wlf

موفقیت اعتراضاتِ زن‌محور چه چیزی درباره آینده ایران به ما می‌گوید

یاسمین سرهان | مجله تایم

شعار «زن، زندگی، آزادی» تقریبا به تمام نقاط ایران سرایت کرده است. و به رغم سرکوب وحشیانه نیروهای رژیم که به صدها کشته و هزاران دستگیری انجامیده است، هیچ نشانه‌ای از خاموشی این دور از اعتراضات دیده نمی‌شود…

با کشته شدن صدها تن از ایرانیان در اعتراضات سه ماه گذشته، در پی جان باختن مهسا امینی، و برگزاری مداوم مراسم‌های عزاداری و چهلم برای کشته شدگان، اعتراضات در ایران کماکان ادامه دارد. اعتراضات زن‌محور با شعار «زن، زندگی، آزادی» تقریبا به تمام نقاط ایران سرایت کرده است. به رغم سرکوب وحشیانه نیروهای رژیم که به صدها کشته و هزاران دستگیری انجامیده است، هیچ نشانه‌ای از خاموشی این دور از اعتراضات دیده نمی‌شود.

این‌که در دوران طولانی حکومت آهنین خامنه‌ای، اعتراضاتی با حضور زنان و برای زنان بتواند این همه طول بکشد، در مخیلهٔ هیچ کس نمی‌گنجید. از نظر برابری جنسیتی، ایران یکی از بدترین کشورهاست. با آن‌که زنان ایران تاریخی طولانی از فعالیت و بسیج سیاسی در کشور دارند، ندرتا در کانون این‌گونه جنبش‌ها قرار داشته اند. امروز زنان ایران نه تنها در خط مقدم اعتراضات جاری، که در بطن مطالبهٔ اصلی آن ‌ــ‌ یعنی سرنگونی رژیم ‌ــ‌ هستند.

اما محوریت زنان در این اعتراضات به دلایلی اهمیت دارد که از مسئلهٔ نمایندگی سیاسی یا برابری فراتر می‌رود. چون بنا به عقیدهٔ کارشناسانِ نافرمانیِ مدنی، شرکت بالای زنان معمولا باعث می‌شود جنبش‌ها فراگیرتر، خلاقانه‌تر، و خشونت‌پرهیزتر باشند، و مهم‌تر از همه شانس رسیدن به اهداف‌شان بیشتر شود. سوال اصلی پیش روی ایران این است ک آیا اعتراضات جاری ایران هم از این قاعده پیروی می‌کند یا از آن مستثناست.

در مورد ایران، محوریت زنان در این اعتراضات امری از پیش طراحی شده نبود بلکه نتیجهٔ شرایط بود. از زمان تاسیس جمهوری اسلامی در سال ۵۷، حقوق زنان در کشور مدام کمتر شد، که تحمیلِ حجاب یکی از آن موارد بوده است. و گرچه زنان ایران پیش‌تر سعی کردند با حمایت اصلاح‌طلبان اوضاع را تسکین دهند، این‌گونه تلاش‌ها بی‌فایده بود. ضمنا این واقعیت که حالا زنان بخش مهمی از فعالان اعتراضات جاری هستند، ناشی از این واقعیت است که آن‌ها چیزهای خیلی بیشتری برای از دست دادن داشته‌اند.

با آن‌که جمهوری اسلامی اعتراضات بسیار بزرگ‌تری را هم به خود دیده است ‌ــ‌ خصوصا جنبش سبز ۱۳۸۸، که میلیون‌ها نفر به تقلب انتخاباتی اعتراض کردند ‌ــ‌ اما جنبشی به گستردگی یا تنوع جمعیتی جنبش امروز را شاهد نبوده است. اعتراضات جاری دست‌کم حدود ۱۴۰ شهر را درگیر کرد، از جمله در مناطقی که سنگر رژیم محسوب می‌شد. و در حالی که اعتراضات کماکان حول حقوق و مطالبات زنان می‌گردد، مطالبهٔ تغییر در بخش‌های دیگر جامعه ایران از جمله دانشجویان، اتحادیه‌های کارگری، و اقلیت‌های قومی هم ظاهر شده است. یعنی نارضایی‌های مختلفی نقش بازی می‌کند ‌ــ‌ از جمله محدودیت‌های اجتماعی خفقان‌آور، اقتصاد داغان، و سرکوب همه‌جایی ‌ــ‌ و مخالفتِ همگانی با رژیم، امر مشترک در همهٔ آن‌هاست.

همچنین این اولین بار است که می‌بینیم مردان به شکل انبوه به مطالبات زنان پاسخ مثبت می‌دهند و منافع و مطالبهٔ زنان برای برابری و عدم تبعیض جنسیتی را هم‌سو با مطالبات کلی‌تر دموکراسی‌خواهانه و حقوق بشری جامعه می‌بینند. در واقع این جنبش بسیار درهم‌تنیده‌تر است.

زنان که نیمی از جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند و از همهٔ اقشار هستند و، از خیلی جهات، تنوع معترضان نتیجهٔ مستقیمِ مشارکت گسترده آن‌هاستٔ. جنبش‌هایی که دارای زنان زیادی هستند همچنین بیشتر مستعد کاربرد روش‌های نوآوارنه و خشونت‌پرهیز هستند که از تظاهرات خیابانی فراتر می‌رود؛ از جمله گیسوبران، روسری‌سوزان، و روش‌های تاکتیکی عمومی‌تر مثل تحریم‌ها و اعتصابات. این همین‌طور باعث می‌شود که سرکوب جنبش‌های زن‌محور با قوای قهریه دشوارتر باشد (هرچند رژیم ایران از این کار ابایی ندارد).

مشارکت زنان واکنش زنجیره‌ای را در پی داشته است. چون خلاقیت تاکتیکی این‌جا بیشتر است، و پیوندهای اجتماعی هم بیشتر است، و دلیلش این است که روابط اجتماعی و منابعی که زنان دارند، با روابط و منابع اجتماعی و شغلی مردان قدری متفاوت است.

مهم‌تر از همه این‌که جنبش‌هایی که سرشار از زنان هستند همچنین بیشتر منجر به شکاف در میان حامیان رژیم می‌شوند، چون زنان باعث افزایش مشروعیت و همدلی این‌گونه جنبش‌ها می‌شوند.

البته هرچند مواردی از اختلاف درمیان مقامات و نیروهای نظام بر سر سرکوب خشن مردم دیده شده، اما فعلا به نظر می‌رسد افراد درون رژیم در ظاهر با هم متحد هستند. رژیم بر موضع خود اصرار دارد و با ایجاد اصلاحات مخالف است و اعتراضات را توطئهٔ خارجی معرفی می‌کند.

رژیم ایران از سال ۵۷ تا کنون گوش خود را به مطالبات مردم بسته است و همین یکی از دلایل و توجیهات اصلی برای مردم است که بخواهند رژیم سرنگون شود. این برای بسیاری از مردم ایران یک نقطه عطف است که کشور را متحول کرده است.

اما چیزی که بعد خواهد آمد هنوز نامعلوم است. یکی از بزرگ‌ترین مشکلات اعتراضات نه فقط ساقط کردن رژیم است، که تعیین نوع حکومتی است که باید جایگزین آن شود. هنوز رهبری متحدی در داخل و خارج کشور وجود ندارد و این یک نقطه ضعف بزرگ است.

مطابق تحقیقات، جنبش‌های دارای مشارکت بالای زنان وقتی به هدف اصلی خودشان نمی‌رسند و شکست می‌خورند، تقریبا همیشه شاهد پس‌رفت یا سقوطِ برابری و دموکراسی هستند. نمونهٔ ترکیه و روسیه از این دست است. گرچه جنبش‌های دارای مشارکت بالای زنان، شانس موفقیت بیشتری دارند، باز هم موارد متعددی از این‌گونه جنبش‌ها وجود داشته که حتی با مشارکت بیش از ۵۰ درصدی زنان هم شکست خورده‌اند.

در مورد ایران حتی اگر اعتراضات خاموش شود، روح انقلابی بعید است خاموش شود. بیشتر کسانی که شاهد انقلاب ۵۷ بودند می‌گویند این شرایط شبیه سال ۵۶ یک سال پیش از انقلاب است. در هر حال باید امیدوار بود که مردم موفق شوند، اما شاید چند سالی طول بکشد.

کتابستان

شبانه

نگار خلیلی

شهسوار سویدنی

لئو پروتز

چار دختر زردشت

منیژه باختری

دموکراسی انجمنی

مهدی جامی

تاملاتی بر هیتلر

زِبستییان هفنر