رمان «بگذار برایت بنویسم» نوشتهٔ ناهید مهرگان از چند زاویه اثری ارزشمند است؛ این داستان گیرا است و خواننده را با سطور عمیق و منظم به دنبال خود میکشاند. روایتی است محکم با تصویرسازیهای خوب از شخصیتهایی چنان ماندگار که بعید نیست شبها به خواب خواننده بیایند و یا تا مدتها از ذهن او خارج نشوند. این ماندگاری خصوصیت آثار ادبی خوب است. در این مطلب تلاش کردهام به برخی از ویژگیهای اصلی رمان «بگذار برایت بنویسم» بپردازم.
نخستین ویژگی این رمان چینش و بافت کلمات و دقت در ارائه تصویر و فضا با اصطلاحات بومی هرات است که نشان از سبک خاص نویسنده در این روایت دارد. نثر با جملاتی کوتاه، زیبا و پرمعنا نوشته شده که خواننده را وامیدارد دقیقهای به فکر فرو رود و از خود بپرسد که آیا این توصیف از فضاها یا آدمها یا اتفاقات دقیق و بجا نیست. به ندرت میتوان جمله یا توضیح و وصف غیرضروری در متن یافت. همه واژهها و سطرها دست به دست هم دادهاند تا تصویری روشن از فضا و کرکترها به دست دهند؛ نوشتار ظریفی که حاکی از نگاه منحصر به فرد نویسنده به جهان پیرامونش است.
ویژگی دیگر این کتاب زنمحور بودن آن است. هم نویسنده زن است و هم روای و در نتیجه روایت نیز دیدگاهی زنانه دارد. شخصیتهای محوری زن در این اثر به شکلی بدیع و طبیعی حضور دارند و با نگاه ظریف و زنانه خود به حوادث داستانی و روابط انسانی روایت را دلپذیر و واقعی میکنند.
فضایی که روای توصیف میکند، دورهٔ پیشا و پسا طالبان است که کمتر در ادبیات امروز افغانستان وصف شده است؛ زمانهای معلق و پرتعلیق که برای هر خوانندهای قابل لمس و درک است و خواننده میتواند با رمان ارتباط برقرار کند. اما برای خوانندگان هراتی به دلیل کاربرد اصطلاحات و اشارات به رسوم و یا مکانهای واقعی مثل چوک سینما و حمام سلطانخان واقعیتر مینمایند.
در این رمان شخصیتهای محوری زن در این اثر به شکلی بدیع و طبیعی حضور دارند و با نگاه ظریف و زنانه خود به حوادث داستانی و روابط انسانی روایت را دلپذیر و واقعی میکنند.
مسئله خودسوزی زنان، موضوع مهم دیگری است که در واقع سنگ بنای این داستان را شکل میدهد. گزارشهای رسانهها و ادارات رسمی افغانستان نشان میدهد که خودسوزی زنان در ولایت هرات – با هدف اعتراض و خودکشی – همچنان یک معضل است. هرچند این پدیده اسفناکی است اما به اعتقاد برخی نشان از این نیز دارد که زنان و دختران در هرات به دلیل آگاهی از حقوق خود زیر بار ستمهای خانوادگی نمیروند و از آنجا که حمایتی از آنها وجود ندارد، با خودسوزی به آن اعتراض میکنند.
برخی دیگر معتقدند دلیل بالا بودن آمار خودسوزی در هرات فعال بودن بیشتر رسانهها در این ولایت است که چنین مواردی را گزارش میکنند. به این معنا که ممکن است آمار خودسوزی زنان در دیگر ولایات نیز همانند هرات باشد اما رسانهها آن را گزارش نمیکنند. دلیل آن هرچه باشد، این را میدانیم که خودسوزی زنان معضلی جدی است و ناهید مهرگان در اثر خود به شکلی شاعرانه و همزمان واقعی به این موضوع پرداخته است.
وقتی دخترخالهٔ پرشور روای در میان درختهای انار «کوتی» میسوزد و روای به کمکش میشتابد این حس به خواننده دست میدهد که زن در جامعه سنتی این رمان چون ققنوسی است که به خاکستر مینشیند. شخصیت اول داستان زوال هر عضو کوتی را میبیند و دیدگاهش چنان خاکستری میشود که حتی در اروپای مدرن نیز نمیتواند به یک زندگی عادی و انسانی خو بگیرد. شخصیت اول داستان نیز به این صورت زنده زنده میسوزد و خاکستر میشود ولی از اثری زیبا مثل این کتاب به جای میماند.
ستم خانوادگی و پدیده تکاندهنده خودسوزی بخشی از زندگی روزانه شماری از زنان هراتی است که ناهید مهرگان که خود تجربه زندگی در هرات و حتی کار در بخشهای صحی شفاخانه این شهر را دارد، به درستی به تصویر کشیده است.
احمد شاملو میگوید: آیینهای در برابر آیینهات میگذارم تا از تو ابدیتی بسازم.
ساختن چنین ادبیات از شعر و ادب و هنر برمیآید و این کاری است که نویسنده با شخصیتهای راوی و الناز و زنان و مردان رمان «بگذار برایت بنویسم» از پس آن برآمده است؛ ناهید مهرگان آیینهای در برابر شماری از زندگیهای هرات گذاشته و زیباییهای درختان سرو دشتهای سبست و آسمان پرستاره را با رنجها و دردهای شخصیتهای آن جاودان ساخته است.
همزمان نویسنده به آداب و رسومی اشاره میکند که در بخش غربی افغانستان و به ویژه در شهر هرات رایج است. او اصطلاحات و واژههایی به کار برده که در قاموس فرهنگ هرات معنا دارند. مثلا ممکن است هر کسی معنای «نخ و سوزن» را نداند و یا خوراکی به نام «مالیده» را نشناسد.
این داستان خاکستری که در قالب نامهای به همسر و شرح دلایل ترک او و زندگی آرام و اروپاییاش از سوی راوی به نگارش درآمده، میگوید انسان پرورده شده در بستر خشونت و تبعیض نمیتواند آزادی و مهر و آرامش را به سادگی تاب بیاورد. جهان منظم و قانونمندی که راوی جوان و نیمسوخته از فضای طالبانی و زندگی قرون وسطایی به آن پا گذاشته، نمیتواند با شادی و آزادی و وسایل مدرن خود روای را مجاب کند. آن نظم خستهکننده و قانون ثانیهها و زمان برای شخصی جنونزده که میان توهم و واقعیت سرگردان است، قابل تحمل نیست و او را وامیدارد به سرزمینی بازگردد که به آن تعلق دارد.
ناهید مهرگان به وحشت و اضطرابی که در این رمان موج میزند، طنزی تلخ و نمادین نیز افزوده است. مادر راوی روسری یا قطیفه سفید یونیفورم مکتب دخترانش را برای ماست «چکه» درست کردن استفاده میکند و آن را از درختی آویزان میکند. معنای نمادین این ماجرا زمانی مشخص میشود که بدانیم در دوره حکومت شش ساله طالبان در هرات مکاتب دخترانه به طور کامل بسته شد و دختران و زنان خانهنشین شدند. یا اینکه تفکیک میان زن و مرد به حدی بود که دختران برای یکدیگر در دفترچههای خاطر خود نامههای عاشقانه مینویسند.
ناهید مهرگان آیینهای در برابر شماری از زندگیهای هرات گذاشته و زیباییهای درختان سرو دشتهای سبست و آسمان پرستاره را با رنجها و دردهای شخصیتهای آن جاودان ساخته است.
رمان جملاتی ماندگار و قصارگونه نیز فراوان دارد، مثل این جمله: «انسان از میان درختها، در برابر یک درخت سر خم میکند.» یا «زمانی گردی که بر هستی مینشیند، نه توان از بین بردن زخر را دارد نه توان کمرنگ کردن آن را.»
«بگذار برایت بنویسم» به عنوان اولین رمان ناهید مهرگان ساختاری پخته و روایتی دارد که بین انتزاع و واقعیت در رفت و آمد است. به نظر میرسد تجربه نویسنده از زندگی در افغانستان و اروپا و مسلک او ـ که خدمات صحی است – و نیز علاقهاش به ادبیات و هنر سکون لازم را برای او فراهم کرده تا بتواند خواننده به جهانی ببرد که سالهاست نیازمند تعریف و بسط است. ممکن است روای برخی از کرکترها و حوادث را از دنیای واقعی پیرامونش به عاریت گرفته باشد تا ما به عنوان مخاطب بتوانیم دنیای واقعی و جادویی قصه را در هم تلفیق کنیم.
کتاب با دقت و با حفظ واژگان و اصطلاحات محلی هراتی ویرایش شده است. با آن تعداد انگشتشماری از واژهها در رمان درست نوشته نشده باشد. دلیل آن ممکن است این باشد که واژگان و اصطلاحات گفتاری هرات هنوز به شکل مکتوب رواج ندارند و به همین دلیل ممکن است برای همه خوانندگان آشنا و ملموس نباشند.
مثلا کلمه «شحت لحاف» به نظر میآید همان شیت انگلیسی باشد که در زبان محاورهای هراتیها همچون بوتل و فیته رواج دارد و یا «مورهدوزی» تلفظ غلیظ هراتی از «مهرهدوزی» است. «سبست» به معنای علف و یا «کوتی» به معنای عمارت دارای باغ و حویلی بزرگ نیز میتواند برای بیشتر خوانندگان ناآشنا بنماید و شاید بهتر میبود که در متن داستان به نحوی توضیح داده میشد.
با این همه، «بگذار برایت بنویسم» از نظر نثر و چاپ رمانی پاکیزه از آب درآمده که تعداد اشتباهات تایپی آن کمتر از انگشتان یک دست است.
این رمان را نشر نبشت در دو قالب الکترونیک و کاغذی منتشر کرده و از طریق وبسایت نشر نبشت و فروشگاههای بینالمللی مثل آمازون ارائه شده است.