کرونا، این ویروس کوانتومی و نامرئی، پدیدهای است که امروزه جهان را وارد رکود کم سابقهای کرده است. شاید پدیدارشناسیِ این پدیده بیشتر منوط به این باشد که سوژه یا فاعل شناسا شخصاً دچار آن شود و آن را لمس کند. این گونه است که التفات ملموستری بر این پدیده خواهیم داشت. اما این رویکرد، تنها راه ادراک این پدیده نیست، گرچه شاید بهترین راه جهت شناخت و به واژه درآوردن تجربهی زیستهی آن باشد؛ در اینجا حالاتی تداعی میشود که از علائم این ویروس هنگامی که بدن را درگیر میکند چندان جدا نیست: سرفههای خشک، بدن درد و احساس کوفتگی، تنگی نفس و سنگینی قفسهی سینه، حتی حالت تهوع و…
اما این پدیده علاوه بر این حالات خاص و سوبژکتیو، بُعد اجتماعی و بینافردی (بینا-سوبژکتیو[۱]) نیز دارد. این بُعد میتواند حتی بُعد پدیدارشناختیِ پیچیده تر و مهم تری باشد. در شناخت این پدیده، همانگونه که فیلسوف مشهور فرانسوی موریس مرلوپونتی در کتاب «جهان ادراک[۲]» در مورد پدیدارشناسی یادآور میشود، نباید از «حالات خاصی» که طی آن این ویروس خود را بر بشر پدیدار کرده است غافل شویم. یکی از این حالات خاص، بدون شک «بحران» به معنای واقعی کلمه و در ابعاد گوناگون است.
در مواجهه با کرونا، رنج ملال و تنهایی ابتداییترین وضعیتی بود که تک تک انسانهای این کره-ی خاکی را به شکلی تازه درگیر کرد. پس از مدتهای مدید، دگربار انسان به اعماق خود فرو رفت و طعم گس و تلخ تنهایی را چشید؛ تنهاییای که به ناچار اجازه مستولی شدنش را میدهیم اما نهایتاً این مستولی شدن یادآورِ تنهاییِ بنیادین بشر است، «خود»ی که از آن گریزی نیست. و این بار هستی است که بر دوش سنگینی میکند و سوژه را بیقرار میسازد؛ این گریزناپذیری وجود و، به قول مارتین هایدگر ، پرتاب شدگی به جهان هستی است که دگربار به شکلی خاص و متفاوت با آن مواجه شدیم. و این آشناییزدایی و مواجهه دوباره با هستی و حالات گوناگون وجودیمان را مدیون کرونا هستیم.
بُعد دیگر مسئله که کرونا موجب شد دراَشکال تازهای آن را لمس کنیم، مقوله «دیگری» است، دیگریای که بدون وجود او اساساً سوژهای تعریف نمیشود. با این نگرش، مسئله بسیار پیچیدهتر نمود پیدا میکند. خطری که وجود کرونا در دیگری، حیات سوژه و دیگران تهدید میکند، فرد را از دیگری دور کرده و در تنهایی ملالآوری فرو میبرد. اما درعین حال، حس مسئولیتی ورای غریزهی حفاظت از خود بر ما وارد میآید، و آن مسئولیت مرگ و زندگی دیگری است، خصوصاً که تا حدود ده روز نمیتوانیم مطمئن باشیم آیا خودمان به این ویروس آلوده هستیم و آیا امکان آلوده کردن دیگران را با خود حمل کنیم یا خیر.
همچنین حس آزاردهندهی اینکه دیگری آلوده باشد و درحال دست و پنجه نرم کردن با مرگ باشد و من غافل از او، آسوده خاطر و خودبسنده به آرامش و امینت خود بپردازم یا نتوانم او را یاری دهم، میتواند سوژهی مسئول و دگرپذیر را – آنگونه که فیلسوفِ اخلاق قرن بیستم امانوئل لویناس در کتاب «تمامیت و نامتناهی[۳]» بیان میدارد – بیازارد. همواره علاوه بر نگرانی برای سلامتی خود، این پرسش نیز ناخواسته از ذهن میگذرد که دیگران چگونه با این ویروس مواجه میشوند و چگونه خودرا نجات میدهند؟ مسئولیت من در این شرایط چیست؟ چگونه به آلوده شدگان یاری برسانم یا از آلوده شدن بقیه جلوگیری کنم. از این دید، سوژهی مسئول همواره بیقرار و هشیار است.
درعین حال، بسیاری از ما صمیمیت و باهم بودن را به شکلی تازه و غریب از یاد بردهایم. گاهاً کسانی را به دست فراموشی سپردهایم که روزی نبودنشان برایمان کابوسی سیاه بود. و برخی از ما چنان با این تنهایی خو گرفتهایم که حتی تصور بازگشت به زندگی پیشا-کرونایی را نمیتوانیم از ذهن بگذرانیم!
اما هنوز هم مسئله در همین ابعاد باقی نمیماند. کرونا موجب شد ما به شکلی تازه حیات مجازی، محیط های مجازی و ارتباط مجازی را ادراک کنیم و به اهمیت آنها پی ببریم. امروزه جهان در زیر انگشتان بشر قرار دارد و با یک اشاره فرسخها دورتر را میتوانیم مشاهده کنیم، با اشخاص و پدیدهها وارد ارتباط شده و از آنها متأثر شویم.
این ارتباطات مجازی که پیش از کرونا گاهاً به شکلی از وقت گذرانیهای بیمورد و بیحاصل مشهور بود، امروز بسیار حیاتیتر، پراهمیتتر، ضروریتر و پیچیدهتر شده است. بنابراین، امروز حیات و ارتباطات متفاوتتر از گذشته جریان دارد و معناهای گستردهتری را اتخاذ کرده است؛ درواقع کرونا حتی بستر و فرآیندمعناسازی ذهن بشر را دستخوش تغییر کرده است. حتی الامکان باید در تنهایی باشیم و دیگران را از پشت صفحه تلویزیون یا گوشی همراه ببینیم، با صفحات شیشهای ارتباط برقرار کنیم یا با متون به دیگران مرتبط شویم.
کلاس درس مجازی، تفریح مجازی، دوستیها و وابستگیها و عاشقانههای مجازی، گروهها، جلسات، سخنرانیها و میزگردهای مجازی و… آیا اینها بیانگر ساحتی تازه برای در-جهان-بودنِ[۴] ماست؟
آیا جهانِ پسا-کرونا، جهانی مجازی خواهد بود، یا بشر به جهان فیزیکی و [به ظاهر] واقعیِ خود بازخواهد گشت و به شکلی متفاوت آن را درخواهد یافت؟ آیا عصر جدید، عصر خانهنشینی و گوشهگیری شده و آیا جهان پسا-کرونا جهانی متفاوت از گذشته خواهد بود؟ آیا قرار است زندانی این جهان باشیم؟ یا اینکه تلاش آیندگان، تلاشی در جهت رهایی از این بند است؟ آنچه گفته شد تنها شمار اندکی از حالاتی بود که پدیدهی کرونا بر ما به شکلی متفاوت از گذشته وارد آورد. کرونا ابعاد تازهای از مسائل هستیشناختی را برای ما روشن کرد و جهانمان را تغییر داد. اما آیا همه چیز چنین باقی خواهد ماند؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانویسها:
[۱] Intersubjective
[۲] The World of Perception (۱۹۴۸)
[۳] Totality and Infinity (1961)
[۴] Being-in-the-world