چرا هزار کلمه؟ چون صرفهجویی در مصرف واژهها و نوشتن یک خبر، گزارش یا تحلیل با کمترین شمار ممکن کلمات، مهارتی مهم در ژورنالیسم است و دلایل معقولی دارد؛ کمترینش اینکه روزنامهنگار را وامیدارد که به جای حاشیهپردازیهای نالازم برود سر اصل مطلب و به خواننده هم کمک میکند که موضوع را بهتر درک کند.
روزنامهنگار بیطرف است
بیطرفی بیتفاوتی روزنامهنگار نسبت به یک واقعه نیست. بلکه به معنای آن است که بدون دخالت دادن حس و نظر شخصی خود نسبت به یک واقعه، تمام جنبههای آن را به شکلی برابر، منصفانه و با دقت توضیح دهد. حفظ بیطرفی خیلی دشوار نیست. کافی است هنگام نوشتن یک گزارش متوجه باشیم که همه ما معمولا در پس ذهن خود نسبت به یک واقعه پیشداوری داریم. ولی نکته مهم این است که دقت کنیم تاثیر این پیشداوری روی پرداخت ما طوری نباشد که مخاطب را در درک واقعه دچار اشتباه کند. به عبارتی، بیطرفی زمانی نقض میشود که روزنامهنگار عمدا پیشداوری خود را از طریق محتوای رسانهای خود به مخاطب انتقال دهد. دو اصل مهم دیگر روزنامهنگاری، یعنی اطمینان از درستی خبر واقعه و انصاف در پوشش جنبههای مختلف (و یا اظهارات افراد ذیدخل) یک واقعه، فقط با درک و عمل به اصل بیطرفی ممکن است.
اطلاعات ناقص، نقض روزنامهنگاری است
موضوعاتی که یک روزنامهنگار به آن میپردازد، همیشه یک خبر نیست. مثلا تهیه گزارشی از وضعیت زنان مبتلا به سرطان سینه به اطلاعات بیشتری نسبت به تهیه گزارشی از یک حادثه (مثلا یک انفجار بمب در کابل) نیاز دارد. در اولی روزنامهنگار باید به دنبال اطلاعاتی برود که همیشه آشکار و دمِ دست نیست و فقط از طریق مصاحبه با افراد و مطالعه منابع دیگر (مثلا پژوهشهایی که در این زمینه شده) به دست میآید. شیوههای جمعآوری اطلاعات درست و حتیالامکان تازه، چک کردن درستی اطلاعات به دست آمده با حداقل یک منبع رسمی دیگر و بعد شکلدهی به آن در قالب یک گزارش – باز هم با خودداری از دخالت دادن پیشداوریهای شخصی نسبت به موضوع – از مهارتهای اصلی روزنامهنگار است. اگر جمعآوری اطلاعات جامع و دقیق درباره یک موضوع ممکن نیست، میتوانیم همان مقدارِ کم اطلاعات درستی را که جمعآوری کردهایم، به مخاطب ارائه کنیم، ولی مهم است که مخاطب بداند که این همهٔ اطلاعات نیست. گاهی به چنین جملهای برخوردهاید؟: «تلاش کردیم نظر××× را درباره موضوع دریابیم ولی موفق نشدیم.» چنین گزارههایی به مخاطب نشان میدهد که اطلاعات آن گزارش کامل نیست.
هر واژهای بیطرف نیست
آیا روزنامهنگار میتواند تلفات یک طرف درگیری «شهید» و طرف دیگر را «کشته» بگوید؟ آیا میتواند جناح سیاسی الف را با برچسبی یاد کند که ساخته و پرداخته جناح سیاسی ب. است؟ پاسخ به سوالاتی از این دست روشن است. ولی عمل کردن به آن بستگی به این دارد که روزنامهنگار در چه محیطی فعالیت میکند. اگر اجباری در کار نباشد، پرهیز از کاربرد واژههایی که بار معنایی یا توصیفی ارزشی دارند (مثل قهرمان و شهید برای خودمان و پلید و نابکار برای دیگران) یک اصل مهم است. کاربرد چنین واژههایی در یک رسانهٔ حرفهای فعال در محیطی که آزادی رسانهای تامین است، ممکن است به قیمت از دست دادن شغل روزنامهنگار تمام شود.
ولی در هر شرایطی روزنامهنگار میتواند با پرهیز از کاربرد واژههایی که معنای ایدیولوژیک یا سیاسی دارند و یا واژههایی که در نتیجه کاربرد مداوم توسط یک جناح سیاسی یا ایدیولوژیک به نحوی با خطمشی آن گروه عجین شده، بیطرفی خود را حفظ کند. نکته مهم این است که روزنامهنگار چنین واژههایی را بتواند شناسایی کند و بداند که کاربرد آنها بالقوه میتواند برداشت مخاطب نسبت به موضع روزنامهنگار/رسانه را مخدوش کند.
آیا رسالت روزنامهنگار روشنگری است؟
اگر روزنامهنگاری باور دارد که جهانبینی او بیهیچ تردیدی برترین است و رسالت خود میداند که با انتقال آن به مخاطب مایه سعادت او را فراهم سازد، به نظر من حرفهٔ مناسبی برای تبلیغ جهانبینی خود انتخاب نکرده. چنین فردی به عنوان یک فعال سیاسی بهتر میتوانست دیگران را به درستی جهانبینی خود متقاعد سازد. کار روزنامهنگار رد یا تایید دیدگاه و عقیده و ایدیولوژی خاصی نیست؛ اما در جای لازم قابل درک ساختن (یا سادهسازی صحیح) آن دیدگاه و ایدیولوژی با ارائه گزارشدهی دقیق و بیطرفانه به مخاطب وظیفه او هست. وقتی یک نامزد ریاست جمهوری ادعا میکند که برنامهای برای تولید دو میلیون شغل دارد، طبیعتا کار روزنامهنگار این است که صحت و سقم این ادعا را با جمعآوری اطلاعات مربوط و گفتگو با کارشناسان اقتصادی (هم موافقان عملی بودن این برنامه و هم مخالفان آن) به مخاطب کمک کند که این ادعا را بهتر درک و تحلیل کند. این نوع روشنگری کار روزنامهنگار است. اگر با گزارشدهی دقیق و بیطرفانه روزنامهنگار مخاطبان به این نتیجه برسند که آن نامزد وعدههای توخالی میدهد و به او رای ندهند، فقط میتوان گفت که روزنامهنگار وظیفهاش را درست انجام داده است.
سادهنویسی مهمتر (و دشوارتر) از زیبانویسی است
هدف روزنامهنگار اطمینان از انتقال کامل اطلاعات درست و تایید شدهای است که جمعآوری کرده؛ اطلاعاتی که به مخاطب کمک میکند که به برداشتی بهتر و جامعتر از یک وضعیت برسد. بنابراین، هرچه نگارش یک گزارش یا خبر سادهتر باشد، مخاطب راحتتر میتواند آن را درک کند و به حافظه بسپارد. پیچیدهنویسی، یا تحمیل نگارش ادبی بر متنی ساده مثل یک گزارش خبری، خوانش آن دشوارتر میکند و پایایی آن در حافظه مخاطب کمتر خواهد بود. سادهنویسی به معنای حذف خلاقیت در متن نیست. سادگی یک گزارش رسانهای هم ارزش ادبی خاص خود را دارد. اتفاقا وقتی روزنامهنگار محدودیتهای خود را در کاربرد واژهها و جملهبندیها درک میکند، تلاش خواهد کرد از همان گزینههای محدود خود برای نوشتن متنی خواندنیتر و به یادماندنیتر بهرهبرداری حداکثری بکند؛ چیزی شبیه مینیمالیسم در هنر.
حاشیهروی تضمین میکند که گزارش شما خوانده نشود
روزنامهنگار تعارف ندارد؛ قرار نیست حرفی را در لفافه بگوییم. اولین جملهای گزارش شما باید خواننده را وادارد که آن را تا پایان بخواند. از یاد نبریم مخاطب بالقوه به هزارها گزارش و خبر و تحلیل دسترسی دارد؛ خبر و گزارش شما باید با مهمترین تکهٔ اطلاعاتی آغاز شود، تا اگر مخاطب وقت خواندن تمام نوشته شما را نداشت، از همان چند جمله آغازین بداند که اصل خبر چیست.
و… این هم هزار کلمه!