ادبیات، فلسفه، سیاست

برچسپ‌ها: وسیمه بادغیسی

Untitled-1
‎رمان «بگذار برایت بنویسم» نوشتهٔ ‎ناهید مهرگان از چند زاویه اثری ارزشمند است؛ این داستان گیرا است و خواننده را با سطور عمیق و منظم به دنبال خود می‌کشاند. روایتی است محکم با تصویرسازی‌های خوب از شخصیت‌هایی چنان ماندگار که بعید نیست شب‌ها به خواب خواننده بیایند و یا تا مدت‌ها از ذهن او خارج نشوند. این ماندگاری خصوصیت آثار ادبی خوب است.
در حمام را باز می‌کنی وروبروی آینه می‌ایستی موی قهوه‌ای رنگت روی پیشانی  چسپیده و چشمان عسلی‌ات روی پوست سفید صورتت می‌درخشد. دکمه‌های پیراهن نخی سبز رنگت را یکی یکی باز می‌کنی و پیراهنت را بیرون می‌کشی. لخت و عور جلوی آیینه ایستاده‌ای. به یاد دختر زیبای اوسانه‌ای می‌افتی که عکس بدن لخت و عورش را شاهزاده‌ای ته آب چشمه دید و به او دل باخت.  سطلی ازآب خنک روی سرت می‌ریزی و مژه هایت را بهم می‌فشاری.
شب میهمانی کلانـی داشـتند. همـه‌ی مردهـای شـهر خبـر بودند. پیشواز پامیرجان بود. مردم خودشان می‌آمدند. چه بهتر که محترمانه خبر می‌شدند و نان هم مـی‌خوردنـد. همسـایه‌هـا همه جمع می‌شدند و دیگ‌های بزرگ مسـی را روی اجـاقهـا می‌گذاشتند و در حالیکـه دود و بخـار بـه هـوا مـی‌رفـت، بـا کفگیرهای نو غذاها را شور می‌دادند.