abs

دیپلماسی علم؛ یک توهمِ قرن بیست‌ویکمی دیگر

دوبرافکا اوشاکووا، سام رابینسون | مدرسه اقتصاد لندن

منافع همکاری‌های علمی در حدی که طرفداران دیپلماسیِ علم مدعی بوده‌اند نیست. دیپلماسیِ علم این قدرت را ندارد که با یک تماس مستقیم با مسکو جنگ را تمام کند، بلکه فعلا می‌تواند متحدان واقعی را به هم نزدیک‌تر کند…

دیپلماسیِ علمْ مفهومی قرن بیست‌ویکمی است. این ایده‌ای نبود که در پی پایان جنگ جهانی یا طی جنگ سرد یا حتی در پیامد جنگ سرد شکل گرفته باشد، بلکه در سال ۲۰۱۱ به وسیلهٔ انجمن توسعهٔ علوم آمریکا و انجمن سلطنتی لندن رواج پیدا کرد. خود اصطلاح «دیپلماسی علم» اولین بار حدود سال ۲۰۰۰ از طرف وزارت خارجه آمریکا استفاده شده بود ‌ــ‌ در پی بروز مسائلی مثل تروریسم و ناآرامی خاورمیانه، و مسائل علمی جهانی (از جمله تغییر اقلیم و بهداشت جهانی).
اولین توهم دربارهٔ دیپلماسیِ علم این است که این مفهومْ تاریخِ بلندی دارد.

استفاده از این عبارت برای این بود که شکاف بین دستورکار فرهنگی (قدرت نرم) و دستورکار نظامیان (قدرت سخت) که در دورهٔ قبلِ جنگ سرد وجود داشت را برطرف کند. تا پیش از آن، فرهنگ و علم تحت پوشش دیپلماسیِ فرهنگی بود، و تکنولوژی‌های نظامیْ جزو دستورکار نظامیان. انجمن توسعهٔ علوم آمریکا طیفِ دیپلماسیِ علم را عمدا طوری تعریف کرد که هم قدرت نرم و هم قدرت سخت در روابط بین‌الملل را زیر چتر خود بگیرد. این تعریفِ همه‌شمول و بسیار کلی برای نقشِ دیپلماسی علم، در زمان صلح به‌عنوان یک تئوریْ خوب جواب می‌دهد، ولی هنگام بروز بحران‌ها، به جای آن‌که نقطهٔ قوت باشد، تنش‌آفرین می‌شود. در واقع ماموریت اصلی دیپلماسی علم مثل ماموریت خود دیپلماسی است، یعنی: پیشبرد و حفظ منافع ملی.
دومین توهم دربارهٔ دیپلماسی علم این است که علم مترادف است با صلح.
‌‌

دیپلماسی علم؛ پروژهٔ اروپایی

در جریان جنگ سرد، علم و تکنولوژی در خط مقدمِ رقابتِ نظام‌های ایدئولوژیک بود، ولی در عین حال برای تنش‌زدایی بین ابرقدرت‌ها هم استفاده می‌شد. در این دوگانگیِ ناخوشایند، علم و تکنولوژی، هم نقش تبهکار و هم نقش منجی را در روایت‌های سیاسی جنگ سرد بازی می‌کرد.

بعد از سقوط کمونیسم در اروپا سوالاتی دربارهٔ چگونگی رابطهٔ جدید علم با سیاستِ بین‌الملل شکل گرفت. کشورهای پساشوروی در شرق اروپای مرکزی در دههٔ ۱۹۹۰ به اتحادیهٔ اروپا نزدیک شدند تا به آن بپیوندند؛ عضویت کامل برای بسیاری از آن‌ها تا سال ۲۰۰۴ طول کشید. برنامه‌های علمی مثل شورای تحقیق اروپا، برنامهٔ پی.اف.۷، افق ۲۰۲۰، به علاوهٔ بسیاری از کمک‌های مالی اتحادیهٔ اروپا، برای ایجاد همکاری علمی گسترده‌تر بین اعضاء هزینه شد و درون اتحادیهٔ اروپا مقداری قابلیت علمی ایجاد کرد. ولی پروژه‌هایی مثل فرانتیر ساینس تفاسیر دیگری هم داشت. در این مورد، موضوع اتحاد کشورهای اروپایی تحت لوای دیپلماسی علم نبود، بلکه این بخشی از یک پروژهٔ بزرگ‌تر برای پیشرفت تمامیت اروپا بود. در واقع یک ماموریت اجتماعی-سیاسی-اقتصادی بود، و علم و تکنولوژی هم بخشِ جدایی‌ناپذیر آن.

در مقابل، علمِ روسیه به همان نسبت پیشرفت نداشت، و نتیجهٔ آن، فاصلهٔ بیشتر بود. ایدهٔ «علم برای صلح» رنگ می‌باخت. گویی اروپا قدرت علمی خود را پنهان می‌کرد. به‌هرحال از بیرون که نگاه کنیم، دیپلماسیِ علم طور دیگری به نظر می‌رسد.
‌‌

علم روسیه؟

دانشمندان روسیه شهرت علمی خود را از دوران شوروی به ارث بردند، چون باور عمومی این بود که علم روسیه وارث مستقیم علم شوروی است. هر چند کشورهایی مثل چکسلواکی و لهستان و مجارستان و آلمان شرقیِ سابق تا حد زیادی به تکنولوژی شوروی کمک کردند. در واقع انتقال علم و تکنولوژی، یکی از اصول استعماری است.

ولی از سال ۲۰۱۷ تا ۲۰۱۹، بالغ بر ۲۴ درصدِ متون علمی روسیه با همکاری دانشمندان خارجی تالیف شد. موضوعات اصلی آن‌ها عبارت بود از هوش مصنوعی، انرژی، و مواد. شرکای اصلی هم عبارت بود از آمریکا و آلمان، و بعد فرانسه، انگلیس، و چین. از طرفی، گرچه دانشمندان روسی بازیگرانی مهمی در همکاری‌های علمی بین‌المللی بوده‌اند (مثلا در ایستگاه فضایی بین‌المللی، هیئت بین‌دولتی تغییر اقلیم، و سازمان جهانی بهداشت)، ساختارهای علمی و پروژه‌های دیپلماتیک روسیه، برای قلمروهای روسی‌زبان و جمعیت روسی خارج از کشور هزینه شده است.

مثلا پروژهٔ اسکولکوو. یکی از بلندپروازانه‌ترین پروژه‌های علمی و تکنولوژیک در روسیهٔ پساشوروی ‌ــ‌ که به سیلیکون‌ولی روسیه معروف است. این پروژه مستقیما از طرف دولت روسیه تامین مالی می‌شود، ولی اصلی‌ترین شریک بین‌المللی آن یعنی ام.آی.تی (انستیتو تکنولوژی ماساچوست)، همکاری و سرمایه‌گذاری خود را در پایان ماه فوریه خاتمه داد. گذشته از این، اهداف این پروژه شبیه اهداف سیاست‌گذاری علمی اتحادیهٔ اروپا است، یعنی استفاده از علم برای جذب سرمایهٔ کارآفرینان به منظور ایجاد اعتبار بین‌المللی، و مهم‌تر از آن، تشویق همکاری علمی برای افزایش تولید ناخالص ملی.
همین‌طور نام‌گذاری واکسن روسی کرونا ‌ــ‌ که نام اسپوتنیک را کاملا عمدی روی آن گذاشتند ‌ــ‌ استفاده‌ای از مفاهیم جنگ سرد برای اشاره به توانمندی و برتری علمی روسیه بود.
‌‌

بازگشت به واقع‌گرایی در دیپلماسی علم؟

مقامات اتحادیهٔ اروپا و آمریکا تصمیم گرفتند در این‌گونه اقدامات روسیه مشارکت نکنند، و به ایدهٔ خودشان مبنی بر این‌که علم را نمی‌شود سیاسی کرد سفت‌وسخت چسبیده‌اند. و علم با انگیزهٔ سیاسی را علمِ مخرّب می‌دانند. مثلا منشور اروپایی راست‌کرداری علمی می‌گوید: «در حالت ایده‌ال، کار پژوهشیْ بدون فشارِ تامین‌کنندگان مالی و منافعِ ایدئولوژیک و اقتصادی و سیاسی انجام می‌شود».

همزمان با این طرز فکر، ایدهٔ ساده‌لوحانهٔ دیگری هم شکل گرفت: این‌که گروه‌های علمی‌ای که با هم همکاری می‌کنند، تحت تاثیر بلندپروازی‌های ژئوپولیتیکِ کلی‌تر قرار نمی‌گیرند.

در واقع، دیپلماسیِ علم از تاریخ نیاموخته است؛ و نظام و منطق فعلی حاکم بر آن، برای شرایطِ امروز آماده نیست. واقعیت آن‌ست که دیپلماسی علم هنوز به روش‌های شناخته‌شده و بی‌خطر وابسته است ‌ــ‌ مثلا ایجاد شبکه‌های شخصی دانشمندان (مثل شبکهٔ قدیمی پاگواش) به جای ایجاد همکاری‌های رسمی.

ترک همکاری علمی به عنوان بخشی از تحریم‌های کلی‌تر علیه روسیه، مسلما به توان علمی این کشور ضربه می‌زند؛ برای همین، گفتنِ این‌که حالا دیپلماسیِ علم بهترین کانال غیررسمی است، صحیح نیست. درست است که در برخی حوزه‌ها، مثلا (فعلا) ایستگاه فضایی بین‌المللی، این موضوع صدق می‌کند، ولی منافعِ این نوع همکاری‌ها اصلا در حدی که طرفداران دیپلماسی علم مدعی بوده‌اند نیست. علم قدرت است، ولی دیپلماسی علم این قدرت را ندارد که با یک تماس مستقیم با مسکو جنگ را تمام کند؛ بلکه فعلا می‌تواند متحدان واقعی را به هم نزدیک‌تر کند، و در زمان مناسبْ منابع علمی لازم برای بازسازی اوکراین را فراهم کند.
البته بعد از این جنگ، به طرح جدیدی برای همکاری علمی دموکراتیک با روسیه نیاز خواهد بود.

***

با این اوصاف، باید دانست که دیپلماسی علمْ ابزاری ابرنیرومند نیست و محدودیت‌هایش را پذیرفت. همین‌طور باید تعاریفِ دیپلماسی علم را زیر سوال برد. در این صورت شاید در این جهانِ ناامن ‌ــ‌ با دیکتاتورهای اتمی‌اش، بی‌عدالتی‌هایش، مشکلات بزرگش، و سلطهٔ تفکر استعماری و کشورگشایی ‌ــ‌ مفهوم جدیدی از دیپلماسی علم ظهور کند که مفید واقع شود. سازمان‌های بین‌المللی، دیپلمات‌ها و دانشمندان باید از جنگِ ویرانگرِ جاری بیاموزند. می‌توان فردای بهتری ساخت، و علم می‌تواند پیشگام باشد، ولی باید از نسخه‌پیچی‌های ساده و کلی پرهیز کرد؛ خصوصا نسخه‌هایی که بی‌اعتبار بودن‌شان را تاریخ به ما نشان داده است.

کتابستان

شبانه

نگار خلیلی

شهسوار سویدنی

لئو پروتز

چار دختر زردشت

منیژه باختری

دموکراسی انجمنی

مهدی جامی

تاملاتی بر هیتلر

زِبستییان هفنر