روندها و تحولات اخیر ــ از جنگهای غزه و اوکراین تا رقابت آمریکا و چین ــ منادی یک نقطه عطف ژئوپولیتیک اساسی در جهان باشد. شبح یک برخورد دائمی بین غرب و رقیبانش، بهخصوص چین و روسیه و دنیای اسلام، هر چه بزرگتر میشود.
***
بحرانها، منازعات، و جنگهایی که در حال حاضر در خروش است، از تغییر منظرهٔ ژئوپولیتیک در سالهای اخیر خبر میدهد. رقابت قدرتهای بزرگ دوباره به محور روابط بینالملل بدل شده است. با تشدید اختلافات جهانی در نتیجهٔ جنگهای غزه و اوکراین، آرایش ژئوپولیتیکِ بهمراتب ژرفتری ــ از جمله چرخش به یک نظم جهانی جدید ــ ممکن است در راه باشد.
این دو جنگْ ریسکِ یک جنگ سوم بر سر تایوان را نیز افزایش میدهد. هر کسی، علیالخصوص شی جینپینگ رئیسجمهور چین، وقتی میبیند آمریکا مقادیر عظیم مهمات و بمب و موشک و دیگر تسلیحات آمریکایی را به اوکراین و اسرائیل میفرستد، میفهمد که زرادخانهٔ آمریکا در حال مصرف و کاهش است. برای شی جینپینگ که الحاقِ تایوان به جمهوری خلق چین را یک ماموریتِ تاریخی خوانده، هر چه این جنگها طولانیتر شود بهتر است.
جو بایدن رئیسجمهور آمریکا این خطرات را فهمیده و حالا سعی میکند تنش با چین را فرو بنشاند. او بعد از اعزام یک سری از اعضای کابینه به پکن، قرار است در حاشیهٔ مجمع همکاری اقتصادی آسیا-پاسیفیک در سانفرانسیسکو با شی جینپینگ ملاقات کند. و شرکایش هم در گروه ۷ تاکید کردهاند که دنبال ریسکزدایی از رابطهشان با چین هستند و نه جداسازی خود از دومین اقتصاد جهان.
هر اسمی رویش بگذاریم، این روند نظم مالی جهانی و همینطور الگوهای سرمایهگذاری و تجارت را تغییر خواهد داد. همین حالا هم تغییر جریانهای سرمایهگذاری حاکیست که اقتصاد جهان میرود که به دو بلوک تقسیم شود. مثلا چین حالا بیشتر با جهان سوم (جنوب جهانی) تجارت میکند تا با غرب. به رغم هزینههای بالای چندپارگی اقتصادی، چین میخواهد آسیبپذیری خود را در برابر فشارهای آینده کم کند، پس بیسروصدا مشغول جداسازی بخشهای بزرگی از اقتصاد خود از غرب است.
آمریکا خودش تا حدی مقصر این وضعیت است. چون برای چهار دهه با کمک به ظهور اقتصاد چین، کمک کرد تا بزرگترین رقیب تاریخش را برای خود درست کند. امروز چین مفتخر است که بزرگترین نیروی دریایی و گارد ساحلی دنیا را دارد، و علنا با تسلط غرب بر نظامی مالی جهانی و نهادهای بینالمللی مخالفت میکند. در واقع چین به شدت تلاش میکند تا یک نظم جهانی بدیل بسازد که خودش در مرکز آن باشد.
هرچند نظم جهانی جاری را با الفاظی خنثی مثل نظام جهانیِ قانونمدار اسم میبرند، ولی در عملْ حول آمریکا میگردد. آمریکا از طرفی عمدهٔ مقررات این نظم را تعیین میکند، و از طرفی خود را از مقررات و هنجارهای کلیدی مستثنی میکند ــ مثل عدم مداخله در امور داخلی کشورهای دیگر. حقوق بینالملل در برابرِ ضعفا قویست، اما در برابرِ زورمندانْ ضعیف است.
وقتی پای تاسیس یک نظم جهانی بدیل به میان میآید، محیطِ پرمنازعهٔ جاریِ جهان میتواند بسیار به نفع چین باشد. هر چه باشد، جنگ بود که به ظهور نظم جهانی به رهبری آمریکا کمک کرد؛ از جمله نهادهایی که آن را حمایت میکنند، مثل صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی، و سازمان ملل. حتی اصلاح این نهادها در دوران صلح بسیار دشوار بوده است.
این امر در مورد سازمان ملل کاملا واضح است؛ نهادی که به نظر میرسد به زوالی بیبازگشت میرود و در امور بینالملل به حاشیه رانده شده است. مثلا در ماجرای جاری غزه، بنبست در شورای امنیت انگیزبیشتری برای چرخش به سمت مجمع عمومی سازمان ملل ایجاد کرد، و مجمع قطعنامهای را تصویب کرد که خواستار آتشبس بشردوستانه و پایانه محاصره از سوی اسرائیل شود. ولی مجمع عمومی اساسا قدرتی ندارد، و برخلاف سازمان ملل، قطعنامههایش الزامآور نیست.
با تضعیف نهادهای تحت هدایت آمریکا، قدرت آمریکا هم در بیرون از مرزهایش تضعیف خواهد شد. حتی اسرائیل و اوکراین که آمریکا بزرگترین حامی نظامی و سیاسی و اقتصادیشان است، گاهی توصیههای آمریکا را با تحقیر رد کردهاند. مثلا اسرائیل توصیه آمریکا را برای کاهش حملات نظامیاش و تلاش برای به حداقل رساندن تلفات غیرنظامی در شرایط فاجعهبار غزه رد کرد. و مقامات آمریکا اوکراین را بهخاطر پراکنش گسترده نیروهایش در ضدحملهٔ به بنبستخوردهاش سرزنش کردهاند.
گذشته از تغییر نظم جهانی که ممکن است از رقابت چین و آمریکا ناشی شود، چرخشهای منطقهای مهمی ممکن است رخ دهد. یک جنگ طولانی در غزه میتواند منجر به بازآرایش خاورمیانه بزرگ شود؛ جایی که تقریبا تمام قدرتهای عمده، غیر از چند کشور، محصول قرن بیستمیِ غرب (بهخصوص انگلیس و فرانسه) هستند. مثلا جنگ اسرائیل تا همین حالا هم نقش ژئوپولیتیک قطر را تقویت کرده است: خرمگسی جدید در منطقه که به یک یاغی بینالمللی بدل شده و با گاز فراوانش به تمویل جهادیهای افراطی از جمله حماس میپردازد.
اگر این جنگ از غزه بیرون برود، عواقب ژئوپولیتیکش به مراتب تا فواصل دورتر خواهد رفت. هر چه پیش آید، اوکراین احتمالا یکی از بزرگترین بازندگان آن خواهد بود. زلنسکی رئیسجمهور اوکراین اذعان کرد که جنگ در غزه تمرکز را از جنگ اوکراین در برابر روسیه منحرف کرده، آن هم در زمانی که اوکراین تابِ کاهش کمکهای غرب را ندارد.
اما نیروها و روندهای دیگری هم هستند ــ از جمله نظامی شدن اقتصاد روسیه، توقف رشد چین، و افزایش وزن اقتصادی جهان سوم ــ که تغییرات بنیادی در نظام بینالملل را محتملتر میکنند. در ضمن، دنیا با چیزهایی مثل نابرابری فزاینده، رشد دیکتاتوری، رشد سریع تکنولوژیهای تحولآفرین مثل هوش مصنوعی، زوال منابع طبیعی، و تغییر اقلیم مواجه است.
هر چند ناممکن است جزییاتش را پیشبینی کنیم، تغییر اساسی در موازنهٔ ژئوپولیتیک جهانْ ناگزیر به نظر میرسد، و شبح یک درگیری بلندمدت بین غرب و رقبایش، بهخصوص چین و روسیه و دنیای اسلام، مدام بزرگتر و بزرگتر میشود.