هر سال در هشتم مارچ در شبکههای اجتماعی (حداقل در میان کاربران اهل افغانستان) شاهد رفتارهای متناقضی هستیم؛ گروهی با جملات قصار اغراقآمیز (و چاپلوسانه) احساسات نه چندان صادقانهٔ خود را به نمایش میگذارند و گروهی نیز با توسیل به آیه و حدیث، ضدیت آشکار خود با زنان را.
اما درک وضعیت زنان در جهان امروز تیزنگری فراوانی نمیخواهد. تیتر درشت روزنامهها معمولاً یا خبر از سنگسارشدن دختری در شرق را میدهد یا آزار جنسی زنان در غرب. درواقع زنان همواره ازیکطرف از بام جهان در حال سقوطاند. در شرق بنیادگرایی مذهبی مچالهشان میکند و در غرب نظام سرمایهداری آزادی اندیشه و پیشرفت آنها را به چالش میکشد. زنان در طول تاریخ هیچگاه بهعنوان انسانهایی آزاد تعریف نشدهاند. گریز از بنیادگرایی و پناه گرفتن در آغوش مدرنیته هم نجاتبخش نبوده است. در مدرنیته فقط شکل خشونت مردسالارانه تغییر کرده است.
بررسی ابعاد مختلف خشونت علیه زنان نشان میدهد که بخش بزرگی از آن نتیجه نظام سرمایهداری مردسالارانه است که به شکلی زیرکانه به خشونت علیه زنان رسمیت بخشیده است. زنانی که با دستان آبلهدار بر سر مزارع کار میکنند، اما دستمزد آنها از آن خودشان نیست. میوههای تازه و رنگارنگ سوپرمارکتهای کشورهای اروپایی حاصل کار همین دستهای خسته است.
نظام سرمایهداری برای بهرهبرداری از نیروی کار ارزان در کشورهای جهان سوم کارخانه میسازد و حداقل نیمی از این نیروی کار ارزان را زنان تشکیل میدهند. اما اندک دستمزد بیشتر آنها نیز به نام کمک به خانواده در تملک و اختیار مرد خانه قرار میگیرند. به این ترتیب، چرخ کارخانههای نظام سرمایهداری غرب را نیرویی میچرخاند که در مقابل آن مزدی نمیگیرد ولی میلیاردها دلار را وارد چرخهی اقتصاد جهانی میکند.
روزنامه گاردین میگوید هشتاد درصد از کارگران کارخانههای ریسندگی و بافندگی در بنگلادش را زنان تشکیل میدهند. این زنان با مزد روزانه یک دلار، شش روز در هفته کار میکنند. خریدوفروش جنسی زنان یکی از پایههای اقتصاد برخی از کشورهاست. گفته میشود که بیش از بیست درصد از اقتصاد کشورهایی مانند مالزی و تایلند بر پایهٔ تنفروشی زنان میچرخد. صنعت پورنو گرافی زن را به ابزار لذتجویی برای مردان تقلیل داده است. تقریبا همه کمپانیها از زنان برای تبلیغات خود استفاده میکنند. آسیبپذیری و نیاز اقتصادی این زنان باعث شده که طعمهٔ آسان و ارزانی در صنعت تبلیغات باشند. امروز تنها شکل خشونت تغییر کرده و خبری از محو آن نیست.
در هشتم مارچ ۲۰۲۰، اختیار زنان افغان را بار دیگر به بنیادگرایان میسپارند تا دیگر باد بهاد گیسویش را پریشان نکند و به دیدار یارانش به کافه نرود.
از نظر سیاسی نیز «حق زنان» و اعمال کنترل بر نیمی از جامعه اولین امتیازی است که مردان سیاستباز به هم میدهند. این روزها و درست در آستانهی هشت مارس ۲۰۲۰ سرمایهداری غرب و بنیادگرایان بر سر میز مذاکره نشستند و برای زنان افغانستان تعیین تکلیف کردهاند. در دو دههی گذشته مردمسالاری نیمبندی که پیشکش غرب بود، پای زنان را به دانشگاهها و ادارهها باز کرد و باوجود تمام دشواریها زنان ابراز وجود کردند. زن افغانستانی سرخوش از مردمسالاری خود را به هر دری زد تا به گونهی سمبلیک هم شده حضور خود را در جامعه پررنگ کند. اما حالا، مردان سیاست غرب پس از دو دهه به این نتیجه رسیدهاند که «حقوق و اختیار زن» را به بنیادگرایان بدهند تا جان و مال سرمایهداری غرب را حفظ کنند. همین مردانی که تا دیروز محو خشونت علیه زنان و حق دسترسی برابر به فرصتهای کاری و تحصیلی برای آنها را ماموریت خود میدانست، حالا به نظر میرسد به این نتیجه رسیده که حاکم کردن بنیادگرایان به عنوان اختیاردار زنان افغانستان، سود بیشتری برای آنها دارد. به این ترتیب، تمام دستاورد دموکراسی در افغانستان به نمایشی دروغین از موفقیت سیاسی و اجتماعی چند زن در رسانهها تقلیل یافت.
زنان نه از جملات قصار مدعیان روشنفکری و باورمندان به حقوق برابر زنان سود بردند و نه از اقدام نظامی و سیاسی ائتلاف. در هشتم مارچ ۲۰۲۰، اختیار زنان افغان را بار دیگر به بنیادگرایان میسپارند تا دیگر باد بهار گیسویش را پریشان نکند، صدای گامهایش را کسی نشنود و به دیدار یارانش به کافه نرود. بیست سال بعد از اینهمه کشمکش هنوز کسی به حقوق اولیه زنان افغانستان باورمند نیست.