The Lovers by Reza Abbasi

از وصال جسمانی تا وصال روحانی؛ در باب آموزه‌های ابن عربی

هبه یسری | مدرس و نویسنده اهل قاهره

از منظر ابن عربی، آمیزش جنسی صرفا وصلتی لذت‌جویانه بین مادینه و نرینه نیست که شهوت‌شان آن‌ها را به وصال در قلمروی جسمانی سوق می‌دهد. بلکه همین‌طور درگاهی به افقی لاهوتی‌ست که نمودی از عملِ اولیهٔ خلقت است…

طی دهه‌های گذشته از زشتی‌های ترور اسلام زیاد شنیده‌ایم. همواره روایتی از ظلم اسلامی وجود داشته است: مثل همان‌که حقوق زنان و حقوق جنسی و حقوق باروری را یک توطئهٔ خارجی ضداسلامی مطرح می‌کند؛ و مثل طالبان که مدعی «حفاظت» زنان افغانستان از تعدیات امپریالیسم غربی است. البته «حفاظت» از نوع طالبانی یعنی عقب‌گرد و بی‌اثرسازی آموزش زنان، چون آموزشِ زنان با اسلام آن‌ها جور در نمی‌آید.

یکی از نمونه‌های قوانین اسلامی که مانع استقلال کامل زنان دانسته می‌شود این است که زنان مساوی همتایان مذکر خود ارث نمی‌برند؛ در حال حاضر در پارلمان مصر قانونی برای اصلاح این معضل به بحث گذاشته شده است. در بعضی کشورها، مثلا عربستان و قطر، و همین‌طور برخی مناطق مصر، و حتی اجتماعات مسلمان در اروپا و آمریکا، زنان بدون رضایت ولی (مرد محرم یا سرپرست مذکر) امکان مسافرت، کسب تحصیلات عالیه، یا حتی در برخی موارد دسترسی به مراقبت‌های پزشکی فوری ندارند.

اما زنان مسلمان هنوز برای حقوق‌شان در فضای عمومی می‌جنگند و از کسانی که خواستار خانه‌نشینی آن‌ها هستند هراسی ندارند. به‌هرحال این محیط اجتماعی‌ای است که امروز زنان مسلمان مجبورند در آن زندگی کنند. در عین حال توجه به تاریخ می‌تواند به حضور عمومی آن‌ها کمک کند و به بقیه دنیا نشان دهد که اسلام را نباید براساس تفاسیر نظریه‌پردازان خشک‌مغز تعریف کرد.

***

فمینیسم امروزه بین خیلی‌ها به فحشی رکیک بدل شده است. به‌هرحال ایده‌ای که از غرب پخش شده باشد همیشه مشکوک است و ابزار امپریالیسم دانسته می‌شود ‌ــ‌ و دست‌آخر مطمئنا به عنوان نوعی «بدعت» آن را رد می‌کنند. در آمریکا بحث ممنوعیت سقط جنین، ممکن است دهه‌ها تلاش و استقلال زنان و حقوق باروری را به خطر بیندازد. به لحاظ تاریخی اسلام حق سقط جنین را تحت شرایط خاصی به زنان می‌داد ‌ــ‌ ولی امروز اگر مسلمانی جرات کند که این را بگوید، به‌طور خودکار برچسب منحرف و غربزده به او زده می‌شود.

در واقعیت، هر تلاشی برای پیشرفت در اسلام باید از تاریخ خود مسلمانان نشأت بگیرد. یعنی امتداد تلاش‌های خود مسلمانانی که قبل زیسته‌اند باشد. برخی از آنان عشّاقی سرمست از عشق الهی بودند که تجلی این عشق را در روابط انسانی می‌دیدند: افرادی مثل محیی‌الدین ابن عربی، عارف سدهٔ دوازدهم میلادی اهل آندلس، که آثار او الهام‌بخش بسیاری در دنیا بوده است. ابن عربی معتقد بود که امر جنسی در واقع روشی لاهوتی، و بهترین روش، برای رسیدن به امر معنوی است.

ابن عربی معتقد بود که امر جنسی در واقع روشی لاهوتی، و بهترین روش، برای رسیدن به امر معنوی است.

امور جنسی یکی از مباحث محوری حتی در اسلامِ سنتی بوده است. یک بار مردی غیرمسلمان به من گفت: «البته که مردها دوست دارند مسلمان شوند، چون می‌توانند چهار تا زن داشته باشند!» نیاز به ذکر نیست که چندهمسری یکی از جذاب‌ترین امکانات اسلام است که برای تبلیغ اسلام هم خیلی از آن استفاده می‌شود. مردها، که توقع نمی‌رود شهوتِ بی‌امان‌شان را مهار کنند، علاوه‌بر این‌که می‌توانند همزمان چهار همسر داشته باشند، می‌توانند هر چند تا زن صیغه‌ای که بخواهند داشته باشند.

 این جنبهٔ مثبت در امور جنسی، امتیاز عادی و قانونی در شریعت اسلام است که شامل زنان نمی‌شود. کنترل جنسیِ زنان در اسلام سنتی را می‌توان در پوشاندن هر گونه نشانهٔ زنانگی دید ‌ــ‌ چون منجر به تحریک غرایز درونی در قلب‌های لرزان مردان می‌شود. از این نظر، زنان به‌خاطر ویژگی جنسی‌شان محکومند، و گاهی جنسیت زن پایمال شده است ‌ــ‌ چه به‌طور استعاری، که برای زنان عواطف جنسی قائل نشده‌اند، یا به‌طور جسمی که در برخی مواردِ افراطی به ختنه زنان کشیده می‌شود؛ گرچه مثلا در مصر این کار غیرقانونی اعلام شده، و از سوی نهادهای سرشناسی مثل جامعهالازهر و دارالافتاء مصر به عنوان امر غیراسلامی منع شده است. ولی سایهٔ این طرز فکر نفرت‌انگیز هنوز بر جان زنان سنگینی می‌کند و کماکان بدنِ زن‌ها مثله می‌شود.

***

همین مفاهیمِ شایع باعث می‌شد که فکر کنم امر معنوی و امر جنسی، دست‌کم برای زنان، دو قلمروی مجزا هستند که با هم جور در نمی‌آیند. حتی اگر خانوادهٔ خودم ‌ــ‌ که غیر از پدرم بقیه زن‌اند ‌ــ‌ جدّا مانع معاشرت با جنس مخالف نشوند یا مدل خاصی از پوشش را تحمیل نکنند، باز هم سایهٔ این ترس که دختر مسلمانِ خوب باید تعالیم اسلامی را سفت‌وسخت رعایت کند، نوعی تعارض درونی در من ایجاد می‌کرد. من از آرامش درون خانهٔ خودم که در تناقضی فاحش با محدودیت‌های اجباری بیرون از آن بود، دچار سردرگمی و تشویش شده بودم. شاید برای همین بود که به‌شکلی غریزی به مکتب «اکبریان» کشیده شدم: مکتبی که بر اساس آموزه‌های ابن عربی شکل گرفت و در آن، مذهب عشق بر مذهب ترس مستولی است.

ابن عربی فهمی از زنان و روابط جنسی ارائه می‌دهد که با بنیادگرایی اسلامی امروز در تعارض است. از نظر او، وصال جسمانی و لذت جنسی، روشی برای مشاهده عینی وجود الهی است؛ روشی‌ست برای انسان تا در کثرتِ وجود «حق» به شهودِ او نائل شود. از نگاه ابن عربی کیفیت زنانگی و مردانگی، در تمام عالمِ وجود حضور دارند، و میل بین زن و مرد، متناظر با این کیفیتِ عالمِ وجود است.

از نظر ابن عربی «رابطهٔ بین زن با مرد، مثل رابطهٔ طبیعت با امر الهی است، چون زن محل وجود کودکان است، همان‌طور که طبیعت در رابطه با امر الهی، مکان ظهور موجودات جسمانی است.»

تقارن عناصر زنانه و مردانه در قلمروهای گیتی‌شناسی و وجودشناسی، حلقه‌ای از حیات خلق می‌کند که محصول کمال‌یافتن نرینگی از طریق «غیر» خود است. این‌جا اندیشهٔ ابن عربی ریشه در یونان باستان دارد، خصوصا در افکار افلاطون که ابن عربی او را حکیم می‌خواند. این رابطهٔ نرینگی و مادینگی برای ابن عربی جنبهٔ بهره‌بردارانه ندارد بلکه رابطه‌ای توافقی و مکمل همدیگر است که بر اساس آن، هر کدام برای تجلی خاطرهٔ خود از وحدتِ قبلی‌شان به سمت دیگری جذب می‌شود. داستان باستانی خلقت، سرنخ‌هایی از شعله‌های شهوت بین مادینه و نرینه به دست می‌دهد.

ابن عربی در «فصوص الحکم» می‌نویسد: «خداوند [مرد] موجودی شبیه خود خلق کرد به اسم زن، و چون زن شبیه خودِ اوست، مرد میل عمیقی به او دارد، گویی مشتاقِ خودش است، در حالی که زن هم مشتاق اوست، گویی مشتاق همان جایی‌ست که به آن تعلق دارد.»

ابن عربی فهمی از زنان و روابط جنسی ارائه می‌دهد که با بنیادگرایی اسلامی امروز در تعارض ‏است. از نظر او، وصال جسمانی و لذت جنسی، روشی برای مشاهده عینی وجود الهی است. ‏

یعنی مرد و زن، هر دو، کهن‌الگوی دوجنسیتیِ وجودِ خودشان را به یاد می‌آورند. حسی که مرد به زن دارد، حس فقدان است، چون کلّ آرزوی جزءِ خود را دارد، در حالی که حس زن، حس فراق از منشأ و مأوای خود است. مرد به‌عنوان نمادِ خانه برای زن، عکس دیدگاه فلسفهٔ غربی‌ست که در آن زن تداعی‌کنندهٔ خانه است: در واقع از زمانی که ارسطو بین فضای عمومی و خصوصی تمایز قائل شد و مرد را به فضای عمومی و زن را به فضای خصوصی یا همان خانه نسبت داد. این متضادِ موقعیت آن‌ها در مکتب اکبریان است که مرد را تداعی‌کنندهٔ خانه می‌داند.

گرچه ایده‌های ابن عربی از داستان «کهنهٔ» خلقت ازلی نشأت می‌گیرد، او مادینگی و نرینگی را جفتی طبیعی نشان می‌دهد که با شدتی برابر همدیگر را می‌خواهند. در تفسیر ابن عربی از این داستان، زنان به‌خاطر ساختارهای نرسالارانهٔ جامعه به مردها پناه نمی‌برند ‌ــ‌ ساختاری که حضورشان را در عرصهٔ عمومی ناخوشایند می‌داند. بلکه زنان و مردان هر دو به شدت خواهان وحدتی هستند که فرجام آغازین‌شان را محقق می‌سازد ‌ــ‌ و این در آمیزش جنسی به حد اعلای خود می‌رسد.

از منظر ابن عربی، آمیزش جنسی صرفا وصلتی لذت‌جویانه بین مادینه و نرینه نیست که شهوت‌شان آن‌ها را به وصال در قلمروی جسمانی سوق می‌دهد. بلکه همین‌طور درگاهی به افقی لاهوتی‌ست که نمودی از عملِ اولیهٔ خلقت است. او در باب وصال جنسی می‌نویسد: «بالاترین وحدت، وصال مرد و زن است، که به مثابه توجه خدا به کسی‌ست که او را شبیه خود خلق کرده تا او را خلیفه [جانشین] خود کند تا بلکه خود را در او ببیند.»

در این وحدت مادینه و نرینه، فضایی خصوصی باز می‌شود ‌ــ‌ فضایی برای خلاقیت و بازتفسیر هویت آن‌ها. در این سطح اشتراکی و اختلاط جسمانی، هویت‌های زنانه و مردانه به‌جای حل‌شدن، مدام بازتفسیر می‌شوند. در واقع رابطهٔ آن‌ها دوطرفه و کنکاشی است و تلفیق‌شدن آن‌ها با هم، به معنای سلطهٔ یکی بر دیگری نیست. درآمیختگیِ آن‌ها در لذت جنسیِ زودگذر و در اوج غلیان جنسی، این سوال را برمی‌انگیزد که «من کی‌ام؟». ابن عربی تاکید می‌کند که لذتی که فرد این‌جا تجربه می‌کند، لذت تجربهٔ وحدت الهی است.

به این ترتیب، این سیمای ملکوتی‌ست که از چشمان بشر پنهان است و از ما می‌خواهد در سطح جسمی به وحدت برسیم تا از طریق شور جنسی، زیبایی و مکاشفهٔ حضور حق را تجربه کنیم. یعنی از ابتدا قرار بود شیرینی ایمان را از طریق التذاذ و شادکامی و رسیدن به اوج شعف تجربه کنیم.

کتابستان

شبانه

نگار خلیلی

شهسوار سویدنی

لئو پروتز

چار دختر زردشت

منیژه باختری

دموکراسی انجمنی

مهدی جامی

تاملاتی بر هیتلر

زِبستییان هفنر