یکی از به یاد ماندنیترین سکانسهای سینماست: در فرجامگاهِ فیلم، در سکانسی پراضطراب و تکاندهنده، زنجیرهای از قتلهای بیرحمانه را با میانبرهایی به شخصیت اصلی فیلم میبینیم که در مراسمی در کلیسا با خونسردی شیطان را نفرین میکند تا مراسم پدرخواندگی خواهرزادهاش را به جا آورد.
«پدرخوانده» محصول ۱۹۷۲، برندهٔ سه جایزهٔ اسکار، یکی از بزرگترین آثار کلاسیک سینمای آمریکا شناخته میشود. ۱۴م مارس اولین فیلم از سهگانهٔ «پدرخوانده» ۵۰ ساله میشود.
این فیلم با روایتِ جسورانهاش ژانر گانگستری را عملا از نو اختراع کرد و توقعات همگان را از انواع فیلمهای مافیاییای که بعد از آن ساخته شده بالا برد. همینطور با گذشت دههها، لشکری از هواداران دنیای زیرزمینی و تاریک تبهکاران برای خود دست و پا کرده است.
طرفداران و ستایندگان این اثر کماکان در شبکههای اجتماعی از جمله گروههای پرشمار فیسبوکی و کانالهای یوتیوب علاقهٔ خود را به اشتراک میگذارند، و ویدیوهای زیادی با الهام از این اثر وجود دارد که به شرح و تفسیر و آموزش درسهای موفقیت آن میپردازد.
امسال در اقدامی نادر قرار است کمپانی پارامونت پیکچرز در پنجاهمین سالگرد اکران «پدرخوانده»، سهگانهٔ آن را بهطور محدود روی پردهٔ سینماها بیاورد، و در پی آن هم یک درام بیوگرافیک ۱۰-قسمتی دربارهٔ ماجرای ساخت آن در ماه آوریل پخش خواهد شد. در واقع پارامونت سعی میکند این فیلم را به میراث سینمایی تبدیل کند.
همینطور پارامونت یک نسخهٔ دیویدی بازسازی شده با تکنولوژی دیجیتال همراه با کتابی مصور و مصاحبهٔ جدیدی با کارگردان فیلم فرانسیس فورد کاپولا منتشر میکند تا جایگاه فیلم به عنوان یک سرمایه فرهنگی تحکیم شود. با توجه به اینکه پارامونت حق انتشار رمان «پدرخوانده» را ۱۲۵۰۰ دلار از نویسندهاش ماریو پوزو خریده بود، میتوان گفت این کمپانی یکی از پرسودترین معاملات تاریخ سینما کرده است.
جنایت و خانواده
«پدرخوانده» نحوهٔ نمایش جرائمِ سازمان یافته را منقلب کرد، چون آن را با چیزی درآمیخت که همهٔ مخاطبان آن را خوب میفهمند، یعنی «خانواده». اما این خانوادهای نژاددار و ریشهدار و متضاد تصویر خانوادهٔ پاستوریزهٔ سریالهای آمریکایی اوایل دههٔ ۱۹۷۰ بود. جاذبهٔ این فیلم تا حد زیادی از این واقعیت ناشی میشد که نوستالژی ملی ممتازی از یک گذشتهٔ ایدهال خیالی ارائه میکرد.
موسیقی متن فیلم، با آن تکنوازی به یاد ماندنی ترومپت، شاهکار نینو روتا، ما را به دنیایی میبرد که تبهکارانش ارزشهایی برای خودشان دارند. شخصیت دون ویتو با بازی مارلون براندو یک تبهکار سنتی و مقدس است که با قماربازی موافق است ولی معتقد است تنفروشی و مصرف مواد مایهٔ «بدنامی»، و امری پلید و ضداخلاقی است.
سهگانهٔ «پدرخوانده» با گذشت سالها از انتشارشان کماکان طرفداران خود را حفظ کردهاند. حماسهٔ جنایی کاپولا همان کاری را برای گانگسترهای ایتالیایی میکرد که سرگئی آیزنشتاین فیلمساز شوروی ــ کارگردان «رزمناو پوتمکین» ــ برای انقلابیون روسی کرد، یعنی: تزریق وقار و عظمتی حماسی به یک روایت که وحشانیت موجود در تنازعات قدرت را کتمان میکرد.
فرجامگاهِ فیلم که مراسم آرام غسل تعمید در کلیسا را با قتلهای خشن ترکیب میکند، یادآور سکانس به یاد ماندنی اودسا از فیلم «رزمناو پوتمکین» است، که یکی از شاهکارهای سینمای قرن ۲۰م محسوب میشود. کاپولا پردهٔ نهایی را اپراگونه طراحی و اجرا میکند و کاتهای موازی بین آرامش کلیسا و خشونت قتلها یادآور سکانس اودسا است که آرامشِ ساحل را با وحشت فرار مردم از پلههای سنگی تلفیق کرد.
سکانس فرجامی در گستره و مقیاسی چشمگیر، با ترکیب کردن رویدادهای همزمان در مکانهای متعدد ــ کلیسا، اسپا، سلمانی، هتل، دادگستری ــ بازیگرانِ اصلی و فرعی را به نحوی جسورانه در واقعهٔ جاری داستان تزریق میکند. هر کدام از آدمکشها پیش از انجام قتل به ما نشان داده میشود: یکی باید زحمتِ بالارفتن از پلهها را به جان بخرد، و دو نفر دیگرشان تفنگهایشان را آماده میکنند، و دیگری در سلمانی صورتش را سهتیغ اصلاح میکند.
ترکیبِ صحنههای میانبر در سکانس طوری چیده شده که حول مایکل کورلئونه میچرخد ــ با بازی درخشان آل پاچینو ــ در حالی که مراسم غسل تعمید را به جا میآورد: مایکل در واقع نه تنها شیطان را نفرین نمیکند، بلکه در زندگی اهریمنی تبهکاران غوطهور میشود.
خلق یک اثر کلاسیک
صحنههای بعدی مهارت فوقالعادهٔ کاپولا را در فیلمسازی بیشتر آشکار میکند. این صحنهها گرچه هیجانِ سکانس انتقامگیری را ندارد، به لحاظ عاطفی احساس رضایت را القاء میکند و درعین حال از سقوط اخلاقی در فیلم دوم یعنی «پدرخوانده ۲» خبر میدهد.
مایکل که حالا پدرخواندهٔ خواهرزادهاش شده، به خانهٔ شوهرخواهرش میرود و به خاطر نقش او در قتل برادر بزرگ خود، سانی، از او حسابکشی میکند: «تو باید بابت سانتینو جواب پس بدی». کارلو آنقدر احمق است که نمیفهمد مرگش رسیده و داخل ماشین در صندلی سمت شاگرد خفه میشود تا انتقام مایکل کامل شود. تقلای او هنگام مرگ منجر به شکستن شیشه جلوی ماشین در حال حرکت میشود، و آدم را به نوعی یاد ماشین سوراخسوراخِ سانی در صحنهٔ کشته شدنش در ایستگاه عوارضی جاده میاندازد.
هر فیلمِ فرقهایِ موفقی باید دنیایی پیچیده و پر از جزئیات را به نمایش بگذارد تا طرفدارانش مدام برای تماشایش برگردند.
اکران جدید «پدرخوانده» فرصتی به هواداران میدهد تا این اثر کلاسیک سینما را دوباره بر پردهٔ سینما تماشا کنند. فرو رفتن در این دنیای آشنا و مرموزِ مبتنی بر وفاداری و انتقام، حس غریب و آرامبخشی در خود دارد. دنیایی از مردان و تفنگها و سس قرمز. دنیایی که بهترین خوراک گوشتش با گلولهای در گلو سرو میشود.