ادبیات، فلسفه، سیاست

ir-2022

ایران: خوشه‌های خشم

امیر احمدی آریان

ایرانیان می‌خواهند معنای زندگی در ایران را از اساس عوض کنند. ایرانیان می‌خواهند خودِ «زندگی» را بازتعریف کنند، و دستانی را که چهل سال سعی کرده آن‌ها را در قالب‌های کوچکِ پیش‌ساخته فرو کند قطع کنند…

آن‌چه در ایران در حال وقوع است، انقلابی در حال تکوین است. شاید ناگهان به ثمر نرسد، ولی آتش قیامْ دیگر روشن شده است.

***

مرگ مهسا امینی تولد بزرگ‌ترین موج اعتراضات پس از انقلاب اسلامی بود. هر چند ایران با اعتراض بیگانه نیست، اما این بار فرق دارد. اول آن‌که گستردگی جغرافیایی آن بی‌سابقه است. خیزش‌های قبلی یا در شهرهای کوچک‌تر و مناطق روستایی‌نشین متمرکز بود، مثل اعتراضات ۱۳۹۸ که به خاطر سه برابر شدنِ ناگهانی قیمت بنزین شروع شد، یا در جنبش سبز منحصر به شهرهای بزرگ بود.

در هر دو مورد، اسم شهرهای متوسط و سنتی‌تر مثل کرمان و یزد و قم کمتر به گوش‌تان می‌خورد. اما این بار در همان چهار روز اول، از مجموع ۴۰۰ شهر، بیش از هشتاد شهر شاهد اعتراض و برخوردهای سنگین بین معترضان و پلیس بود، و این تعداد رو به افزایش بوده است. به خاطر همین توزیع جغرافیایی، نیروهای رژیم در سراسر کشور باید پخش شوند، و تسلطش را کمتر کرده است.

ضمنا، ترکیب جمعیتی معترضان هم تغییر کرده است. مثل گستردگی جغرافیایی، به نظر می‌رسد ترکیب جمعیتی هم گسترده است. در خیابان‌ها، مردان و زنان از اقوام و مذاهب مختلف شانه به شانه هم ایستاده‌اند. سن‌شان از نوجوان تا هشتادساله‌ها را شامل می‌شود. در تقاطع‌های اصلی شهر انبوه می‌شوند و شعار می‌دهند و بوق می‌زنند و می‌جنگند.

این اتحاد از این نظر اهمیت دارد که ایران کشوری با سابقه تنش‌های قومی بوده و همین گویا امکان یک قیام ملی را محدود می‌کند. قبلا مردم در استان‌های مرزی معمولا با همراهی تهران مواجه نبودند، و مثلا وقتی عرب‌ها در خوزستان اعتراض می‌کردند، استان‌های مرکزی عمدتا ساکت بودند. این بار اما این مرزبندی‌ها تماما از بین رفته است. کردها در حمایت از بلوچ‌ها اعتراض می‌کنند، و تهرانی‌ها شعارهایی در همبستگی با مردم سنندج سر می‌دهند، و کشتار معترضان در مازندران آتش اعتراضات را تبریز شعله‌ورتر می‌کند.

همچنین معترضان تاکتیک‌های متعددی را به‌طور همزمان استفاده می‌کنند. قبلا، اعتصاب عمومی و اعتراض خیابانی و قیام دانشجویی هر کدام موجی متفاوت از اعتراضات بود. این روزها اما شاهدیم مردم در کردستان اعتصاب عمومی می‌کنند و تمام شهرها را تعطیل می‌کنند، همزمان مردم در جنوب تهران با پلیس در خیابان‌ها درگیر می‌شوند، دانش‌آموزان کلاس‌ها را ترک می‌کنند، و دانشجویان در محوطه دانشگاه مراسم می‌گیرند، کارگران پتروشیمی اعتصاب می‌کنند، و زنان در خیابان‌ها بدون روسری قدم می‌زنند ‌ــ‌ یعنی انواع و اقسام تاکتیک‌ها را همزمان استفاده می‌کنند.

جریان‌های مخالف که به مدت ۴۰ سال به موازات هم وجود داشت، بالاخره به هم پیوستند و تلاقی آن‌ها سیلی مهارنشدنی را ساخته است.

شعارها همچنین نشان از چرخشی رادیکال در نظام فکری معترضان دارد. هیچ خواستی برای اصلاحات یا تصحیح اشتباهات یا اخراج افراد خاطی نیست. مردم هیچ چیزی از حاکمان‌شان نمی‌خواهند. بلکه فقط تغییر کل نظام را می‌خواهند.

برای اولین بار، هیچ حمله‌ای به رئیس‌جمهور نمی‌شود، انگار مردم او را سزاوار خشم‌شان نمی‌بینند. اکثر شعارها به راس نظام یعنی خامنه‌ای رهبر نظام معطوف است، و معترضان فقط خواستار پایان حکومت او هستند. زبان مردم هم در خیابان تغییر کرده است. هتاکی فراوان است و تابوهای سنتی از بین رفته است و مردم خشم و یاس خود را در فحش‌ها و اهانت‌هایی که هرگز در اعتراضات عمومی قبل شنیده نمی‌شد بیان می‌کنند.

اثر این تغییرات را می‌توان در واکنش دولت دید. دولت تمام تیرهای ترکش خود را پرتاب کرده اما به جایی نرسیده است.

در هفته اول، حکومت با گسیل نیروی انتظامی و برگزاری یک نمایش ضداعتراضی سعی کرد «پیام محکمی» به معترضان بدهد، ولی جمعیت اندکی در آن شرکت کردند.

در هفته دوم، تفنگ‌ها را به خیابان‌ها آورد و سپاه پاسداران مقرّ احزاب کُرد را در عراق بمباران کرد تا آن‌ها را وادار درگیری کند و از آن به عنوان بهانه‌ای برای سرکوب داخلی استفاده کند. که این هم جواب نداد.

بعد از شانزده روز، خامنه‌ای اولین بار درباره اعتراضات حرف زد و در جمع سردارانش، در یک رژه نظامی برای نمایش اقتدار، با بیانی عبوس قول داد که اعتراضات را با مشت آهنین سرکوب کند. این هم اثر نداشت.

چند روز بعد، نیروهای دولتی در زاهدان دست به کشتار زدند، به امید آن‌که در این استان مرزی بی‌ثبات هم مثل کردستان درگیری ایجاد کنند. حتی این حرکت پرهزینه و خونین هم مردم را به خانه نفرستاد.

طی یک ماه اول، بیش از ۲۰۰ نفر کشته و ۱۸۰۰ نفر بازداشت شدند، هر چند ارقام واقعی باید خیلی بیشتر باشد. شگفت آن‌که سپاه گفته میانگین سن بازداشتی‌ها ۱۵ سال است.

به خاطر اختلال در اینترنت و کم‌توجهی رسانه‌های غربی که مشغول اخبار برجام هستند، بیشتر این ماجراها دیده‌نشده باقی ماند. با این حال، هر شب، شهرهای ایران شاهد نبرد سختی بین معترضان و پلیس بوده که هر روز هم خشن‌تر شده است.

این دور اعترضات در ایران را دیگر باید یک جنبش انقلابی نامید. شدت، شُمولیت، و دوام آن همگی گواه یک انقلاب است که از نظر مقیاس و گستره فقط با انقلاب ۵۷ قابل مقایسه است. معنای آن این نیست که تغییر سریع و رادیکال را شاهد خواهیم بود، یا این‌که این انقلاب موفق خواهد شد، ولی تمام مشخصات آن را دارد.

در تحلیل‌های منتشره در رسانه‌های کثیرالانتشار داخل ایران و خارج، تمایل به ساده‌سازی امر وجود دارد، و ادعا می‌شود که ریشه اعتراضات عمدتا اقتصادی است یا بحث آزادی حجاب مطرح است. این نوع تحلیل خیلی کوته‌بینانه است و هم‌سو با اصلاح‌طلبان وابسته به حکومت که سابقه طولانی در هدردادن انرژی اعتراضات در ایران و وعده‌های توخالی دارند.

این بار، ایرانیان می‌خواهند معنای زندگی در ایران را از اساس عوض کنند. ایرانیان می‌خواهند خود «زندگی» را بازتعریف کنند، و برای این کار، دستانی را که سعی کرده برای ۴۳ سال آن‌ها را در قالب‌های کوچکِ پیش‌ساخته فرو کند قطع کنند. این اعتراضات بی‌شک نوسان خواهد داشت و ادواری از فعالیت شدید و وقفه‌های آرام را خواهید دید. اما در بلندمدت، تنها چیزی که مردم ایران را راضی خواهد کرد، دگرگونی مطلق است.

کتابستان

چار دختر زردشت

منیژه باختری

دموکراسی انجمنی

مهدی جامی

تاملاتی بر هیتلر

زِبستییان هفنر

دوسیه افغانستان

شاهزاده ترکی الفیصل آل سعود

نیم‌قرن مبارزه و سیاست

سمیه رامش