ادبیات، فلسفه، سیاست

ir

عمامه‌پرانی؛ ابزاری مدنی برای پاسخگوسازی روحانیت

شادی صدر

عمامه‌پران‌ها در معرض بازداشت و شکنجه قرار دارند، و بسیاری ممکن است به بهانهٔ اهانت به مقدسات زندان‌های طولانی را متحمل شوند. اما آن‌ها با به خطر انداختن زندگی‌شان و رواج این حرکت، ابزاری غیرمستقیم برای پاسخگوسازی ایجاد کرده‌اند…

قتل مهسا امینی در تابستان امسال جرقه‌ای بود که انقلاب امروز ایران را رقم زده است. حالا دری باز شده به روی حرکت‌های بی‌سابقه و موثر برای حقوق بشر و عدالت، از جمله شعارهای ضددولتی، آتش‌زدن و دورریختن حجاب اجباری، ترسیم نام معترضانِ کشته‌شده روی دیوارها، و همین‌طور اخیرا جنبش عمامه‌پرانی.

این حرکتِ پرطرفدار اصولا ناشی از اسلام‌ستیزی نیست، بلکه بیشتر موضعی علیه رژیم ایران است که از ابزارهای دینی به عنوان پوششی برای خشونت بی‌حد و حصر خود استفاده کرده است.

از آغاز اعتراضات ضددولتی اخیر، تعداد آخوندهایی که با عبا و قبا و عمامهٔ سیاه یا سفید در خیابان‌ها تردد می‌کنند کم شد. آن‌هایی که این ریسک را به جان می‌خرند، ممکن است با پراندن عمامه‌شان به دست نوجوانان و جوانان روبه‌رو شوند.

حتی در شهر مذهبی مثل قم هم که یکی از قوی‌ترین پایگاه‌های روحانیت شیعه است، شاهد این حرکت هستیم. تاکنون ویدیوهای بی‌شماری از این حرکت از سراسر کشور در شبکه‌های اجتماعی وایرال شده است.

اوضاع آن‌قدر بد شده که آخوندها حالا روش‌های مختلفی را برای حفظ عمامه روی سرشان آزمایش می‌کنند، حتی حمل عمامهٔ زاپاس، محض احتیاط. برخی شوخیانه پیشنهادهای مختلفی ارائه می‌دهند، از جمله دزدیدن عمامه‌ها و استفاده از پارچهٔ بسیار بلندش برای تولید کوکتل مولوتوف‌ها.

روح انقلاب را ‌ــ‌ که دهه‌هشتادی‌ها در خط مقدم آن قرار دارند ‌ــ‌ می‌توان در این ویدیوها دید. این جوان‌ها با همان ترفندهایی که با والدین و معلمان خود رفتار می‌کنند، با روحانیت رفتار می‌کنند. این نسل بی‌پروا و نافرمان که از طریق شبکه‌های اجتماعیِ شدیدا سانسورشده به هم پیوند دارند، دیکتاتوریِ مستحکمی که از سال ۵۷ تاکنون ایران را نابود کرده متحیر کرده است.
‌‌

لباس روحانیت، یونیفورم رژیم است

عمامه یکی از سه جزء اصلی لباس روحانیون شیعه و تکمیل‌کنندهٔ لباس روحانیت است. برخی که می‌گویند که این لباس را روحانیون قرن‌ها به تن می‌کرده‌اند و به عنوانِ حق آزادی مذهبی باید به آن احترام گذاشت یا این‌که این جریان ضددینی است، باید بفهمند که معنا و کارکرد لباسی که روحانیون جمهوری اسلامی می‌پوشند اساسا متفاوت است.

حقیقت این است که ایرانی‌ها مدت‌هاست که دچار خشم و انزجار از روحانیون هستند. سال‌هاست که شهروندان در خیابان‌ها روی آن‌ها تف می‌اندازند و رانندگان تاکسی آن‌ها را سوار نمی‌کنند ‌ــ‌ مسئله‌ای آن‌چنان شایع که در فیلم «مارمولک» (۱۳۸۳) هم نشان داده شد. اما در اعتراضاتِ جاری بود که حرکت علیه روحانیون این‌قدر جسورانه و محبوب شد، و در بحبوحهٔ انقلاب معنا و شدت پیدا کرد.

در چارچوب جمهوری اسلامی، لباس روحانیت به ابزاری برای پنهانکاری تبدیل شده که در عین حال یادآور رنج‌هایی‌ست که بر مخالفان حکومت تحمیل شده است. این لباس طی چهار دهه گذشته یونیفورم رژیم بوده است و برای توجیه کارهای وحشتناک به نام خدا استفاده شده است، از جمله برای آزار زنان از سوی خود آخوندها.

قانون اساسی جمهوری اسلامیْ مذهب شیعه را بالاتر از همهٔ بقیهٔ مذاهب قرار می‌دهد و روحانیون شیعه را به طبقه حاکم تبدیل می‌کند و به این ترتیب یک حکومت دینی شیعه برقرار می‌کند. اساسا تمام امور حاکمیتی زیر نظر روحانیون بلندپایه قرار دارد تا معیارهای اسلامی در آن‌ها رعایت شود، و رهبر ایران را حاکم بر قوای قضاییه و مجریه و مقننه قرار می‌دهد. اصل ۱۷۷ قانون اساسی ایران تصریح می‌کند که اسلامی‌بودنِ نظام و دین و مذهب رسمی ایران تغییرناپذیر است. این، راه را برای دیکتاتوری بی‌رحمانه‌ای باز کرد که طی چهار دهه گذشته ایرانیان ظلم آن را تحمل کرده‌اند.

لباس روحانیت که در ایران پوشیده می‌شود لباس سرکوب و شنایع بسیار است. برخی از این شنایع، از جمله قتل عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷، یا کشتار معترضان در سال ۹۸، جنایت علیه بشریت و جنایات جنگی محسوب می‌شود. طبقهٔ حاکم همچنین مسئول فساد گسترده، فامیل‌سالاری، و سوءمدیریت است و منابع و ثروت ایران را غارت می‌کند. جای تعجب نیست که این اقدامِ انقلابیِ نمادین به دست شهروندان عادی ایرانی انجام می‌شود.

عمامه‌پرانی، و همین‌طور روسری‌سوزان، مظاهر خشم و استیصال هستند؛ معترضان در حال براندازیِ پدرسالاری و ظلمی هستند که عمامه‌ها نمادش هستند.
‌‌‌

آیندهٔ آخوندها در روند عدالت انتقالی

عمامه‌پرانی به عنوان اقدامی غیرخشونت‌آمیز، نشانه‌ای از اولین تَرک‌های واقعی در خود جمهوری اسلامی است. دست‌کم آن‌که رژیم و سیاهی‌لشکرش تحقیر می‌شوند. آن‌چه که زمانی مایهٔ وحشت بود دیگر قدرتی ندارد. عمامه‌پران‌ها در معرض بازداشت و شکنجه قرار دارند، و بسیاری ممکن است به بهانهٔ اهانت به مقدسات زندان‌های طولانی را متحمل شوند. اما آن‌ها با به خطر انداختن زندگی‌شان و رواج این حرکت، ابزاری غیرمستقیم برای پاسخگوسازی ایجاد کرده‌اند.

اهمیتِ این حرکت را در فراخوان‌ها برای روحانیونی که در نقض حقوق بشر و فساد دست نداشته‌اند برای فاصله گرفتن از رژیم می‌توان دید. حتی اندک روحانیونی که ارتباطی با دولت نداشته‌اند نمی‌توانند انکار کنند که صرف روحانیِ شیعه بودن، امتیازاتی به آن‌ها می‌دهد که ایرانیان عادی از آن‌ها محرومند. عده‌ای حتی در شبکه‌های اجتماعی پیشنهاد داده‌اند که روحانیون در حمایت از این انقلاب، عبا و عمامهٔ خود را کنار بگذارند یا حتی به عنوان نمادی از جنایت و فساد آن را بسوزانند.

این آغاز یک بحث دشوار اما ضروری برای روند عدالت انتقالی است: وقتی رژیم ایران سقوط کرد، ایرانی‌ها با تشکیلات روحانیت چه باید بکنند؟ آیا حوزه‌های علمیه باید تعطیل شود و نمادهای شیعی خصوصا لباس‌های آخوندها ممنوع شود یا به اماکن دینی مثل مساجد محدود شود؟

فارغ از جواب این پرسش‌ها، معترضان جوان ایرانی تداوم پوشیدن یونیفورم رژیم را اخلاقی نمی‌دانند. آخوندهایی که در شنایع یا فساد رژیم دخیل نبوده‌اند، باید طرفِ مردم را بگیرند و در آیندهٔ ایران سهم داشته باشند، یا منتظر باشند کشوری که آن‌ها را طبقهٔ ظالم می‌داند سرنوشت آن‌ها را تعیین کند.

کتابستان

چار دختر زردشت

منیژه باختری

دموکراسی انجمنی

مهدی جامی

تاملاتی بر هیتلر

زِبستییان هفنر

دوسیه افغانستان

شاهزاده ترکی الفیصل آل سعود

نیم‌قرن مبارزه و سیاست

سمیه رامش