ادبیات، فلسفه، سیاست

afghan flag

امارت یا خلافت؛ منازعهٔ قدرتْ افغانستان را به کدام سو می‌برد؟

میرویس بلخی | فیر آبزرور

دار و دستهٔ حقانی‌ها و قندهاری‌ها برای کنترلِ قدرت با هم دعوا دارند. یکی دنبال خلافت است و دیگری دنبال امارت. اگر تاریخ راهنمای ما باشد، هر شکلی از دولت تحت رهبری و سلطهٔ طالبان، تهدیدی علیه صلح منطقه و دنیاست…

دنیای بیرونْ طالبان را گروهی یکدست از افراطیونِ ریشو می‌بیند. ولی مثل خود افغانستان و بقیهٔ منطقه، طالبان هم شدیدا دچار تفرقه‌اند. امروز دو جناحِ عمده در طالبان بر سر کارند: حقانی‌ها و قندهاری‌ها. گروه اول تحت امر خلیفه سراج‌الدین حقانی قرار دارد، و گروه دوم پیرو امیرالمومنین ملا هبت‌الله آخندزاده است.

دار و دستهٔ حقانی‌ها و قندهاری‌ها برای کنترلِ قدرت با هم دعوا دارند. هر فرقه، برنامهٔ سیاسیِ سازش‌ناپذیری دارد که ناشی از دو تفسیر ناسازگار از حکومت اسلامی است. هر یک از این تفاسیر کهنه، هواداران افراطی خود را دارد، که گفتگو بین آن‌ها را دشوار می‌کند، چه رسد به این‌که با هم مصالحه کنند.

حقانی‌ها رئیس خود را «خلیفه» می‌دانند. قندهاری‌ها رئیس‌شان را «امیرالمومنین» می‌خوانند. این تفاوتِ ظاهرا کم‌اهمیت در عنوانِ دو مرد، در واقع اختلاف بزرگی است. چون حقانی‌ها رئیس‌شان را رهبر مسلمانان جهان می‌دانند. ولی قندهاری‌ها همین‌قدر که یک امارت اسلامی در منطقهٔ خودشان تاسیس کنند راضی‌اند و داعیهٔ مالکیت بر جهان ندارند.
‌‌

ملاقات دو سردسته

در ماه مارچ ۲۰۲۲، این دو سردسته برای اولین بار در قندهار ‌ــ‌ پایگاه سنتی طالبان ‌ــ‌ با هم ملاقات کردند. بعد از ملاقاتِ این دو سردسته معلوم شد سیاستِ فرقه‌ای طالبان به نقطهٔ بی‌بازگشت رسیده است. فرقه‌های طالبان از تقسیمِ قدرت عاجزند، و این یعنی جنگ داخلی بین آن‌ها اجتناب‌ناپذیر است. هر دو اردوگاه آن‌قدر قدرت دارند که مانع استیلای کاملِ گروه رقیب بر افغانستان شوند.

و با توجه به این‌که حامیان منطقه‌ایِ طالبان روز به روز از این گروه بیشتر مأیوس می‌شوند، شانسِ میانجی‌گریِ خارجی در تفرقهٔ داخلیِ طالبان کمرنگ‌تر می‌شود. سپتامبر گذشته، رئیس استخبارات پاکستان (آی.اس.آی) به کابل سفر کرد تا حقانی‌ها و قندهاری‌ها را به ایجاد یک دولتِ انتقالیِ فراگیرتر وادار کند. جالب است که میانجی‌گریِ رئیس آی.اس.آی منجر به تفرقهٔ بیشتر در بین طالبان شد.

فعلا به نظر می‌رسد طالبان بلوغ سیاسیِ لازم و قابلیتِ رفعِ تفرقهٔ داخلیِ دیرینهٔ خود را ندارد. با توجه به تفاوت‌های ساختاری و سیاسی بین مدل خلافت و امارت، آیندهٔ حکومت طالبان به این بستگی دارد که نتیجهٔ جنگ بین قندهاریون و حقانیون چه شود.
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

امارت یا خلافت؛ چه اهمیتی دارد؟

مثل بسیاری دیگر از مفاهیم دینی اسلام، تفاوت بین امیر و خلیفه به صدر اسلام برمی‌گردد. در ادبیات اسلامی، «امیرالمومنین» عنوانی صوری است که به برخی مقامات مسئول امور مسلمانان داده می‌شد. ولی «خلیفه» عنوانی بوده که مشخصا به جانشینان پیغمبر داده می‌شد؛ در واقع خلیفه در رأس ساختار سیاسی کل امت اسلام قرار دارد.

لقب «امیرالمومنین» اولین بار از سوی خلیفهٔ دوم یعنی عمر استفاده شد (خلیفهٔ اول و جانشینِ محمد یعنی ابوبکر را امیرالمومنین نمی‌گفتند). لغتِ «خلیفه» در زبان عربی برای اشاره به کسی‌ست که از طرف مسلمانان به عنوان جانشین پیغمبر پذیرفته شده باشد، مثل چهار خلیفهٔ راشدین (یعنی ابوبکر، عمر، عثمان، و علی). بسیاری از مسلمانانْ حکومت مدینه در دوران خلفای راشدین را پایه‌گذار دوران طلایی اسلام می‌دانند.

دار و دستهٔ حقانی‌ها رئیس خود را «خلیفه» می‌خوانند.

به لحاظ تاریخی، در پی فروپاشی امپراتوری عثمانی در اوایل قرن بیستم مسئلهٔ احیای خلافت در بین برخی جنبش‌های اسلامی مورد توجه قرار گرفت. حس نوستالژی نسبت به خلافت اسلامی، واکنشی به «انحطاط» تمدن بود.

از زمان سقوط امپراتوری درّانی و ظهور دولت مدرن در افغانستان در اواخر قرن نوزدهم، پادشاهان و رؤسای قبایل پشتون، خود را «امیر» می‌خواندند. امیر دوست محمد خان (۶۳-۱۸۲۶)، امیر شیر علی خان (۷۹-۱۸۶۳) امیر عبدالرحمن خان (۱۹۰۱-۱۸۸۰) سه نمونهٔ معروفِ آن‌هاست.

از آن‌جایی که تمام دنیا جزو قلمروی الهی و سیاسیِ خلافت است، هیچ یک از حاکمان افغانستان جرات نمی‌کرد خود را خلیفه بنامد چون این به معنای کنترل بر امور تمام مسلمانان جهان بود. در زمان امپراتوری عثمانی کسی نمی‌توانست چنین ادعایی کند چون سلاطین عثمانی در استانبول خلفای مشروع به حساب می‌آمدند. در سال‌های اخیر، عربستان سعودی خود را رهبر مشروع جهان سنّی می‌بیند و حاکمان افغانستان جرات نکرده‌اند با حامیانِ خود سرشاخ شوند.
‌‌

طالبان به کدام سمت می‌رود؟

بنا به منابع تاریخی اسلامی، «خلافت» یک نهاد حکومتیِ خانوادگی است. حقانی‌ها می‌دانند که اگر رئیس خود را خلیفه اعلام کنند، پیامدهای تاریخی و سیاسی آن چیست. در «امارتِ» طالبانِ قندهاری، قدرت و رهبری از فردی به فردی دیگر که واجد شرایط مورد نظر آن‌ها باشد منتقل می‌شود. ولی حقانی‌ها واجد شرایط آن‌ها نیستند.

خصوصا با توجه به تاریخ رقابت بین قبایل پشتون شمال و جنوب افغانستان، حقانی‌ها هرگز امیرالمومنین نخواهند شد. و چون طالبانِ قندهار خودشان را موسسِ امارت اسلامی می‌دانند، برای حقانی‌ها چاره‌ای نمی‌ماند مگر این‌که به سیم آخر بزنند و اعلام خلافت و ادعای زعامتِ امت اسلام کنند.

با تحکیم قدرتِ حقانیون در کابل، درک تمایزاتِ ساختاری و سازمانی بین امارت و خلافت برای فهم رفتار این دو جناحِ طالبان در افغانستان و منطقه و دنیا مفید خواهد بود. درک رفتار آن‌ها همین‌طور به پیش‌بینیِ تهدیداتِ متفاوتِ فرقه‌های مختلف طالبان کمک می‌کند.

طالبانی که تحت امر قندهاری‌ها هستند، مسلمانانِ حنفیِ محافظه‌کارند که تفکرِ قبیله‌ای دارند و هدف نهایی‌شان تاسیس یک حکومت اسلامی در افغانستان است که در دستِ پشتون‌ها باشد. ولی گروه حقانی دنبال یک ایدئولوژیِ جهادیِ جهانی است. هدف نهایی‌اش اتحاد تمام جنبش‌های اسلامی تحت یک خلیفهٔ اسلامی واحد است ‌ــ‌ همان هدفی که قبلا داعش (دولت اسلامی عراق و شام) تحت امر ابوبکر بغدادی دنبال می‌کرد.

آرمانِ حقانیون برای تاسیس خلافت اسلامی، بر پایهٔ منابع و شبکه‌ای است که آن‌ها طی دوران جهاد علیه شوروی برای خود ساختند. پایگاه آن‌ها عمدتا در مناطق خارج از کنترل دولت در هر دو سوی مرز افغانستان و پاکستان است. هرچند در تمام دوران «جنگ با تروریسم»، حقانی‌ها با طالبانِ قندهاری همزیستی داشتند، ولی در این مدت به ایجاد و تحکیم رابطه با دیگر گروه‌های شبه‌نظامی اسلامی در جنوب آسیا مشغول بودند. از آن‌جا که امروز حقانی‌ها در موضع قدرت هستند، حمایتی که در منطقه دارند، برتری نسبی به آن‌ها در مقابل طالبان قندهاری می‌دهد.

حقانی‌ها برای آن‌که قدرت‌شان را در افغانستان مستحکم کنند و به جناح برتر درون طالبان تبدیل شوند، هنوز به زمان نیاز دارند. اگر آن‌ها در این ماموریت موفق شوند، یک خلافت اسلامی به مرکزیت افغانستان تاسیس خواهند کرد و به حامیِ تمام سازمان‌های تروریستی دنیا تبدیل خواهند شد. اگر تاریخ راهنمای ما باشد، هر شکلی از دولت تحت رهبری و سلطهٔ طالبان در افغانستان، تهدیدی علیه صلح منطقه‌ای و جهانی است، و خلافت اسلامی به رهبری حقانی‌ها، تهدیدی به مراتب بدتر.

کتابستان

چار دختر زردشت

منیژه باختری

دموکراسی انجمنی

مهدی جامی

تاملاتی بر هیتلر

زِبستییان هفنر

دوسیه افغانستان

شاهزاده ترکی الفیصل آل سعود

نیم‌قرن مبارزه و سیاست

سمیه رامش