سال گذشته، نگارش یک ستون فلسفی را در مجلۀ نیو استیتسمن شروع کردم، باعنوانِ «آگورا ــ بازار اندیشه.» آگورا فضایی در اختیار اهل علم قرار میدهد تا با استفاده از آموزش و تجارب خود، به مسائل اجتماعی و سیاسی معاصر بپردازند. بعد از یک سال کار با مجموعۀ آگورا، ماهیت و ارزشِ کارِ ما فیلسوفها برایم سوالبرانگیز شد.
فلسفۀ عامهپسند از منظر من، طیفی دارد که از همهفهمسازیِ ایدههای فلسفی گرفته تا کاربرد آن ایدهها را در زندگی روزمره شامل میشود. این یعنی فلسفۀ عامهپسند مستلزم انجام کار مکتوم در فضای علمی [آکادمیک] توسط فیلسوفان است. اما فلسفۀ عامهپسند ــ مثل افسانۀ سقراط ــ همزمان الهامبخش بسیاری از تحقیقات آکادمیک هم هست. پس برای دیدن جوهره و اهمیتِ تلاقی ما با افکار عمومی، باید رابطۀ منطقی بین فعالیتهای علمی و عمومی خودمان را هم کشف کنیم.
وقتی ایدهای مکتوم، ملموس شد، میتوان در زندگی روزمره آن را بهکار گرفت. هدف فلسفۀ عامهپسندِ کاربردی هم کمک به تفسیر وقایع جاری و ارائۀ بینشی مفید برای اتخاذ تصمیمات دشوار است.
البته در محافل علمی، جوهرۀ فلسفه محل بحث است، ولی فلسفۀ آکادمیک بهعنوان یک حرفه، مستلزم پرسیدنِ سوالات مابعدالطبیعی، اخلاقی، یا زیباییشناختی و همینطور جوابدادن به آنها به شیوهای خلاق برای افزودنِ استدراک ماست. این تلاش برای افزایش فهم ما، با درکی عمیق از تاریخ فلسفه شروع میشود و ممکن است نیازمند تمایزاتِ ظریف، براهینِ مفصّل، و واژگانی تازه باشد. «نقد عقل محض» اثر کانت، «شیوههای اخلاق» اثرِ سیجویک، و «نظریۀ زیباییشناسی» اثرِ تئودور آدورنو همگی نمونههایی ممتاز از فلسفۀ آکادمیک هستند. و گرچه این کتب در اعصارِ متفاوتی تالیف شدهاند، دستکم یک ویژگی مشترک دارند و آنهم اینکه: درک روشنِ ایدههای کلیدیشان، مستلزمِ قدری تخصصِ علمیست.
پیش از آنکه بتوانیم ایدههای کانت، سیجویک و آدورنو را با جهان اطراف به اشتراک بگذاریم، باید بهقدر کافی آنها را بشناسیم، برای همینْ تخصصِ آکادمیک مبنای فلسفۀ عامهپسند است. ولی این تازه شروع کار است. چون فرایند عمومیسازیِ فلسفه، مستلزمِ ترجمۀ یک ایده از واژگانِ آکادمیک به زبان قابلفهمِ عوامالناس است. مفاهیم مثل: استنتاجاتِ استعلایی، حکم ترکیبی پیشینی، و وحدت ادراک، برای دانشوران کانتی پدیدههایی کمابیش قابلفهم هستند. ولی اینها اصطلاحاتی فنی بوده که برای افراد ناآشنا تقریبا بیمعنا هستند. پس برای تبدیلِ تخصص آکادمیک به فلسفۀ عامهپسند، به نوعی ترجمه نیاز است.
ترجمۀ زبان فنی به واژگانی ملموس، نیازمند مهارت ادبی واقعیست. همچنین ممکن است نیازمند اشاره به متن تاریخیِ یک ایده یا مثالهایی برای توضیح آن باشد. وقتی ایدهای به نثرِ ملموس ترجمه شد، میتوان آن را برای آشناییِ دانشجویان با فلسفه و آموزشِ عموم بهطور کلی بهکار گرفت. مثلا نایجل واربرتون در کتابِ «مبانی فلسفه،» چکیدۀ موضوعات قدیمی فلسفه را بهروشنی توضیح میدهد و کتابش معمولا برای آموزش دانشجویان جدید لیسانس استفاده میشود. مشابها، پیتر آدامسون و انجی هابس، تالیفات فلاسفۀ مهم را در بافتِ مربوطۀ خودشان قرار میدهند و کارهای آنها باعث شده افلاطون و ابنسینا مخاطبان عمومی بیشتری پیدا کنند. واربرتون، آدامسون و هابس، رویهمرفته مقدار زیادی فلسفۀ سهلالفهم خلق کردهاند و آثار ترجمهایِ این متفکران عمومی، راه را برای فلسفۀ عامهپسندِ کاربردی باز میکند.
فلسفۀ عامهپسند، ایدههای مکتومی را که در محیط دانشگاه پرورش یافته، به نثری ملموس ترجمه کرده و سپس آنها را در زندگی روزمره بهکار میگیرد. ولی در این فرایند، الهامبخشِ تحقیقاتِ جدید آکادمیک نیز میشود.
وقتی ایدهای مکتوم، ملموس شد، میتوان در زندگی روزمره آن را بهکار گرفت. درواقع، هدف فلسفۀ عامهپسندِ کاربردی، کمک به تفسیر وقایع جاری و ارائۀ بینشی مفید برای اتخاذ تصمیمات دشوار است. بیشتر مقالاتی که من در آگورا منتشر میکنم برای روشنگریِ امور معاصر یا کمک به مباحث جنجالیست. مثلا مقالۀ کری جنکینز درباب جوهر عشق [که امسال در نیو استیتسمن منتشر شده]، گویای آن است که فلسفۀ عامهپسندِ کاربردی هم همانقدر به شکوفایی بشر ربط دارد. کاربرد ایدههای آکادمیک در زندگی روزمره ــ بهعنوان یک خدمت عمومی ــ نیازمند مشارکت فعال و علنی با مردم در محیط کاملا بیرون از دانشگاه است.
مشارکت صادقانه با انجمنهای خارج از دانشگاه، ما را یاد سقراط و الهامبخشیِ فلسفۀ عامهپسند برای محیط آکادمی میاندازد. معروف است که سقراط زندگیش را صرف این کرد تا عقاید همشهریانش را که ملهم از سیاست بود به چالش بکشد، و سوالات نافذ او درباب ماهیت عدالت و شجاعت و دیگر فضایل اینچنینی، افلاطون را تشویق به تاسیس اولین آکادمی کرد تا بتواند عمیقا در این موضوعات اندیشه کند. متاسفانه امروزه فلاسفۀ اندکی برای تکاپو در خیابان وقت صرف میکنند. ولی زندگی متفکرانِ عمومی نشان میدهد که رابطهای دوطرفه بین کارهای آکادمیک و فلسفۀ عامهپسند وجود دارد.
با این اوصاف برمیگردیم به ابتدای بحث: فلسفۀ عامهپسند مستلزم و یاریرسانِ فلسفهایست که در فضای آکادمیک کار میشود. خصوصا فلسفۀ عامهپسند، ایدههای مکتومی را که در محیط دانشگاه پرورش یافته، به نثری ملموس ترجمه کرده و بعد این ایدهها را در زندگی روزمره بهکار میگیرد. ولی فلسفۀ عامهپسند در این فرایند، الهامبخشِ تحقیقاتِ جدید آکادمیک نیز میشود. درنهایت، هم فلسفۀ عامهپسند و هم فلسفۀ آکادمیک، با تاثیر جمعی خود بر آموزش و درک بشر، ارزش خود را اثبات کردهاند.