slave trade

طوفان نوح و برده‌داری؛ نمودی از تاریخ‌سازی برای توجیه امر ناموجه

فیلیپ آلموند ‌ــ‌ استاد بازنشستهٔ اندیشهٔ مذهبی در دانشگاه کوئینزلند، استرالیا

پس از طوفان نوح، پسرانش تغییر کاربری پیدا کردند تا برای تقویت جهان‌بینی جدیدی که سلسله‌مراتب نژادی و بردگی را توجیه می‌کرد استفاده شوند. نمونه‌ای از جعل تاریخ، که برای قرن‌ها توجیه‌گر برده‌داری شد…

بیشترِ ماها داستان نوح و طوفان و کشتی‌اش را می‌دانیم. در چهار باب از سِفرِ پیدایش (بخش اولِ کتابِ مقدس)، داستانِ تصمیمِ خدا برای نابود کردن زمین از طریق طوفانی سهمگین آن هم به‌خاطر شرارت انسان‌ها روایت می‌شود. به جز نوح، خانواده‌اش و حیواناتی که همراهش در کشتی بُرد، تمام موجودات زنده از بین رفتند. بعد از طوفان، نوح و سه پسرش ‌ــ‌ سام، حام و یافث ‌ــ‌ بنیان‌گذاران نوع جدیدی از انسان‌ها شدند.

اما آن‌چه کمتر به گوش‌مان خورده، سرنوشت نوح و خانواده‌اش پس از طوفان بود. سِفر پیدایش می‌گوید نخستین کاری که نوح بعد از ترک کشتی انجام داد، «برپایی یک تاکستان» بود. سپس شراب ساخت و در حال مستی به خواب رفت. نوحِ مست در حالی که برهنه بود، توسط پسرش حام دیده شد؛ بعد، برهنگی او توسط دو پسر دیگرش، سام و یافث، پوشانده شد. پس از برخاستن از مستی، نوح سام و یافث را برکت داد، اما کنعان، پسرِ حام را نفرین کرد. کنعان به بردگی سام و یافث درآمد: «نفرین بر کنعان، که نازل‌ترین برده برای برادران [حام] خواهد بود.»

به‌طور کل، تا اواسط قرن شانزدهم، فرزندان سام (که بعدها به نام سامی‌ها معروف شدند) به‌عنوان ساکنان خاورمیانه و آسیا شناخته می‌شدند؛ فرزندان حام در آفریقا، و فرزندان یافث در اروپا. این سنتی بود که کمابیش به تاریخ‌نگار یهودی قرن اول یوسفوس برمی‌گشت. طبق گفتهٔ یوسفوس، حام بخش‌هایی از آفریقا و آسیا را اشغال کرد؛ یافث بخش‌هایی از اروپا و آسیا، و سام آسیا را (البته نه فراتر از افغانستان). اما این آلکوئینِ یورک (قرن هشتمی) دانشمند دربار شارلمان بود که مدلِ مشخص «سه پسر–سه قاره» را خلق کرد ‌ــ‌ این‌که سه پسر نوح سه قارهٔ اروپا و آفریقا و آسیا را اشغال کردند. همین انتساب پسران نوح و قاره‌ها در نخستین نسخهٔ چاپیِ ریشه‌گان (Etymologiae) اثر ایزیدور سویل در سال ۱۴۷۲ به تصویر کشیده شد. این دسته‌بندی‌های انجیلی برای قاره‌ها ‌ــ‌ حامی، سامی و یافثی ‌ــ‌ از قرن شانزدهم تا اواسط قرن نوزدهم ادامه داشت.

در طی این دوره، این طبقه‌بندی‌ها از قلمرو جغرافیا به قوم‌شناسی تغییر مکان داد ‌ــ‌ یعنی از مکان‌ها به نژادها. یعنی دیگر به مردمان یا ملت‌ها وصل نبود، بلکه به نژادها گره خورد و همین طبقه‌بندی‌ها باعث تقویت ایدهٔ برتری نژادی و تولد نژادپرستی مدرن شد. مثلا، در سومین چاپ کتاب تاریخ طبیعی انسان (۱۷۹۵) اثر یوهان فریدریش بلومنباخ، شاهد گذار از مباحث الهیاتی به مباحث سکولار در منشأ مفهوم مدرن نژاد هستیم. ولی درواقع، سه گونهٔ نژادی اصلی او ‌ــ‌ یعنی قفقازی، مغولی و اتیوپیایی ‌ــ‌ به ترتیب همان نسخه‌های سکولارِ یافثی\سامی\حامی بودند.

تا قرن سوم و چهارم میلادی، نفرین کنعان به نفرین حام تبدیل شده بود. تا پایان قرن شانزدهم، کنعان کاملا از روایت حذف شد. و دلایل آن‌چه که به نفرین حام مشهور شد، متفاوت بود: این‌که پدرش نوح را مسخره کرده بود، یا او را ختنه کرده بود، یا با جادویی او را عقیم کرده بود، یا با مادرش رابطهٔ جنسی داشت. از اواخر قرن چهارم به بعد، مسیحیان بر این باور بودند که نوح بردگی را به‌خاطر گناه حام ایجاد کرده پس نسل او باید تحت سلطهٔ نسل سام و یافث باشد.

نخستین تحلیل دربارهٔ نفرین حام در نوشته‌های امبروسیاستر (مفسر ناشناس کتاب مقدس در اواخر قرن چهارم) آمده است. او نوشت که گناه، برده می‌آفریند: «همان‌طور که حام پسر نوح به دلیل گناه و بی‌احتیاطی‌اش برده شد». برای امبروسیاستر، حام پدرش را که به او احترام می‌گذاشت، مسخره کرده بود. او نوشت: «بردگان توسط گناه ساخته می‌شوند … مثل حام پسر نوح که نخستین کسی بود که به‌شایستگی نامِ بَرده را دریافت کرد.»

با گسترش نظام رعیتی در قرون وسطس، تفسیر جدیدی از نفرینِ حام پدید آمد. این تفسیر توسط هونوریوسِ اوتن در قرن یازدهم در اثر دایره‌المعارفی‌اش با عنوان «تصویر جهان» آغاز شد. او در بحث خود دربارهٔ عصر پس از طوفان نوشت که در زمان نوح، «گونهٔ انسان» به سه گروه تقسیم شد: «آزادگان از سام، سربازان از یافث، بردگان از حام». به این ترتیب تقسیم‌بندی هونوریوس از مردمان زمان نوح، در واقع نسخه‌ای از ساختار جامعهٔ قرون وسطی بود: متشکل از آزادگان، نجبا و رعایا.

طی قرون پانزدهم تا هفدهم، تفسیر دیگری از نفرین حام در غرب شکل گرفت که نتیجهٔ تجارت فزایندهٔ بردگان آفریقای سیاه بود. در مدخل «چام» (حام) در پیوست «دانشنامهٔ تاریخی و انتقادی» اثر آگوستین کالمت، او به خواننده می‌گوید:

«نوح نفرین خود را بر حام و کنعان روانه کرد. در اثرِ این نفرین نه تنها نسل‌شان به بردگی برادران‌شان درآمدند و در نتیجه، برده متولد شدند، بلکه ناگهان رنگ پوست‌شان هم سیاه شد.»

طبق برداشت کالمت، نفرینِ حامْ نسلِ آفریقاییِ او را سیاه کرد. بنابراین، در اواخر قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم، نفرین حام برای توجیه و مشروعیت‌بخشیِ بردگی سیاهان استفاده شد. با وجود صداهای مخالفِ گهگاه، نفرین حام کماکان این نقشِ مسموم را تا قرن هجدهم و حتی اوایل قرن نوزدهم ایفا می‌کرد. همان‌طور که ساموئل بالدوین مِتدیست آمریکایی در کتاب سلطه (۱۸۵۸) نوشت، از زمان طوفان نوح «یک تثلیث جهانی و ابدی از نژادها وجود داشت … در اشغال بیابان‌های آمریکا توسط یافث؛ در خدمت کردنِ حام به یافث در ایالات جنوبی آمریکا، در جزایر، و آمریکای جنوبی».

تا دهه‌های آخر قرن نوزدهم، با افزایش تردید دربارهٔ صحتِ تاریخیِ سفر پیدایش و شک و شبهه دربارهٔ نوح، طوفانِ عالمگیرش، و تجدیدِ جمعیت جهان توسط سه پسر او، ارجاع به نفرینِ حام به‌عنوان توجیهِ بردگی هم از بین رفت. البته این به معنای پایان برتری سفیدپوستان یا نژادپرستی نبود، در نتیجه طرفدارانِ برتری سفیدپوست مجبور شدند برای حمایت از ادعاهای خود، دنبال چیز دیگری غیر از داستان نفرین حام بگردند.

کتابستان

تذکره‌الاولیای معاصر : جلد دوم

مهدی جامی

تذکره‌الاولیای معاصر : جلد اول

مهدی جامی

دوسیه دیورند: گزارش‌ها، توافق‌ها و یادداشت‌ها

اسناد دوسیه دیورند

گلشهر: خاطرات یک آواره

علی احمدی دولت

گلشهر: خاطرات یک زمین‌شناس

علی احمدی دولت