ابو شمس، مورخ عرب در قرن سیزدهم میلادی،[۱] نقل میکند که مردی در خواب دید که محمد و یارانش مقبرۀ صلاحالدین را زیارت نموده و آنجا به مقام صاحب مقبره سر به سجده نهادهاند.[۲] سجده در سنت اسلامی، به جز اقامه در برابر برخی پیامبران (مانند آدم و یوسف)، اصولاً به پیشگاه خداوند برپا میشود. اینجا اما محمد [پیامبر اسلام] یکجا با یارانش این رسم را به پای مقبرۀ یک سلطان به جا آورده است. با توجه به غلظتِ غلو و به ویژه اتکای آن بر خواب، این گزارش میتواند جعلی باشد. اما و بااینوجود، نفس بیان آن توسط یک مورخ، جایگاه ویژۀ صلاحالدین را نزد همعصرانش به نمایش میگذارد. در تاریخ اسلام کمتر دولتمردی به مقام الوهیت رسیده است. علیرغم مقام چنین رفیع، نام و آوازهٔ صلاحالدین، پس از پایان سلسلۀ او به فراموشی سپرده شد. قهرمانان ادبیات عامۀ عرب نه او بلکه دو مرد دیگر: ظاهر بیبرس و نورالدین زنگی – سلاطین هم کارنامۀ صلاحالدین هستند. چند قرن بعد اما (آغاز قرن نوزدهم) دوباره نام صلاحالدین سرزبانها افتاد. این بار نه تنها جهان عرب که جهان اسلام نیز با اسم و میراث او آشنا گشت. در پایان، علاوه بر چرایی این اتفاق، به دریافت دنیای غرب از او و نگاه جهان اسلام و عرب به صلاحالدین پرداخته شده است.
نگاه غربی
لن پول ستنلی، «صلاحالدین و سقوط پادشاهی بیتالمقدس» را که در سال ۱۸۹۸ منتشر شده، با این جمله آغاز میکند: «برای مخاطب انگلیسی، صلاحالدین یکی از معدود شخصیتهای شرقی است که نیاز به هیچ پیشگفتاری ندارد».[۳] حقیقتاً، صلاحالدین پس از پیامبر، مشهورترین شخصیت جهان اسلام در غرب است. او برخلاف رفتار ظالمانۀ صلیبیون، با آنها رفتار نیک داشت. اروپاییان همیشه به یاد داشتهاند که صلاحالدین در جنگ قول خود را نشکست و به وعدههای که به ویژه در رهایی اسیران جنگی[۴] و رعایت حقوق مذهبی غیر مسلمانان داد، عیارانه وفادار ماند، حتی هنگام پیروزی و اقتدار. منابع لاتین در اروپا صلاحالدین را یک قهرمان میدانند. اما آنچه نویسندگان این متون را آزار میدهد، باور دینی صلاحالدین است. ظاهراً اینکه او در برابر مسیحیان جنگید، و آنها را شکست داد مسئلهٔ مهمی نیست. برای رفع مشکل باور دینی صلاحالدین، داستان مشهور «سه انگشتر» در باب او ذکر شده است. در نسخۀ که از این داستان توسط جوانی بوکاسیو نقل گردیده، صلاحالدین در نظر دارد از یک مرد ثروتمند یهودی پول قرض بگیرد، اما نمیخواهد این کار را با اکراه انجام دهد. برای همین از او در باب حق بودن یکی از ادیان سهگانهٔ ابراهیمی میپرسد. مرد یهودی برای فرار از دام، داستان سه انگشتر را قصه میکند تا بگوید هیچ کسی نمیتواند دین حقیقی را دریابد.[۵] با این داستان نشان داده میشود که صلاحالدین کمتر مسلمان و بیشتر فیلسوف بوده است.
مشهورترین تصویر صلاحالدین در کمدی الهی دانته ترسیم شده است. در این کمدی منظوم صلاحالدین در اولین طبقۀ دوزخ نُه-طبقهای دانته قرار دارد، جایی که فیلسوفان یونانی مانند سقراط و ارسطو نیز جا دارند. آنچه حضور او را در این جایگاه را میتواند توضیح دهد، باور دینی صلاحالدین است. دانته نمیتوانست یک غیر مسیحی را در بهشت بنشاند چنانکه او نیز قادر نشد این کار را با فیلسوفان یونان قدیم انجام دهد. علاوه بر این، دانته در مورد صلاحالدین تحت تأثیر منابع لاتین قرار داشت. صلاحالدین آنجا اگرچه یک قهرمان است اما همواره مورد شک قرار دارد.
در عصر روشنگری او از سوی ولتر و لیسنگ فیلسوف خوانده شده است. این نگاه ناشی از باور مسلط عصر روشنگری است، اینکه انسان دیندار نمیتواند درستکار باشد و به باورهای دینی دیگران احترام گذارد.
منابع عربی در باب صلاحالدین در قرن هجدهم به زبانهای اروپایی ترجمه شدند و از این طریق آنچه بدون هیچ شبهه مورد تأیید قرار گرفت، باور دینی صلاحالدین بود. او یک مسلمان به اثبات رسید. اساس رمان تلیسمان (۱۸۲۵)، نوشتۀ والتر اسکات، را همین منابع تشکیل میدهند و در این رمان نیز صلاحالدین مسلمان معرفی شده است، یک مسلمان جوانمرد و راستکار.[۶] تلیسمان اگرچه در بارۀ صلاحالدین امر منحصر به فرد به حساب میرود، ولی در نگاه به جهان اسلام و شرق اورینتالیست است. صلاحالدین در آن به عنوان یک پادشاه اصولاً غربی معرفی شده و ریچارد قلبالاسد (شیردل) شبیه سلاطین شرقی.[۷] در این رمان شرق هنوز سرزمین آلوده به آفت «استبداد شرقی» است.
در نیمۀ اول قرن بیستم نگاه اروینتالیست غربی با خوانش نژادی تاریخ یکجا گردید. رینه گروسیت مثلاً در کتابش در باب جنگهای صلیبی استثناءیت صلاحالدین را ناشی از نژاد کُرد او میداند. به باور او اسلام پس از حاکمیت اعراب و تُرکان از جهش و جنبش بازمانده بود. ورود نژاد کُرد در تاریخ اسلام که از جمع نژادهای هندی-اروپایی است، به این دین جان تازه بخشید.[۸] در این نگاه اعراب همه تنبل هستند و بیرحم. صلاحالدین استثنا است چون او عرب نیست.
اگرچه مسلمانان بعداً، به ویژه اسلامگراها، تمام مواجههها میان جهان اسلام و غرب را جنگهای صلیبی خواندند، اما در قرون جدید، آنگاه که جهان اسلام با قدرتهای استعماری غرب در افتاد، بعضاً غربیها نیز مواجهۀ خویش با جهان اسلام را جنگ صلیبی دانستند و آن را پیوند دادند با مواجهۀ قرون وسطایی. به عنوان نمونه، جنرال گروود، فرماندۀ ارتش فاتح فرانسه در سوریه، وقتی در سال ۱۹۲۰ به مقبرۀ صلاحالدین در دمشق رسید، آنجا گفت: «نگاه کن آقای سلطان! ما دوباره به شرق آمدهایم».[۹] نویسندههای تُرک نیز، قبل از اعراب، مفهوم جنگ صلیبی را از غربیها گرفتند. در آن منابع، نویسندههای غربی مواجهۀ جدید (استعمار) را با مواجهۀ قبلی چند قرن قبل مقایسه کردهاند. ازاینحیث، کاربرد تاریخ قرون وسطی در فهم تاریخ معاصر، به ویژه شخصیتهای آن (چنانچه در بخش بعدی توضیح یافته است) تنها رویکرد مسلمانان نبود. اروپاییان نیز در مواردی رویکرد مشابه داشتهاند.
با این وجود، آنچه در تمام احوال در مورد صلاحالدین منحصر به فرد هست، نگاه دوستانۀ غرب به جایگاه او میباشد. محققین غربی حوزۀ جنگهای صلیبی، هنوز از اتکای یکسویۀ همکاران خویش بر منابع غربی در این زمینه شاکیاند. مورخان غربی جنگهای صلیبی، در اکثر موارد، با زبان عربی آشنا نیستند و به همین دلیل تحقیق در این زمینه تنها بر بنیاد بررسی منابع اروپایی انجام میابد.[۱۰] اما در زمینۀ صلاحالدین این حکم صادق نیست. اگرچه شناخت صلاحالدین نیز برای مدت درازی تنها با اتکا بر منابع لاتین و اروپایی فراهم گشت، اما نویسندگان غربی که از عصر مدرن به اینسو در باب او مینویسند، غالباً با زبان عربی آشنا هستند و از آن برای خوانش صلاحالدین در منابع اسلامی بهره میبرند. یک دلیل این فرق، نگاه قبلی جهان مسیحی به صلاحالدین است. ترجمه و افزودن منابع عربی، تفاوت بزرگی در نگاه غربیان به او به میان نیاورد. این منابع جز مسلمان خواندن صلاحالدین، تمام خصایصی را تأیید کردند که اروپاییها از قبل آن را به شخصیت صلاحالدین پیوند میدادند.
چنین شخصیتی نیز نامزد مناسب برای قهرمان شدن در جهان اسلام بود.
تولد دوباره در جهان اسلام
مسلمانان برای حدود شش قرن صلاحالدین را به فراموشی سپردند.[۱۱] اسلاف صلاحالدین عرب نبودند و آنها برای حفظ مشروعیت قدرت خویش خاطرۀ او را نادیده گرفتند. قرن نوزده اما او را بار دیگر روی صحنه آورد. این ظهور مجدد ناشی از نیاز تاریخی بود. صلاحالدین در قرون جدید برای اولینبار توسط تُرکها کشف گردید. نعمه، تاریخنویس و فیلسوف دربار عثمانیان، میان حملههای اروپاییان در عصر مدرن و جنگهای صلیبی مشابهتهایی میدید. در این هنگام عثمانیان در نبردها در برابر اروپاییان شکست میخورند و مجبور بودند با آنها تفاهم نمایند. نعمه سلاطین مسلمانِ دورۀ جنگهای صلیبی را به عنوان الگو به شاهان عثمانی معرفی کرد.[۱۲] ادامۀ این روند اهمیت صلاحالدین را افزونتر ساخت. سلاطین عثمانی وی را شخصیت مناسب تاریخی برای درک وضعیت زمان خویش و منفعت سیاسی موردنظر یافتند. صلاحالدین همزمان نماد مدنیت، مدارا و ایستادگی در برابر تهاجم قدرتهای اروپایی بود.
با توجه به این خصایص، سلطان عبدالحمید دوم، مقبرۀ او در دمشق را احیا کرد. روابط گرم میان عثمانیان و آلمان پای ویلهلم دوم، امپراطور آن کشور را در سال ۱۸۹۸ به دمشق و به زیارت مقبرۀ صلاحالدین کشاند. او نیز دست به زیباسازی مقبره زد و به افتخار آن در سال ۱۹۰۰ تاجِ از طلا در قسمت پایانی مقبره گذاشته شد (این تاج بعد از تصرف سوریه از سوی انگلیسها در سال ۱۹۱۸، به دست لارنس عربی افتاد و حالا در موزیم سلطنتی جنگ در لندن نگهداری میشود).[۱۳] امپراطور آلمان در نزدیکی با عثمانیان اهداف خویش را دنبال میکرد، به شمول معرفی آلمان به عنوان نمایندۀ جهان مسیحیت در مواجهه با جهان اسلام و فشار آوردن بر دو رقیب دیگر اروپایی: فرانسه و انگلیس. زیارت ویلهلم از مقبرۀ صلاحالدین، اهمیت وی را در نزد مسلمانان بیشتر از پیش افزایش داد. به ویژه امپراتوری عثمانی صلاحالدین را با جدیت افزونتر مورد توجه قرار داد.
تاکید عثمانیان بر صلاحالدین قابل درک است. دولت عثمانی برای قرنها خویش را یک امپراطوری غربی و همپای قدرتهای اروپایی میدانست. عثمانیان در کنسرت اروپا شرکت کردند. آنها حق حاکمیت قدرتهای اروپایی را در کل و به ویژه در قبال سرزمینهای استعماری به رسمیت شناختند. عثمانیان به همین دلیل اعتراضی بر حملۀ انگلیسها و دیگر قدرتهای اروپایی به سرزمینهای مسلماننشین خارج از امپراطوری عثمانی، مثلاً در هند، نکردند. بااینوجود، عثمانیان به مرور زمان متوجه گشتند که قدرتهای اروپایی به آنها نگاه نژادگرایانه دارند. آنها از سوی غربیها مسلمانان غیرمتمدن و به همین سبب فاقد صلاحیت اعمال قدرت بر مسیحیان و یهودیان ساکن در این امپراطوری دانسته شدند، درحالیکه خود آنها (غربیها) به تدریج مسلمانان بیشتر را در سرزمینهای استعماری تحت حاکمیت خویش در میاورند.[۱۴] تاکید بر صلاحالدین فواید بسیار داشت. وی مردی بود که در جنگها متمدنانهتر از دشمنان مسیحی عمل کرد. علاوهبرآن، او در برابر قدرتهای غربی سر تسلیم فرود نیاورد و برعکس آنها را شکست داد. مهمتر از همه، صلاحالدین از سوی قدرتهای اروپایی مورد احترام قرار داشت. میراث صلاحالدین برای عثمانیان از حیث سیاست داخلی نیز مطلوب بود. وی اگرچه مسلمان بود اما حقوق پیروان ادیان دیگر را محترم میشمارد. تاکید بر این جنبه در حفظ ساختار چندمذهبی امپراطوری اهمیت حیاتی داشت.
اگرچه کشف دوبارۀ صلاحالدین توسط تُرکان رخ داد اما تداوم و تفسیر این کشف در گفتگو با غربیان و متون غربی صورت گرفت. مسلمانان آنچه که در غرب جنگهای صلیبی خوانده میشد را به این نام نمیشناختند. برخلاف تاریخنویسی مسیحی، در تاریخنویسی اسلامی، جنگهای صلیبی جایگاه ویژه ندارند بلکه بخش از تاریخ عمومی هستند. در این مورد معمولاً نقد برنارد لویس از تمدن اسلامی نقل میشود، اینکه مسلمانان، بر خلاف مسیحیان، علاقه به مطالعۀ تمدنهای دیگر نداشتهاند. طلال اسد در مقالۀ «ایدۀ یک انسانشناسی اسلامی» به این نقد پاسخ داده است و آنجا این امر را، برخلاف مسیحیت، ناشی از عدم وجود دستگاه تفتش عقاید در اسلام میداند.[۱۵] با این جود، مورخین مسلمان به جنگهای صلیبی پرداختهاند اما آنها این کشمکش را جنگ با فرنگیان (فرانکها) خواندهاند، نه مسیحیان.[۱۶] یکی از دلایل اصلی این نوع برخورد با جنگهای صلیبی، همزیستی متداوم مسلمانان با مسیحیان است. شرق میانه هیچگاه سرزمین تنها مسلماننشین نبوده است. مسیحیان و یهودیان باشندگان بومی این منطقه بودهاند و قدرتگیری مسیحیان در پی جنگهای صلیبی در آنجا امر عجیبی به نظر نمیآمد. به همین دلیل در متون اسلامی در قرون وسطی نمیتوان اصطلاح جنگ صلیبی را یافت نمود.
مسلمانان با خوانش متون غربی با مفهوم جنگ صلیبی آشنا شدند. دوباره نویسندگان تُرک به این کشف نایل آمدند، آن هنگام که آنها توصیف پیشروی قدرتهای مسیحی اروپا را به سوی امپراطوری عثمانی در منابع اروپایی میخواندند. اما صلیبی خواندن جنگ جاری برای تُرکان این خطر را نیز داشت تا اتباع مسیحی امپراطوری از آنها دوری نمایند. به همین دلیل عثمانیان در کاربرد این مفهوم محتاط بودند. ازاینجهت، صلاحالدین برای عثمانیان یک عثمانی بود. او در کنار شاهان دیگر عثمانی مانند سلیمان بزرگ قرار داشت که متعهد به ایستادگی در برابر تجاوز، پیشرفت و چندملیتی بودن امپراطوری بودند. صلاحالدین نه عرب بود، نه کُرد و نه مسلمان. البته او دارندۀ تمام این هویتها بود، به ویژه آن آخری اما مهمترین خصیصۀ او عثمانیت (کثرتگرایی) اوست.
صلاحالدین در دست اسلامگراها، به ویژه پس از سقوط امپراطوری عثمانی، به یک مسلمان مجاهد مبدل گشت. آنچه در کارنامۀ او برای این گروه اهمیت دارد، جهاد صلاحالدین بر ضد گروههای متجاوز مسیحی است. تمام گروههای اسلامی، شیعه[۱۷] و سنی، با او همدلی داشتهاند. حماس و نیز القاعده از او یاد کرده و به او به عنوان الگو نگریستهاند. به میزان که جوامع عرب پسا عثمانی و نیز دیگر جوامع اسلامی مورد حملۀ قدرتهای غربی واقع گردیدهاند، و نیز آنجا که پروژههای مدرنیته به شکست مواجه گشته، اسلامیت و جهاد صلاحالدین تقویت یافته و او جنبۀ مداراگرایانۀ خویش را از دست داده است. مثلاً، او در افغانستان هم در دوران جهاد علیه شوروی[۱۸] و هم در زمان جنگ طالبان بر ضد نیروهای غربی و دولت به عنوان الگو یاد شده است.[۱۹] اما در جوامع دیگر آنجا که حوادث اخیر رخ نداده او هنوز چهرۀ نجاتبخش و مداراگرا دارد، نیز خیلی مدرن. مثلاً در مالزیا فیلمی کارتونی سه بعدی با نام او ساخته شده است که در آن صلاحالدین نقش یک نجاتدهندهٔ قهار و عادل را بازی میکند،[۲۰] چیزی شبیه مرد عنکبوتی. در جهان اسلام هنوز صلاحالدین نام چندوجهی است. آنچه برجستگی یک وجهه بر دیگری را تعیین میکند شرایط تاریخی آن جوامع است و صلاحالدین در همه حال میتواند قهرمان مناسب باشد.
اینک برای نمونه، نگاه جهان عرب را به او مورد ملاحظه قرار میدهیم.
اعراب و صلاحالدین
پس از سقوط امپراطوری عثمانی و از دست رفتن مشروعیت پشتوانۀ تئوریک آن (اسلام کلاسیک)، جهان عرب راههای مختلف را در پیش گرفت، حداقل دو راه: برخی به ناسیونالیسم روی آوردند، عربیت و سرزمین جای هویت دینی عثمانی را پر کرد. برخی دوباره به دین برگشتند و سقوط عثمانیان را ناشی از دوریگزینی از «اسلام عقلانی» دانستند. در این مورد عربیت و اسلام عقلانی جایگزین عثمانیت گردید. صلاحالدین برای هر دو گروه یک قهرمان است. در این قسمت ما تنها به نحوۀ دریافت گروه اولی از او میپردازیم.
در قرون جدید و پس از مواجهه با غرب، درک جدیدی از تاریخ در جهان عرب خلق شد. تاریخ تا آن زمان معمولاً به عنوان رشتهای برای عبرتگیری نگاه میشد، اما حالا جریانی بود که میتوان در آن مداخله کرد. تاریخ از این پس مجموعۀ حوادثی بود که افراد در خلق آن نقش مهم داشتهاند. در این هنگام به ویژه از سوی ناسیونالیستها، شخصیتهای مهم تاریخ عرب وجهه خدایی خود را از دست دادند و به انسانهای زمینی اما دارای خصایص عالی مبدل گشتند، شبیه تأکیدی که در اروپا بر شخصیتهای مهمی تاریخ صورت میپذیرفت.[۲۱] مثلاً ناسیونالیستهای عرب پیامبر اسلام را شخصیت مهم عرب دانستند که اقوام پراکندهٔ عرب را گرد هم جمع کرد. عمر یک دولتمرد شد و سرانجام صلاحالدین.
صدام حسین در کتابی که برای کودکان در دوران او منتشر گردید، صلاحالدین ثانی خوانده شده است. همدلی او با صلاحالدین بیشتر از این بود. صدام حسین همچنان تاریخ تولد خویش را تغییر داد تا با زادروز صلاحالدین یکی شود.[۲۲] در نزدیکی با صلاحالدین او تنها نیست. تقریباً تمام رهبران عرب خویش را رهروان صلاحالدین خواندهاند. جمال عبدالناصر، یاسر عرفات، حافظ اسد و دیگران در دورههای مختلف خود را در مسیری یافتهاند که صلاحالدین در آن راه رفته است.[۲۳] در سراسر جهان عرب به یاد و احترام او مجسمه بنا گردیده و جادهها و ساختمانها نامگذاری شده است. مثلاً، مجسمههای او در موزیم ملی نظامی در مصر و در مقابل قلعۀ نظامی در دمشق قرار دارند و جادهای در غزه به اسم اوست. تصویر او همچنان در کنار صدام حسین روی بانک نوت ۲۵۰ دینار عراقی چاپ شده است. صلاحالدین در جهان عرب در همه جا حضور دارد.
یوسف شاهین در سال ۱۹۶۳ فیلم مشهوری ساخت که در آن دریافت اعراب ناسیونالیست را از صلاحالدین میتوان دید. نام فیلم «الناصر صلاحالدین» است. اگرچه نام مکمل صلاحالدین، الناصر صلاحالدین یوسف بن أیوب است، اما اینجا تاکید بر نام اول او به علت شباهت آن با اسم جمال عبدالناصر صورت گرفته است. در این فیلم، صلاحالدین با آنکه یک قهرمان معرفی شده اما جانب مقابل او ستمکاران تمام نیستند. صلیبیها همه برای دزدی و غارت به سرزمینهای مسلمانان نیامدهاند. در فیلم مثلاً لویسا دو لوسینان، شخصیتی است که بهخاطر عقیدۀ دینی خویش میجنگد. علاوه بر اینکه شاهین خود مسیحی بود، کشور مصر جمعیت بزرگ مسیحی دارد. در فیلم کرکتر عرب-مسیحی وجود دارد (عیسی العوام) که در برابر صلیبیها میجنگد. البته مسیحیان مصر هنگامیکه این کشور تحت استعمار انگلیس قرار داشت، بر علیه کشور اخیر دست به قیام زدند و با مسلمانان یکجا شده بودند. با این وجود، آنچه به صورت کل در فیلم به نمایش گذاشته میشود این است که صلیبیها اگرچه مسیحی هستند اما آنها با سوءاستفاده از صلیب به خانه و سرزمین اعراب حملهور شده و آنها را اشغال نمودهاند. یعنی اینکه این نزاع، جنگ میان اسلام و مسیحیت نه بلکه به مقصد کسب ثروت و قدرت از سوی صلیبیون به راه افتاده است. صلاحالدین در فیلم یک شخصیت غیردینی است و معتقد به مساوات میان باورمندان به عقاید مختلف. او شعارهای دوران ناصر، مانند: «دین برای خداست و ملت برای همه» را به زبان میاورد. اما در فیلم، مثلاً، به اینکه وی در مصر دست به الغای خلافت فاطمیان زد و مذهب مردم این کشور را از شیعه به سنی تغییر داد، اشارۀ نشده است. الناصر صلاحالدین فیلمی است که در آن صلاحالدین قهرمان بیعیب ملیگرایی و اتحاد اعراب معرفی شده است.[۲۴]
اصولاً دو اتفاق تاریخی درجهان عرب زایندۀ شهرت و نام صلاحالدین بوده است. یکی استعمار و یکی هم تأسیس کشور اسرائیل.[۲۵] کشورهای اروپایی که بعداً فاتح جنگ اول جهانی شدند، در هنگام جنگ وعده سپردند که در صورت همکاری اعراب با این کشورها، استقلال آنها را به رسمیت میشناسند و اجازه میدهند اعراب دست به تشکیل کشور بزرگ عربی بزنند. اما پس از سقوط امپراطوری عثمانی، این وعدهها عملی نگشتند و انگلیس و فرانسه سرزمینهای بجا مانده از امپراطوری را تصاحب و به کشورهای کوچک تحت حمایت خویش تقسیم کردند. مهمترین دلیل توجیه این تصمیم از سوی کشورهای استعمارکننده، عقبماندگی تمدنی جهان عرب دانسته شد. با به پیش کشیدن شخصیت صلاحالدین، اعراب در برابر این وضع مقاومت کردند. ازآنجاکه او حداقل چهار کشور: مصر، سوریه، عراق و فلسطین، را با هم متحد ساخته بود، صلاحالدین سمبل اصلی الغای نظم استعماری در منطقه و اتحاد اعراب (پانعربیسم) به حساب میرفت، چیزی که شخصیتهایی مثل ناصر از آن به شدت دفاع میکردند. از دیگر سو، بزرگنمایی کارنامۀ صلاحالدین، اعراب را کمک میکرد تا همچو عثمانیان نشان دهند که آنها در قرون وسطی متمدن و اروپاییان آن زمان بربر بودند. علاوه بر این، یادآوری صلاحالدین تاکید بر این نکته بود که رفتار امروزین قدرتهای اروپایی تفاوتی با آنچه آنها قرنها قبل زیر نام جنگهای صلیبی انجام دادند، ندارد. به ویژه که حالا نیز سرزمینهای آنها زیر اشغال قدرتهای استعماری بودند و با آنها به ستمگری و خشونت رفتار میشد.
تأسیس اسرائیل نقطه عطفی دیگری در تاریخ جهان عرب است. این حادثه که ناشی از استعمار بود، صلاحالدین را به عنوان فاتح بیتالمقدس دوباره به یاد آورد. بیتالمقدس به جز یکی دو مورد در قرون یازده و دوازده، از قرن هفتم تا سال ۱۹۱۷ در تصرف مسلمانان بود. برای ناسیونالیستهای عرب این شهر اهمیت ملی و فرهنگی دارد (و برای اسلامگراها بیتالمقدس به اندازۀ مکه و مدینه با بنیاد اسلام در پیوند است). تسخیر بیتالمقدس به دست صلاحالدین در سال ۱۱۸۷ حادثهای ساده نبود. حدود ۶۰ نامه، دهها شعر، خطابه و قصیده به نام آن نوشته شده است.[۲۶] مسلمانان از سراسر جهان، به شمول افغانستان امروزی، به زیارت آن رفتند. در قرون جدید، در برابر افزایش حضور یهودیان و مسیحیان در اطراف آن، عثمانیان جشن نبی موسی را مورد حمایت قرار دارند. نبی موسی یک جشن محلی است. اعراب به این باورند که آغازگر آن صلاحالدین میباشد. اما ظاهرا این جشن بعد از او توسط بایبرس پایهگذاری شده است.[۲۷] در این جشن ترانههای حماسی خوانده میشوند و تصویر یاسر عرفات در کنار تصویر صلاحالدین نمایش داده میشود. اهمیت سیاسی جشن نبی موسی در تاکید آن بر اسلامی و عرب بودن این شهر است. آنچه همچنان نام صلاحالدین را با بیتالمقدس پیوند میدهد، رفتار عادلانۀ او با باشندگان این شهر میباشد. حالا که مسلمانان در بیتالمقدس مورد اذیت و آزار قرار میگیرند، نام صلاحالدین هم حس نوستالژیک خلق میکند و هم بربریت اروپاییان و گروههای مورد حمایت آنها را به نمایش میگذارد.
برگزیدن صلاحالدین به عنوان شخصیت مهم ناسیونالیسم عرب از جهت دیگر نیز اقدام سیاسی بود. اگرچه او از سوی این جنبش عرب ساخته شد، اما این نکته که صلاحالدین کُرد است و نه تُرک، فراموش نشده بود. کُردان برخلاف تُرکان (امپراطوری عثمانی)، ادعایی بر سرزمینهای عرب نداشتند – حداقل در دوران زایش ناسیونالیسم عرب. تُرکزدایی از تمدن اسلامی نه تنها از سوی عربهای ناسیونالیست که از سوی عربهای اسلامگرا نیز صورت گرفت. هر دو گروه نگاه مهرآمیزی به تُرکان نداشتند و هر دو به گونهای تُرکان و نحوۀ حکومتداری آنان را عامل سقوط تمدن عرب و اسلام میدانستند. گزینش صلاحالدین به عنوان قهرمان، جنگاوران و سلاطین مشهور تُرکی را به حاشیه میبُرد و جا را برای ناسیونالیسم عربی فراختر میساخت.
سخن پایانی
صلاحالدین از جمع معدود شخصیتهای پیشامدرن است که زندگینامهٔ او توسط همعصرانش نوشته شده. این اتفاق حتی برای پیامبر اسلام واقع نگشته است.[۲۸] او همچنان مردی است که در وصفش قصیده سروده شده. قصیده قالبی از شعر عربی است که اصولاً در وصف بزرگان جامعه اسلامی خوانده میشود. این کیفیات تنها به عصر خود صلاحالدین محدود نیست. محمود درویش، شاعر معروف فلسطینی، هنگام اشغال لبنان از سوی اسرائیل، شعر نوستالژیکی در رابطه با او سرود و نیز شبکۀ تلویزیونی الجزیره زندگی وی را سریال ساخته است. صلاحالدین ازهرجهت شخصیتی نامتعارف است. در جهان غرب از او همیشه به نیکی یاد شده. غربیان با اتکای همزمان بر منابع غربی و اسلامی، توانستهاند به شخصیت تاریخی صلاحالدین دست یابند. در جهان اسلام و عرب اما یاد و تاریخنگاری در باب او متأثر از فشار قدرتهای غربی و ناسیونالیسم عربی بوده است. هم در جهان عرب و هم اسلام، صلاحالدین در هنگام جنگ علیه قدرتهای خارجی اهمیت یافته است. تاریخنویسی در زیر فشار جنگ، نمیتواند بیطرفانه و منتقدانه باشد.[۲۹] از سوی دیگر، ناسیونالیسم عربی در خلق صلاحالدین عناصری که تصویر بیعیب او را خدشهدار میسازند، نادیده گرفته است. دو عامل مذکور (تاریخنویسی در زیر فشار و ناسیونالیسم) سبب شده است تا در جهان اسلام، به جز موارد اندک، اسطوره جای شخصیت تاریخی صلاحالدین را اشغال نماید.
منابع و یادداشتها:
[۱] در این مقاله تاریخها به تقویم میلادیاند.
[۲] Abû Shâma, Rawdatayn, II, p. ۲۱۵, trad. RHC Or., V, p. ۹۷, cité par Eddé, A. M., Saladin, Grand Biographies, Paris, Flammarion, 2016, p. 570.
[۳] Stanley, L. P., Saladin and the Fall of the Kingdom of Jerusalem, G. P. Putnam’s Sons, 1898, p.ii
[۴] بر اساس رسم قرون وسطایی، اسیران جنگی معمولاً کشته، برده ساخته شده، و اگر از جمع اشراف بودند، در بدل پول آزاد میگشتند. صلاحالدین اما بر خلاف این رسم، اسیران مسیحی در بیتالمقدس را رایگان رها کرد. ن. ک.:
Donvito, F. “Saladin’s Christian Hostages and Prisoners: Hangman or Gentleman?” Medieval Warfare , 2014, Vol. 4, p. 39.
[۵] Giovanni Boccaccio, G., The Decameron, trad. McWilliam, G. H., 1995 [1348-1351], pp. 41–۴۴.
[۶] این رمان با نام «قلبالاسد و صلاحالدین» در سال ۱۸۸۶ از سوی یوسف صروف به عربی ترجمه شده، اما نسخۀ عربی آن پابند متن اصلی انگلیسی نیست. مترجم در این نسخه، چنانچه خود اذعان کرده، تغییراتی آورده و آن را به ذائقۀ خوانندۀ عرب همنوا ساخته است. ن. ک.:
Sayfo, O., “From Kurdish Sultan to Pan-Arab Champion and Muslim Hero: The Evolution of the Saladin Myth in Popular Arab Culture” The Journal of Popular Culture, (2017), p. 71-72.
[۷] Hillenbrand, C. “The Evolution of the Saladin Legend in the West” Mélanges de l’Université Saint-Joseph, (۲۰۰۵), pp. 9-10.
[۸] Eddé, A. M., Saladin, trad. Jane, M., T., Harvard University Press, 2011, pp. 616-17.
[۹] Boltanski, E., A. « Salah al-Din, un héros à l’épreuve : Mythe et pèlerinage en Palestine », Annales HSS, (2005), p. 99.
[۱۰] Hillenbrand, C. The Crusades: Islamic Perspectives, Edinburgh University Press, 1999, p. 3.
[۱۱] وضع در جهان فارسیزبان به گونۀ دیگری بوده است. عجمیان او را فراموش نکردند، اما صلاحالدین نزد آنها بیشتر به سلطان که خلافت فاطمیان را سقوط داده است، تقلیل یافت. آنها به دلایل تاریخی و مذهبی در کل این اقدام صلاحالدین را ستوده اند. ن. ک.:
Beben, D., “Remembering Saladin: the Crusades and the Politics of Heresy in Persian Historiography”, the Royal Asiatic Society, (2017).
[۱۲] Hillenbrand, C. The Crusades … ibid, p. 591.
[۱۳] Wien, P., Arab Nationalism: The Politics of History and Culture in the Modern Middle East, Routledge, 2017, p. 37.
[۱۴] Aydin, C. Globalizing the Intellectual History of the Idea of the “Muslim World” in Moyn, S. & Andrew Sartori, A. Ed, Global Intelecual History, Columbia University Press, 2013, pp. 164, 165,167 & 173.
[۱۵] Asad, T. “The Idea of an Anthropology of Islam” Qui Parle, Vol. 17, No. 2, (2009), pp. 6-7.
[۱۶] Hillenbrand, C. The Crusades … ibid, p. 9.
[۱۷] ظاهراً گروه و کشورهای شیعی که به صورت مستقیم با قدرتهای غربی مقابلاند و قدرتشان بر مبنای تئوری سیاسی تشییع شکل نگرفته است، صلاحالدین را قهرمان میدانند اما آنجا که به ویژه قدرت ریشه در تفکر سیاسی شیعه دارد، صلاحالدین یک سلطان قدرتطلب خوانده میشود که به خلافت فاطمیان شیعه در مصر پایان بخشید. نگاه پژوهشگران حوزوی در ایران در اکثر موارد چنین است. مثلاً ن. ک.: کاظمپور، د.، «وضعیت شیعیان مصر در عصر صلاحالدین ایوبی»، تاریخ در آینۀ پژوهش، ۱۳۸۷
[۱۸] حزب جمعیت اسلامی افغانستان در سال ۱۳۶۹، کتاب «صلاحالدین ایوبی»، نوشتۀ ذاکر اعجاز را به ترجمۀ ناصرالدین جمال منتشر نمود. علاوه بر این، رهبر این حزب، نام یکی از پسران خود را صلاحالدین برگزیده است.
[۱۹] Johnson, T. S., Taliban Narratives: The Use and Power of Stories in the Afghanistan Conflict, Oxford University Press, 2017, pp. 151 & 159.
[۲۰] Eddé, A. M., Saladin, Grand Biographies … ibid, p. 582.
[۲۱] Wien, P., ibid, p. 35-6.
[۲۲] Cobb, P. M., The Race for Paradise, An Islamic History of Crusades, Oxford University Press, 2016, p. 4.
[۲۳] برخی رهبران غیرعرب نیز صلاحالدین خوانده شدهاند. مثلاً، اکبر احمد در سال ۱۹۹۷ کتاب آتی را در باب محمدعلی جناح منتشر نموده است:
Jinnah, Pakistan And Islamic Identity: The Search For Saladin, Routledge.
[۲۴] Halim, H. “The Signs of Saladin: A Modern Cinematic Rendition of Medieval Heroism”, Journal of Comparative Poetics, No. 12, Metaphor and Allegory in the Middle Ages, 1992.
[۲۵] Eddé, A. M., Saladin, Grand Biographies … ibid, p. 574.
[۲۶] Hillenbrand, C. The Crusades… ibid, ۱۸۸-۹.
[۲۷] Boltanski, E., A., … p. 100.
[۲۸] اولین زندگینامهٔ محمد (سیره ابن اسحاق) کموبیش ۱۰۰ سال بعد از وفات او نوشته شده است.
[۲۹] Pirenne H., in : Des Marez G. & Ganshof F.L.. (sous la dir.) Compte-rendu du cinquième Congrès international des Sciences historiques. Bruxelles, 1923, pp. 5-6.