سیوسه سال پیش در چنین روزهایی، جمعیت معترض با شعارهای «مرگ بر دیکتاتور» و «یا آزادی یا مرگ» به خیابانهای پکن سرازیر شد و به سمت میدان تیانآنمن رفت. آنجا انبوهی از دانشجویان گرد آمده بودند و با بلندگوهایی در دستْ خواستار آزادی و دموکراسی شدند. جوّ شهر سرشار از انرژی و هیجان بود. این نسلِ جوان بود که تقاضای تغییر را هدایت میکرد، ولی میلیونها شهروند دیگر هم به آن پیوسته بود.
در حالی که تیانآنمن از فرطِ اعتراضْ ملتهب شده بود، معترضانِ منطقهٔ اویغورستان هم به تقاضا برای اصلاحات پیوستند. دورهٔ بعد از انقلاب فرهنگی چین شاهد آزادی بیشتری برای مردم اویغور بود ــ مساجد دوباره باز شد و حقوق فرهنگی آنها تدریجا احیاء شد. احساس مردم این بود که فرصتی برای تامین آیندهای دموکراتیک فراهم شده است ــ آیندهای عاری از سرکوبهای خشونتبار و ظلمی که نسل پدرانشان را بیچاره کرده بود.
ولی همهٔ این امیدها نابود شد. در چهارم ژوئن ۱۹۸۹ دولت چین تانکهای نظامی را به میدان تیانآنمن فرستاد و شهروندان خود را به گلوله بست. چیزی که به نظر میرسید شکلگیریِ یک جنبش تازه باشد، در واقع پایان هر گونه امید برای رسیدن به یک چین دموکراتیک بود. حزب کمونیست چین با نمایشِ یکی از خشونتبارترین سرکوبهای تاریخ مدرن، دههها تسلیم و احترام را برای خود به ارمغان آورد. در آن روز و ماههای بعد از آن، یک نسلِ کامل از فعالانِ دموکراسیخواه کشته و زندانی شدند. فداکاری این آدمها، با توحشِ دولتِ خودشان و انفعال دولتهای جهان روبهرو شد.
این رویداد میتوانست نقطهٔ عطفی نه فقط برای جمهوری خلق چین، که همینطور برای استبداد در سطح دنیا باشد. در سال ۱۹۸۹ دنیا در مرحلهٔ حساسی بود ــ کشورها باید بین دفاع از حقوق بشر یا مماشات با ناقضانِ حقوق بشر یکی را انتخاب میکردند. در ابتدا، دنیای غرب تحریمهایی را علیه دولت چین وضع کرد و این کشتار را محکوم کرد. ولی میل به بازکردنِ درها خیلی زود منجر به همکاری مجدد اقتصادی و دیپلماتیک شد. توجیهش یک تئوریِ فریبنده بود: اینکه غرب از طریق مماشات میتواند چین را ترغیب کند تا سابقهٔ حقوق بشری خود را بهتر کند و جنبشِ آزادیخواهی را تقویت کند. بعضیها هنوز هم از این ایده دفاع میکنند. ولی برای کسانی که توحشِ رژیم چین را از نزدیک تجربه کردند، این ایدهای مضحک و خطرناک بود، و هست. وقتی مقامات غربی تصمیم گرفتند بعد از واقعهٔ تیانآنمن دوباره چین را به آغوش جامعهٔ جهانی بپذیرند، در عمل به دولتِ سرکوبگرِ چین گفتند که دنیا تجاوزات شما را میپذیرد. از آن زمان، این مردمِ چین هستند که بهای آن را میپردازند.
بعد از کشتار تیانآنمن، سرکوبِ افسارگسیخته ادامه یافت. و اویغورها یکی از بدترین قربانیان آن بودند. گرچه آنها دههها خشونت دولتی را تحمل کرده بودند، ولی فکرش را هم نمیکردند که قربانی نسلکشی شوند. امروز موطن آنها به یک زندان بزرگ و پیشرفته تبدیل شده است: زنان را به زور عقیم میکنند؛ بچهها را از خانوادههایشان میگیرند؛ میلیونها اویغور در اردوگاههای اجباری محبوس شدهاند. تبعیدیها نمیتوانند با خانوادههایشان تماس بگیرند، و از سلامت و امنیت آنها بیخبرند.
برخلاف ۳۳ سال پیش که تصاویر مربوط به آن کشتار در صفحهٔ اول روزنامههای جهان بود، امروز شواهد بصریِ ناچیزی از اقدامات شنیعی که علیه اویغورها انجام میشود وجود دارد. طی نیم دههٔ گذشته، تقریبا هیچ اطلاعاتی از این منطقه درز نکرده است. دولت چین میداند برای اجتناب از خشم بینالمللیای که در ۱۹۸۹ شاهد بود، امروز چهطور باید عمل کند.
هر چند با وجود این، هفتهٔ گذشته اسناد و تصاویر مهم و نادری موسوم به «پروندههای پلیس شینجیانگ» درز کرد که در بین آنها هزاران تصویر از زندانیان اویغور دیده میشود؛ بعضی از آنها فقط ۱۵ سال سن دارند. ترس را میتوان در چهرهٔ آنها دید. حالا جامعهٔ جهانی میتواند مستقیم در چشمان کسانی که قربانیِ انفعال و خیانت شدهاند نگاه کند. اویغورهای تبعیدیْ عزیزانشان را در این تصاویر جستجو میکنند، و مضطرب دنبال گمشدگان خود در میان آنها میگردند.
این اطلاعاتِ محرمانه شاید گویاترین مدرک نسلکشی باشد، ولی اولینِ آنها نیست. قبلا هم اسناد محرمانه، تصاویر ماهوارهای از اردوگاههای اجباری بزرگ، و ویدیوهای پهپادی از صفِ مردانِ سرتراشیده و دستوپا بسته درز کرده بود. دهها اویغور که از این اردوگاهها جان به در بردهاند، دربارهٔ وحشتی که در داخل اردوگاهها تجربه کردند شهادت دادند. به رغم اینها، جامعهٔ جهانی هیچ اقدامِ نتیجهبخشی نکرده است. کشورهای دموکراتیکْ روابط تجاریِ قوی با چین دارند، و شرکتهای بینالمللی هم دربارهٔ کارِ اجباریِ اویغورها ــ که بخشی از زنجیرهٔ تامینِ این شرکتهاست ــ اقدامی نمیکنند.
به نظر میرسد دنیا از کشتارِ میدان تیانآنمن درس نگرفته است. برعکس، وقتی دنیا در خواب غفلت فرو رفته بود، استبدادِ دولت چین به جاهای دیگر هم گسترش یافت.
جاهایی که بشود برای قربانیانِ آن کشتار مراسم برگزار کرد، هر روز محدودتر میشود. نقضِ معاهدهٔ چین و انگلیس از سوی دولت چین، به این معناست که امسال در هنگکنک هیچ یابودی برای آنها برگزار نخواهد شد. معترضانِ جوان و شجاعِ هنککنگ که روحِ تیانآنمن را در خود دارند، عملا به نسل جدیدِ تبعیدیها تبدیل میشوند.
دنیا باید بفهمد که بعد از ۳۳ سال، دولت چین را نمیتوان راضی کرد. اگر به همین منوال پیش برود، گروههای بیشتری مجبور به ترک وطن و تبعید اجباری میشوند، گروههای قومی بیشتری نابود میشود، و قوانین بینالمللی بیشتری نقض خواهد شد ــ مگر آنکه روزی کشورهای دموکراتیک با صدای واحد مخالفت خود را نشان دهند. تا آن زمان، خاطرهٔ کسانی که در تیانآنمن برای دموکراسی جان دادند، الهامبخش ما خواهد بود.