داشته باشد.

هرچند همان‌طور که گفتم، دموکراسیِ ترکیه سال‌ها دوام آورد، ولی خیلی هم سالم نبود: چون تا امروز بارها شاهد کودتا و زوال بود. حکومت اردوغان مشکل عدم مشروعیت دارد؛ با پیامدهای بد.

به‌خصوص اسلام سیاسی (یا هرگونه جنبش سیاسی مبتنی بر محافظه‌کاری دینی)، در هر شکل شبه‌دموکراتیک که باشد تاکنون شکست خورده است؛ شاید بدتر از همه حماس در غزه و اخوان‌المسلمین در مصر؛ ولی این مشکلات مربوط به بحث دیگری‌ست. این‌جا موضوع این است که ترکیه با همهٔ نواقصش تنها کشور با اکثریت مسلمان در منطقه بوده که تا پیش از بهار عربی و اسقاطِ رژیم استالینیستیِ صدام حسین، می‌شد گفت چیزی شبیه دموکراسی داشت؛ به استثنای لبنان، و تونسی که بعد از بهار عربی مدتی امید ایجاد کرد، که آن امید هم مرد؛ عراق هم که هرچند به تدریج قدری بهبود پیدا کرد، نماد یک دموکراسی واقعی نیست.

باید گفت که دموکراسی در خاورمیانه همواره به مویی بند است. حتی اسرائیل که در داخل هنوز یک دموکراسی معتبر و نیرومند محسوب می‌شود ‌ــ‌ هر چند نظامِ عملا آپارتایدش ده‌ها سال بر فلسطینیانِ خارج از مرزهای اسرائیل اعمال شده است ‌ــ‌ به شدت تحت تهدیدِ آزادی‌ستیزیِ نتانیاهو و متحدانِ افراطی او قرار دارد؛ کسی که خود از هم ترامپ و هم اردوغان درس گرفته و می‌خواهد اسرائیل را به کشوری غیردموکراتیک بدل کند. بدون وجود هیچ کشوری در نزدیکی که بتواند فشار اخلاقی واقعی و جدی برای حقوق بشر روی اسرائیل فشار آورد، اسرائیل در حالِ افتادن به ورطهٔ ناسیونالیسم نژادیِ دست‌راستیِ آزادی‌ستیز است. در واقع هرچند اسرائیل با کشورهای اطرافش فرق زیادی دارد ‌ــ‌ فرق‌های خوب یا بد ‌ــ‌ ولی بهتر است آن را به عنوان بخشی از منطقه بررسی کرد و نه یک موجودیتِ جداگانه.

به‌خاطر فقدان دموکراسی در منطقه، قهقرای مستمرِ اردوغان در زمینهٔ حقوق بشر، همراه با سرکوب فزایندهٔ آزادی، مشکلات بسیار جدی برای کل خاورمیانه به بار می‌آورد. در حالی که قبلا ترکیه سعی می‌کرد سابقهٔ خود را در دموکراسی و حقوق بشر ارتقاء دهد و عملا قدری فشار اخلاقی بر کل منطقه وارد می‌کرد، و امیدی برای حامیانِ محاصره‌شدهٔ دموکراسی در منطقه بود.

برای اعراب که به غرب بدگمانند و از قدیم‌الایام تقصیر مشکلات منطقه را به گردن غرب می‌انداخته‌اند، این غیرقابل فهم است. منظور این نیست که ترکیه خودش تاریخی از جنایاتِ امپریالیستی ندارد؛ که قطعا دارد. ولی ترکیه به عنوان یک کشور مسلمان غیرغربی که در کار ترویج دموکراسی و حقوق بشر و جامعه مدنی در منطقه بود، می‌توانست هم‌سویی و اعتمادی را جلب کند که غرب نمی‌توانست. و ترکیه‌ای که مدام در حال سرکوب اقلیتِ کردها باشد (همین‌طور اخیرا کردهای شمال ترکیه؛ به مرحمت ترامپ!)، وقتی انگشت اتهام را به سوی اسرائیل بابت سرکوب فلسطینیان می‌گیرد، ممکن است موجه‌تر به حساب آید.

انتخاب تعیین‌کننده برای دموکراسی منطقه

اگر اردوغان، که بسیار مشتاق است تا میراثِ نیمه‌دموکراتیکِ سکولارِ پدر بنیان‌گذار ترکیه آتاتورک را نابود کند، این بار از قدرت خلع نشود، امید به احقاق حقوق بشر و دموکراسی نه فقط در ترکیه، و نه فقط بیرون از مرزهایش برای کردهای شمال سوریه، بلکه در کل منطقه و دنیا تضعیف خواهد شد. دموکراسی برای ریشه دواندن در بیرون از غرب دوران سختی را پشت سر گذاشت و در دنیای غیرغربیْ دموکراسی‌های بسیار ناپایدارتر از ترکیه وجود دارند.

اما انتخاب مجدد اردوغان و تقویت رژیمِ آزادی‌ستیز و سرکوبگرِ او، باعث جسورتر شد رهبران دیکتاتورمآب در تمام دموکراسی‌های بحران‌زدهٔ دنیای غیرغرب در سراسر آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین (و حتی درون غرب) می‌شود. و حتی اگر اپوزیسیون ترکیه پیروز شود، اگر اوضاع خوب پیش نرود و ائتلاف از هم بپاشد، هیچ چیزی مانع بازگشت اردوغان نخواهد شد (نگاه کنید به بازگشت اسف‌آبار نتانیاهو و تلاشش برای دستکاری نظام قضایی اسرائیل به نفع خود؛ که منجر به بزرگ‌ترین اعتراضات در تاریخ ۷۵ سالهٔ اسرائیل شد).

مدت کوتاهی بعد از آغاز به کار ترامپ، من در مقاله‌ای نوشتم که ولادیمیر پوتین اصلی‌ترین سازمان‌دهنده و حامیِ فاشیسمِ شبه‌دموکراتیک در دنیاست: یعنی دولت‌هایی که از طریق دموکراتیک به قدرت می‌رسند، و بعد برای نابود کردن دموکراسی از درون، با برنامه‌های پوپولیستیِ دست‌راستی که رأی‌دهندگان را برای بازسازیِ نظام به نفع خود بسیج می‌کند و از طریق تبعیض انتخاباتی، آزادی جامعه را به‌طور کل محدود می‌کنند. ترامپ یکی از اعضای اصلی این جنبش است، ولی اردوغان هم همین‌طور، که نوزدهمین اقتصاد جهان و حدود ۸۷ میلیون مردم ترکیه را به ورطهٔ فاشیسم سوق می‌دهد.

یادمان نرود، در زمان دیدار اردوغان با ترامپ در کاخ سفید در ۲۰۱۹، وقتی بادیگاردهای اردوغان به شهروندان آمریکایی معترض به حضور رئیس‌جمهور ترکیه در واشنگتن حمله کردند، ترامپ چشم خود را بست و بی‌سروصدا مانع انتقادات شد. باید امیدوار بود هر دو در تلاش برای ماندن در قدرت، با تمام آن شجرهٔ آزادی‌ستیزشان، شکست بخورند. دموکراسی تا سال‌ها زیر هجمهٔ حملات خواهد بود، و شکست برای اردوغان یک پیروزی نه فقط برای ترکیه و خاورمیانه، بلکه برای کل دنیا، و ناکامی بزرگی برای نیروهای فاشیسم پوپولیست، و یاریِ بسیار ضروری برای آن‌هایی‌ست که هر کجا برای رسیدن به دموکراسی واقعیِ قانون‌مند که به حقوق اقلیت‌ها و اصول آزادی و عدالت و آزادی بیان که حقوق همگان را محفوظ دارد تلاش می‌کنند.

کتابستان

چار دختر زردشت

منیژه باختری

دموکراسی انجمنی

مهدی جامی

تاملاتی بر هیتلر

زِبستییان هفنر

دوسیه افغانستان

شاهزاده ترکی الفیصل آل سعود

نیم‌قرن مبارزه و سیاست

سمیه رامش