1984__

چرا رمان «۱۹۸۴» جورج اورول تصویری از جهان امروز است؟

جین سیتون | ترجمه بهناز ولی

مردم در سراسر جهان بارها رمان  «۱۹۸۴» جورج اورول را که همچون کتاب راهنمایی برای دوره‌های  خفقان و سختی است بازخوانی می‌کنند. رمان  «۱۹۸۴» اثر جورج اورول، نویسنده بریتانیایی، حکایت فضایی خفقان آور از توتالیتاریسم است که حتی امروز نیز با خواندنش دچار شوک می‌شویم.

رمان  «۱۹۸۴» اثر جورج اورول، نویسنده بریتانیایی، حکایت فضایی خفقان آور از توتالیتاریسم است که حتی امروز نیز با خواندنش دچار شوک می‌شویم.

عناصر و مفاهیمی که در این رمان به کار رفته، برای ما مفاهیمی بیگانه نیست: دوگانه‌باوری (داشتن دو تفکر متضاد به طور همزمان)، زبان مبهم سیاسی و تبلیغاتی، پلیس اندیشه، وزارت عشق که به درد و رنج و ناامیدی می‌پردازد و هر صدای مخالفی را سرکوب می‌کند، وزارت صلح که جنگ را به عهده دارد و ماشین‌های رمان نویس که برای سرگرم نگه داشتن مردم به تولید انبوه پورنوگرافی می‌پردازند.

اورول چشم ما را به چگونگی عملکرد نظام‌های سیاسی باز کرد.

اکنون ما می‌توانیم  «۱۹۸۴» را به گونه‌ای متفاوت بخوانیم: با این هراس که ما، یا ملت‌ها و یا جهان در کجای این مسیری که به جهنم منتهی می‌شود و اورول به خوبی توصیفش کرده است، قرار داریم؟ شاید این کتاب اثری پیشگویانه توصیف شود، اما تردیدی نیست که تکان‌دهنده،‌ خلاقانه و مفید است.

این رمان در تاریخ ۸ ژوئن ۱۹۴۹ تحت تاثیر جنگ جهانی، از متن ملتی گرسنه و سرگردان برآمده است و اکنون بیش از هر وقت دیگری با وضعیت ما مرتبط است، چرا که رمان ۱۹۸۴ جورج اورول به ما از جامعه‌مان شناخت می‌دهد.

در  «۱۹۸۴» مونیتور‌هایی شما را تماشا می‌کنند و همه جاسوسی هم می‌کنند.

«روزی آفتابی و سرد در ماه آوریل بود و ساعت‌ها زنگ ساعت سیزده را می‌نواختند.» اورول با این صحنه‌غم‌انگیز شروع به تعریف ویژگی‌های عجیب و غریب استبداد جدید می‌کند. وینستون اسمیت، شخصیت اصلی داستان، به عنوان یک سانسورچی در وزارت حقیقت به طور مداوم تاریخ را به روزرسانی و تحریف می‌کند و با اوضاع فعلی جامعه وفق می‌دهد. او و همکارانش همگی تحت نظارت شدید و فراگیر برادر بزرگ کنترل می‌شوند. در  «۱۹۸۴» مونیتور‌هایی شما را تماشا می‌کنند و همه جاسوسی هم می‌کنند.

امروز نیز رسانه‌های اجتماعی همه فعالیت‌های آنلاین ما را تحت نظر دارند و درباره آن اطلاعات جمع آوری می‌کنند. آن اطلاعات به موجودی «همه‌چیز‌دان» خورانده می‌شود که می‌تواند رفتارهای ما را پیشبینی کند. این اطلاعات حتی در مبارزات انتخاباتی به کار می‌رود و به این صورت دموکراسی را از مسیر خود منحرف کرده است.

اورول درک کرده بود که نظام‌های سیاسی بیدادگر همیشه نیاز به وجود دشمن دارند. در  «۱۹۸۴» او نشان داد که چگونه می‌توان با استفاده از تبلیغات چنین موجودی را عامدانه خلق کرد و باعث برانگیختن احساسات مردمی شد.

او در توصیفش از «دو دقیقه نفرت»  همچنین روشی را پیش بینی کرده است که در آن سیستم‌های آنلاین مشغول به کارند.

وینستون اسمیت در حالی که همانند بقیه مجبور به تماشای فیلمی خشونت آمیز است می‌گوید: «جنبه ترسناک دو دقیقه نفرت این نیست که مجبوری به عنوان عضوی از یک سیستم عمل کنی، بلکه این است که خودت هم نمی‌خواهی عضو آن سیستم نباشی… به نظر می‌رسد وجد و شادمانی ناشی از ترس و انتقام، تمایل به کشتن، شکنجه و له کردن صورت‌ها با یک چکش در وجود تمام آن افراد همچون جریان برق در حرکت است.»

این روزها نیز سازمان‌های سیاسی، مذهبی و تجاری همه در حال برانگیختن احساسات ما هستند. اورول به شکلی زیرکانه تضاد خودخواسته‌ای را که چنین جنبشی می‌تواند به وجود آورد، تعریف کرده. ویسنتون شخصیت داستان این تضاد را در خود می‌بیند. به همان‌شکل که ما نیز حالا چنین تضادی را در خود مشاهده می‌کنیم.

در ۱۹۸۴، برادر بزرگ، دیکتاتور نمادین این رمان است: شخصیتی پوچ و هولناک. داستان اورول ریشه در مبارزات بین «ایسم» های غول‌پیکری دارد که قرن بیستم را کریه و بدمنظر کردند. او به عنوان یک داوطلب در جنگ داخلی اسپانیا با فاشیسم شرکت کرد. معتقد بود که اعتقاد به صلح طلبی کالایی تجملی است که بهایش را دیگران می‌پرداختند.

مردم در سراسر جهان بارها رمان  «۱۹۸۴» جورج اورول را که همچون کتاب راهنمایی برای دوره‌های  خفقان و سختی است بازخوانی می‌کنند.

اورول عضو گروه ضد استالینیستی بود که به دست فرقه طرفداران استالین از بین رفت و آن‌گاه بود که به پوچی وعده‌های کمونیسم پی برد. اورول از نزدیک شاهد خودفریبی باورمندان حقیقی بود.

امروزه مجموعه دیگری از «ایسم»ها وجود دارد، مثل ناسیونالیسم و پوپولیسم، که با تحریک خطرناک‌ترین حس انسانی، یعنی تنفر، عمل می‌کنند. به هر کجای این جهان معاصر نگاه کنید، خواهید دید که انسان‌های «قوی» در موضع قدرتند. آن‌ها نیاز مشترکی به سرکوب مخالفان خود دارند که ترس آن‌ها از نارضایتی و میل‌شان به خودبزرگ‌بینی را به نمایش می‌گذارد. امروزه «برادر بزرگ‌»ها یک شوخی نیست بلکه دنیا را در سیطره خود دارند.

دو به علاوه دو می شود پنج

اما بزرگ‌ترین ترس و وحشت در کابوس‌آباد اورول، تهی کردن واژه‌ها از معنا و مفهوم با روشی سازمان یافته است. هدف رژیم این است که کلمات و نیز، ایده‌ها و احساساتی را که واژه‌ها متضمن آن‌ها هستند، ریشه کن کند. دشمن واقعی نظام حقیقت است. تلاش نظام‌های خودکامه بر این است که درک واقعیت را ناممکن سازند و در پی آنند که حقیقت را با وهم و خیال و دروغ جایگزین کنند.

اولین اقدام شجاعانه وینستون اسمیت در جهت مخالفت، مخفی شدن از دید دوربین‌های کنترل کننده و نوشتن یادداشت‌های روزانه برای شناخت خود و دنیای درونی‌اش است. او می‌داند که نوشتن و وصف کردن، در صورتی که لو برود برایش مجازات مرگ را به دنبال خواهد داشت. ولی هنگامی که در نهایت زیر بار شکنجه در هم می‌شکند، می‌پذیرد که «دو به علاوه دو می شود پنج» و درمی‌یابد آن‌ها می‌توانند «به درون آدمی راه پیدا کنند»، و «چیزی در سینه‌ات می‌میرد؛ می‌سوزد و بر آن داغ می‌خورد».

در «۱۹۸۴» تباهی خود و نابودی ظرفیت شناخت دنیای واقعی مایه ترس و وحشت است. در کتاب اورول نسبی‌گرایی رایج و معمولی وجود ندارد: او می‌داند چقدر سخت است که حقیقت امور را بدانیم. با این حال، این داستان به هراس از دنیایی می‌پردازد که در آن مردم از واژه‌های اندکی استفاده می کنند و تفکرشان توسط ایدئولوژی‌ها تحریف شده است.

رمان ۱۹۸۴ در کشورهایی با قوانین مستبدانه، ممنوع است، اما مخفیانه منتشر می‌شود. افزون بر این، این کتاب در کشورهایی که به عنوان نظام‌های دموکراسی با ثبات شناخته می‌شوند نیز، فروش چشمگیری داشته است. در هند و بریتانیا، در چین و لهستان مردم به  «۱۹۸۴» روی آورده‌اند. در ایالات متحده، به دلیل این که مردم به دنبال درک واقعیت نظام مدیریتی ترامپ هستند، فروش این کتاب افزایش پیدا کرده است.

اثر اورول را نمی‌توان جدا از سرنوشت انسانی دانست. این نویسنده روز به روز بیشتر به چشم یک قدیس دیده می‌شود، اما او خود احتمالا به مجسمه‌هایش که مثل قارچ این جا و آن جا می‌روید، می‌خندد. دیدگاه های او نسبت به فمینیست‌ها (البته نه زنان)، گیاهخواران و گروه‌های دیگر، تقریبا اکنون آزمایش خود را پس داده است. او مردی بود که با اعتقادات خودش زندگی می‌کرد. صداقت و صراحتش باعث فقر او شد. او برای آن چه که فکر می‌کرد درست است مبارزه کرد. اورول نسبت به نویسندگان دیگر سخاوتمند و مهربان بود. او به خود آموخت تا سعی کند جهان را درست ببیند، حتی اگر آن‌گونه نبود که او دوست داشت. او هرگز فرمانبردار و مطیع نبود و به ما نیز تا حد امکان یاغی‌ترین تصویر خود را ارائه کرده است. صداقت عیارانه او منحصر به فرد است.

اورول فقط بینش ما به دنیایی که در زندگی می‌کنیم، بلکه نگرش ما به ظلم و ستم را نیز شکل می‌دهد. رمان  «۱۹۸۴» یک کتابچه راهنما برای زمان های دشوار است. دانش نوعی قوت است و همه ما در حال امتحان دادن هستیم.

_________________
منبع: مجله فرهنگ وبسایت انگلیسی بی‌بی‌سی

جین سیتون،‌ پروفسور تاریخ رسانه‌ای در دانشگاه وست‌ منیستر لندن و مدیر بنیاد اورول است.

کتابستان

شبانه

نگار خلیلی

شهسوار سویدنی

لئو پروتز

چار دختر زردشت

منیژه باختری

دموکراسی انجمنی

مهدی جامی

تاملاتی بر هیتلر

زِبستییان هفنر