یکی از مظاهر ریاکاری رژیم ایران، استفاده از تعرض جنسی علیه دختران است. اخیرا سی.ان.ان در گزارشی تکاندهنده به موضوع تجاوز جنسی نیروهای سرکوب علیه معترضان پرداخت و به ماجرای آرمیتا عباسی یکی از دختران بازداشتی به بهانهٔ رهبری اعتراضات اشاره کرد که نیروهای امنیتی او را به بیمارستانی در کرج بردند در حالی که سرش تراشیده بود و بدنش میلرزید و خونریزی مقعدی داشت.
دیدبان حقوق بشر و عفو بینالملل هم مستقلا موارد متعدد تعرض جنسی را ثبت کردهاند. هادی قائمی از مرکز حقوق بشر ایران به من گفت که دختری ۱۴ ساله به اسم معصومه از محلهای فقیرنشین در تهران که در مدرسه روسری خود را برداشته بود، از طریق دوربینهای مدرسه شناسایی و دستگیر شد و مدت کوتاهی بعد با پارگی واژن به بیمارستان برده شد. معصومه جان باخت و مادرش بعد از آنکه گفت این را علنی خواهد کرد، ناپدید شده است.
مستندسازی خشونت جنسی دشوار است چون قربانیان یا میترسند یا احساس آبروریزی میکنند. گاهی نیروهای امنیتی از صحنهٔ تجاوز فیلم میگیرند تا معترضان را وادار به سکوت کنند. آنچه مشخص است، معترضان مدام مرده پیدا میشوند.
در مورد نیکا شاکرمی دختر ۱۶ ساله که روسری خود را در خیابان آتش زد و تحت تعقیب نیروهای امنیتی قرار گرفت، چند روز بعد اعلام شد که خودکشی کرده است. گزارش کالبدشکافی نشان داد که جمجمه، لگن، ران، دستها و پاهای او شکسته است.
***
در واقع قیام جاری صرفا برای مسئله حجاب نیست، بلکه مسئله ساقط کردن رژیمی است که بیعُرضه، فاسد، زورگو و وحشی است.
خمینی سال ۵۷ میگفت اگر دولت اشتباه میکند، مردم باید توی دهن دولت بزنند. امروز هم ایرانیها میخواهند همین کار را بکنند.
اما مایهٔ تعجب است که انقلاب خودجوش امروز مردم ایران حمایت چندانی را از سوی آمریکا و دنیا شاهد نبوده است. و به نظرم این مسئله چند دلیل دارد.
اول آنکه ایران تقریبا تمام خبرنگاران خارجی را ممنوعالورود کرده، برای همین گزارشگری در صحنه وجود ندارد که از دانشآموزانی که جانشان را به خطر میاندازند و با اوباش رژیم سرشاخ میشوند فیلم بگیرند. چون ما ژورنالیستها در میدان غایب هستیم، به اندازهٔ کافی به این وقایع نمیپردازیم.
دوم آنکه بعضی آمریکاییها از ایرانیها دلخورند چون فکر میکنند ایرانیها عدهای افراطیاند که مدام «شعار مرگ بر آمریکا» میدهند. در حالی که مردم واقعی ایران یکی از بهترین آمریکادوستان در خاورمیانه هستند.
در یکی از سفرهایم، دخترم را که آن زمان ۱۴ ساله بود به ایران بردم. این نگاهی اجمالی از رفتار با اوست که نشان میدهد که مردم عادی ایران چهقدر به آمریکاییها علاقه دارند: با یکی از اعضای جوان سپاه پاسداران در یک موزهٔ ضدآمریکایی گپ میزدم. همه جا پر بود از بنرهای بزرگی که روی آنها نوشته بود «شیطان بزرگ»؛ او از من پرسید چهطور میتواند به آمریکا مهاجرت کند، و گفت: «گور بابای آخوندها».
امروز دختران بیباک ایرانی در خط مقدم اعتراضات هستند. وقتی یک بسیجی در مدرسه سخنرانی میکند، دختران حجابشان را برمیدارند و سخنرانی او را خراب میکنند. در یک مدرسهٔ دخترانه در کرج، دانشآموزان با پرتاب بطریهای آب به سوی یک مقام دولتی او را از مدرسه بیرون انداختند.
***
البته آمریکا و دیگر دولتها صدایشان را بلند کردهاند و ایرانیها هم قدردان هستند. نسرین ستوده وکیل حقوق بشر ــ که حکم ۳۸ سال و نیم زندان و ۱۴۸ ضربه شلاق به او دادند و بعد به ۱۰ سال زندان تخفیف خورد و حالا در مرخصی استعلاجی است ــ به من گفت که از اخراج ایران از کمیسیون مقام زن سازمان ملل سپاسگذار است. اما ستوده و دیگران خواستار این هستند که دولت بایدن برای مشروعیتزدایی از رژیم ایران کار بیشتری انجام دهد و اعدامها را محکوم کند، و خواهان این است که دولتهای غربی سفیران خود را از ایران فرا بخوانند.
امام دولت بایدن کاری زیادی انجام نداده است. بایدن باید با کمک دیگر کشورها خشم و انزجار بینالمللی را در بالاترین سطح نشان دهد.
مثل جان اف کندی با سخنرانی «من یک برلینی هستم»، و ریگان که در سخنرانی معروف خود خطاب به گورباچف گفت «این دیوار را در هم بشکن»، بایدن هم باید جدیتِ آمریکا را نشان دهد و بگوید «آیتالله، درهای زندان اوین را بازکن».
غرب همچنین میتواند مقامات رژیم و اعضای خانواده آنها را که در خارج مشغول خوشگذارنی هستند یا داراییهای آنها را به خارج منتقل میکنند، بهطور هدفمند تحریم کند. در ضمن، جامعه اطلاعاتی باید سرکوب انبوه رژیم ایران را مستند کند و تا جای ممکن اطلاعات آن را منتشر کند تا مسئولان رژیم جواب پس بدهند.
فشار گذاشتن بر ایران دشوار است، چون هماکنون هم منزوی هست و از قبل تحریمهای سنگین علیه رژیم وضع شده بود. اما ما باید تلاش خودمان را بکنیم چون رژیم ایران حالا وارد فاز بعدی خود شده است: اعدام معترضان برای ارعاب مردم و تسلیم کردن آنها. تاکنون میدانیم که دو معترض را اعدام کردهاند، و دستکم ۳۵ نفر دیگر یا به مرگ محکوم شدهاند یا اتهامات مرگآور خوردهاند.
سال ۵۷ وقتی انقلاب خمینی شدت میگرفت، نیویورک تایمز از قول یک وکیل ایرانی که شکاک بود نوشت: امیدارم از چاله در نیاییم که به چاه بیفتیم.
بیشتر از چهار دهه ایرانیها مستاصلانه تلاش میکنند خود را از این چاه بیرون بکشند، آن هم با رهبری دختران دانشآموزی که به رغم خطر دستگیری و شکنجه و اعدام، استقامت به خرج میدهند. مردم ایران حالا میفهمند که بیعفتی به معنای دخترِ بیحجاب نیست، بلکه دولتی است که به خاطر این کار به او تجاوز میکند ــ و برای همین باید حمایت بینالمللی بسیار بیشتری از این مردم شود.