برخی پژوهشگران تاریخ معتقدند خط و نگارش، قبل از هر چیز، ابزاری برای حکومتداری و پیشبرد امورات اداری دولتها بوده است. از این به بعد، این فرضیه را، «فرضیهی اداری» مینامیم. بر اساس این فرضیه، خط و کتابت به این منظور اختراع شد که دولتهای اولیه بتوانند بر مردم، زمین، و محصولات اقتصادی نظارت کنند؛ و نخبگان بتوانند قدرت خود را افزایش دهند و سلطهی خود را تداوم بخشند. طی این فرآیند، خط و کتابت با گرفتن شکل گفتاری به خود، آن قدر انعطافپذیر شد تا برای شاعری و ادبیات و در نهایت، سرگرمیهای واژگانی به کار رود.
رابطهی «کتابت-دولت» اخیرا در کتاب «علیه غله»[۱]، نوشتهی جیمز اسکات، نیز مطرح شده است. جیمز اسکات، محقق و دانشمند علوم سیاسی در «دانشگاه ییل» است و هدفش از نوشتن این کتاب، تحقیق درباره روایتهای متعارف در چگونگی شکلگیری تمدن است. او در کتاب خود با استفاده از انبوهی از یافتههای باستانشناسی نشان میدهد که بسیار پیشتر از شکلگیری دولتها، گروههای بزرگِ یکجانشین در بینالنهرین و چین زندگی میکردند که به زراعت و کشت حبوبات مشغول بودند. این ساختارها، که بسیار پیش از شکلگیری دولتها وجود داشت، بعدا مورد بهرهبرداری نخبگان و طبقهی حاکمه قرار گرفت. نخبگان، کشاورزی و یا زندگی شهری را ابداع نکردند، اما این روایت را شکل دادند – چون به نفع شان بود و با این کار، اعتبار دستاوردهای شهرنشینی را از آن خود میکردند. اسکات در کتاب خود، ضد روایت سیاسیای را شکل داده است تا روایت تکامل و پیشرفت بر محور طبقهی نخبگان را کاملا وارونه کند و نشان بدهد که مردم، در زمانی که تحت تسلط نخبگان و فرادستان قرار نداشتند، مرفهتر بودند.
این «ضدروایت» به یک «ضدقهرمان» نیاز دارد که خط و کتابت برای این منظور هدف مناسبی است- زیرا خط و کتابت وسیلهای است برای تقویت قدرت، و حفظ سیطرهی نخبگان بر مردم. اسکات مینویسد « دولت دستگاهی است که وظیفهی ثبت و ضبط و سنجش را بر عهده دارد». به عبارت دیگر، دولت دستگاه قهریهای است که وظیفهی ایجاد لیست اسامی، اخذ مالیات، جیرهبندی غذا، بسیج ارتش، و نگاشتن قوانین را بر عهده دارد. اسکات در کتاب خود مینویسد «همزمانی دولتهای اولیه با خط و کتابت اولیه، ما را به پذیرش این نتیجهی خام وسوسه میکند که دولتسازان اولیه، اولین مخترعانِ شکلی از نشانهها و علاماتی بودهاند که برای دولتداری لازم و ضروری است». اسکات استدلال میکند که بدون خط و کتابت، امکان شکلگیری دولت وجود نداشت؛ و بدون دولت، کتابت هم شکل نمیگرفت. از گفتههای اسکات به این نتیجه میرسیم که هر آنچیزی را که بشر تا حال نوشته – مانند اسطورهها، اشعار حماسی، نامههای عاشقانه، مقالات، نگارش و ارزیابی تاریخ تمدن، و امثال آن – پیامد ناخواسته و ثانوی کاغذبازیهای اداری ]کتابت[ بوده است.
با این حال، تا جایی که من در این حوزه تحقیق کردهام، شواهد خلاف این را ثابت میکند. به حیث یک حامی بیپروای متن، یک چیزنویسِ سختجان در عصری که هرچیزی بر محور ویدیو و تصویر میچرخد، این دفاعیه را در حمایت از خط و کتابت مینویسم. (در زمانهای که ویدیو و تصویر بر هرچیزی غلبه کرده است، من خیلی کم تلویزیون تماشا میکنم که این موضوع به عقیدهی امروزیها، نشانگر بیذوقی من است).
به لطف رابطهای اطلاعاتی صوتی، هوش مصنوعی، و یا امیدواری مردم به ایموجیها، یعنی سیستم جدید نوشتار جهانی، به نظر میرسد که هر هفته خبر تازهای در مورد آیندهی تاریک خط و نگارش به گوش ما میرسد. به همین دلیل، خواندن کتاب اسکات مرا واداشت تا در رودخانهی افکاری که در این مسیر جاری است، به سهم خودم، سنگریزههایی بیاندازم: در صورتی که کتابت و نگارش پیامد حسابداری و ثبت و ضبط امورات دولتی است، و ابزاری است برای تداوم سلطهی فرادستان، بهتر آن است که خود را از بند اش آزاد کنیم و به رهایی و خلوص اولیهی خود بازگردیم.
اگر نگارش را با پیدایش ابزار و ادوات نظامی قیاس کنیم، شبیه پیدایش سلاح هستهای است که به صورت هدفمند توسط بخش نظامی ایجاد شد، و یا شبیه پیدایش باروت که صدها سال پیش از این که در جنگافزارها به کار رود، توسط کیمیاگرانی کشف شد که در جستجوی اکسیر حیات برای نامیرا ساختن انسان بودند. سوال اصلی این است: آیا خط و کتابت محصول شکلگیری دولتها است و آن را نخبگان در هر مرحله از تکامل دولت، از نو ابداع کردهاند؟ و یا این که، خط و کتابت ترکیبی است از کارهای از قبل موجود، که بعدا با شکل گیری دولتها، برای رفع نیاز دولتها و جوامع پیچیدهتر، توسعه و تکامل یافته است؟
شواهد نشان میدهد که خط و کتابت، بیشتر از این که شبیه سلاح هستهای باشد، شبیه باروت است. زیرا تا جایی که ما میدانیم، در هر چهار سرچشمهی آن، کتابت به یکبارگی و به صورت جهشی، به شکل فونوگرافیک[۲] فعلی درنیامده، بلکه تکامل یافته و به مرور زمان به شکل امروزین درآمده است – معمولا در این زمینه، نمونههایی از «خط اولیه»[۳]، و «خط اولیهی اولیه»[۴] وجود دارد.
بهتر و درستتر آن است که پیدایش و تکامل خط و کتابت را به عنوان ابداعی درنظر بگیریم که دارای لایههای متعددی است. در ابتدا، یک ابداع گرافیکی وجود دارد: اندیشهی ساخت علامتِ دوامدار و پایا بر سطح چیزی. بشر این کار را حداقل از صدهزار سال پیش از شکلگیری هر نوع بروکراسی یا مفهوم ان انجام داده است. در قدم بعدی، این ابداع بشر، شکل نمادین را به خود گرفت: متفاوت ساختن این علامت از علامات دیگر، و تعیین معنای هر علامت، به شکلی که همه بر سر این موضوع توافق داشته باشند. بشر این کار را نیز برای مدت طولانیای انجام داد. سپس، ابداع مذکور شکل زبانشناختی را به خود گرفت: درک این موضوع که صدا، هجا، و کلمه تنها چیزهای این جهاناند که میتوان آنها را به یک نماد گرافیکی متعلق دانست. این اختراع، به اختراعات قبلی ربط دارد و خود از نوآوریها، تحقق یافتن این نوآوریهای، چارهسازیها، و تراشکاریها شکل گرفته است. در نهایت، نوبت به ابداع کاربردی میرسد: استفاده از مجموعهای از نمادهای مذکور برای نوشتن فهرستی از نامهای اسرا، یا نوشتن قراردادی در مورد تغذیهی کارگران، و یا نوشتن نامهای به فرماندهای در یک قرارگاه دور. همهی این تکانهها و جنبشها متعلق به کیمیاگری حیات است که باعث میشود همهچیز بهشدت رونق بگیرد.
چنانچه دیوید وینگرو، باستانشناس در کالج دانشگاهی لندن، در کتاب «چه چیزی تمدن را میسازد؟»[۵] استدلال میکند، زمانی که لایههای ابداع و تکامل خط و کتابت را در نظر بگیریم، به این نتیجه میرسیم که خط و کتابت اولیه، مثلا در بینالنهرین، آشکارا کارکرد سیاسی نداشت. به جای اینها، وینگرو معتقد است که برای ۳۰۰ تا ۴۰۰ سال اول، متون خط میخی در منطقه (از حدود ۳۳۰۰ تا ۲۹۰۰ قبل از میلاد) کارکرد حسابداری داشت تا امورات کارگاههای معابد آن روز، ساماندهی شود. او میگوید تا دوران آغازین حاکمیت دودمانی[۶]، به سختی میتوان مواردی را یافت که در آن خط و نوشتار کارکرد دولتی-سیاسی داشته باشد (برای مثال در بناهای یادبود سلسلههای سلطنتی، مالیاتبندی، باج و خراج، روایت رویدادهای سیاسی).
آنچه که ذکر شد، موجب تضعیف اعتبار «فرضیهی اداری» حاکم میشود. زیرا بر این اساس، محاسبه و شمارش، که مقدمهای بر شکلگیری خط و کتابت در بینالنهرین بود، برای تکامل و پیشرفت خود به دولت نیاز نداشت. در دهه ۱۹۶۰، دنیس شمنت- بسرت[۷]، باستانشناس، استوانهها، اهرام، الواح و توپهایی را مطالعه کرد که از خاک رس ساخته شدهاند. تعداد زیادی از این اشیاء از سراسر سایتهای باستانشناسی خاورمیانه یافت شده بود، هرچند کسی در مورد چیستی آنها توضیحی نداده بود. این نشانهها در سایتهای باستانشناسی نوسنگی ۸۰۰۰ سال قبل از میلاد پیدا شده بود، که خیلی قبلتر از پیدایش اولین دولتها در بینالنهرین است. خانم شمنت بسرت، که در اوایل دهه ۱۹۹۰ در دانشگاه تگزاس استادم بود، استدلال میکرد که قدمت این نشانهها به ده هزار سال قبل برمیگردد. او پی برده بود که اینها، نشانگر/نشانگذارهایی بود برای تعیین مقدار اشیای دیگر: مثلا یک مخروط نشانگر یک واحد غله، یک نماد الماسمانند برای هر واحد عسل، و الی آخر. در ابتدا، نشانهها یا اجسامی که نشانگر کالاها و اشیا بودند به شکل جمعی ذخیره میشدند.
یک روش عجیب ذخیرهسازی آنها، مهر و موم کردن شان در توپهای میانخالیِ رسی بود. برای جلوگیری از باز شدن پوشش مهر و موم شده ، حسابداران اولیه ژتونها را به سطح نرم و مرطوب بستهی مورد نظر فشار میدادند. در هزارهی چهارم قبل از میلاد، کاتبان و دبیران به این نتیجه رسیدند که علامت مهر و یا علاماتی که از اثر فشار ژتونهای رسی بر پوشش بستهها شکل میگیرند، از این به بعد کارایی ندارند. زیرا با فشار دادن ژتون مورد نظر در گل رس، و یا بهتر از آن، با ساختن نشانهها و علاماتی شبیه به ژتونی که اثرش بر روی مهر بستهی مورد نظر نقش بسته، به راحتی میتوان اثر ژتون مورد نظر را تقلید کرده و محتوای بستهی مورد نظر را بررسی کرد). سپس، گام دیگری که تا آن زمان فقط در حد نظریه وجود داشت، مسیر را تکمیل کرد: ایجاد نوشتاری که دارای آواها و معانی لغوی باشند.
لااقل برای بین النهرین، دلالتها مشخصاند: دولتهای اولیه، برای حدود ۳۰۰۰ سال قبل از این که خط میخی اختراع شود، وظایف خود را اجرا مینمودند؛ زیرا این دولتها از سیستم ژتون و نشانهها برای حسابداری استفاده میکردند. و ژتونها، برای این که توسعه بیابند، تابع وضعیت دولتها نبودند- زیرا ژتونها، حدود ۲۰۰۰ سال قبلتر از شکلگیری دولتها به وجود آمده بودند. آنچه را که ما داریم عبارتاند از: شمارش، که قبلتر از سازماندهی اقتصادی پیچیدهی مورد نظر ما شکل گرفته است؛ و نوشتار آوایی، که سابقهی شکلگیری اش قبلتر از شکل گیری سازوکارهای سیاسی است. هر دو مسیر، فرضیهی «دولت- نوشتار»/«فرضیهی اداری»را زیر سوال می برد.
«فرضیهی اداری» در جاهای دیگری که در آن خط و کتابت توسعه یافته است نیز با کمبود شواهد مواجه میشود. به عنوان نمونه، در چین، اولین نمونههای کتابت عبارت بوده از متون پیشگوییِ کاهنها که در استخوانها و لاک سنگپشت حک شده است. تاریخ این نوشتهها به حدود ۱۳۲۰ قبل از میلاد میرسد. اما باستانشناسان نمیدانند که آیا در همان زمان نوشتههای اداری، تبلیغاتی و یا ادبی نیز وجود داشته یا نه. اگرچه شکل مشخص خطوط و طرز به کارگیری آنها از یک طبقهی پیشرفتهی کاتبان حکایت میکند، دانشمندان نمیدانند که چه چیزی قبل از علامات حک شده بر استخوانهای مذکور وجود داشته است- علاماتی که شامل نامها، تاریخها، و اقلام قربانی میشده. این موضوع، به نوبهی خود، به یک جامعهی پیچیده اشاره میکند. اما، آیا این جامعه با شکلی از خط و کتابت اداره میشد؟ شواهدی برای تایید این موضوع وجود ندارد.
خط در آمریکای میانه[۸] راز و رمز بیشتری را در خود دارد. برجسته ترین نمونههای آن عبارت اند از خط «مایان»[۹] و «زاپوتک»[۱۰]، که تاریخ شان، به ترتیب، به سال های ۳۰۰ و ۶۰۰ قبل از میلاد بر میگردد. تمام نمونههای موجود از خط و کتابت در دورهی آمریکای میانه، کندهکاریها و حکاکیهای بر روی سنگها و یا نوشتهها و نقاشیهای دیواری است. نوشتههایی که بر روی مواد دیگری مثل برگ نخل صورت گرفته است، یا گم شدند و پوسیدند، و یا توسط فاتحان اسپانیایی از بین رفتند. قبل از نوشتار آوایی[۱۱]، شمایلنگاری[۱۲] رواج داشته است، و این نوع نوشتار اولیه، خود، نشانگر رهبران، حاکمان، به زندانیگرفتن، و فتوحات بوده است. هیچ چیز اقتصادی یا اداری وجود نداشته است.
باز هم، آنچه را که ما میبینیم این است که فرآیند شکلگیری خط و کتابت بیشتر از هر چیزی شبیه به باروت است تا بمب هستهای. در هر کدام از چهار بخش ابداع مستقل خط و نوشتار، یا به نحوی با کمبود شواهد و مدارک مواجه میشویم، و یا با مدارک و شواهدی مواجه میشویم که نشانگر این است که شکلی از کتابت اولیه، قبل از نیازهای اداری دولتها و شکلگیری دولتها وجود داشته است. حتی در بینالنهرین، قبل از این که از خط و کتابت به صورت آشکارا برای اهداف سیاسی استفاده شود، مردم برای صدها سال با شکلی از خط میخی آوایی آشنایی داشتند که از آن برای حسابداری استفاده میکردند. با توجه به استدلالی که شکلگیری و تکامل خط را به ابداع حسابداران در بین النهرین تقلیل میدهند، این فرضیه درست است که خط و کتابت از شمارش شروع شده است، اما کاهنان معابد در زمینهی اختراع خط، اعتبار بیشتری را نسبت به حسابداران دولتی کسب میکنند. این فرضیه، که «کاهنان، خط و کتابت را اختراع کرده اند» برایم به راحتی قابل قبول است. این موضوع، خط را به عنوان ابزاری برای ارتباط با قلمرو ماورا الطبیعی، ضبط جنبش ارواح، و بازرسی خواستههای اسرار آمیز الهی در نظر میگیرد.
همانطوری که معلوم است، «فرضیهی اداری» معروف برای بقیهی دانشمندان نیز تبدیل به مانعی برای رسیدن به حقیقت شده است. در موخرهی کتاب مجموعه مقالات «کتابت اولیه»[۱۳] (۲۰۰۴)، استیون هیوستون[۱۴]، انسانشناس دانشگاه براون در رودآیلند، نتیجه گرفته است که فرضیهی اداری خط و کتابت، هرچند وسوسه انگیز است، اما «به شکل فرضیه باقی میماند». هیوستون در ایمیل آخری خود به من گفت که حالا بعد از گذشت چهارده سال از آن زمان، چیزی تغییر نکرده است- خصوصا در رابطه با آمریکای دورهی میانه. استیون هیوستون میگوید «تا جایی که ما میتوانیم بخوانیم، به نظر میرسد که نوشتههای اولیهای که ما داریم، در مورد خدایان، فعالیتهای آیینی، و بتوارهها هستند. چنانچه از شواهد و مدارک در سالهای اولیهی استعمار مکزیک به دست آمده است، دلایل قابل قبولی وجود دارد که فکر کنیم انسانهای اولیه کاداسترال/ حدنگاری (ثبت حدود قطعات زمین و این که مالکیت زمین مورد نظر متعلق به چه کسی است) داشته اند و یا چیزی شبیه به کاداسترال داشته اند. اما مشکل در اینجا است که ما شواهد و مدارک واضح و مستقیمی نداریم».
در عین حال، انسانشناسان دیگر از نزدیک در حال بررسی نمونههای تاریخیای هستند که بر اساس آن، خط و کتابت ربطی به شکلگیری دولتها ندارد و از جایی، خارج از حیطهی قلمرو دولتها، پدید آمده است و دولتها بدون خط و کتابت، شکل گرفته اند. پیرز کیلی[۱۵]، متخصص رشتهی «انسانشناسی زبانشناختی»[۱۶] موسسه ماکس پلانک در حوزهی تاریخ تکامل انسان در مونیخ، میگوید که دولت باستانی در هاوایی هرگز از خط برای ساماندهی امورات روزمرهی خود استفاده نکرد، در حالی که بعضی از جوامع کوچکی که در چارچوب دولت زندگی نمیکردند، از آن استفاده کردند. در حقیقت، در گوشههای مختلف زمین و در طول تاریخ، مخترعان، الفباها و خطوط هجایی را ساختند تا با استفاده از آن در برابر دولت مقاومت کنند.
کیلی در حال مطالعهی جنبشهای سیاسی دارای ویژگیهای مذهبی (و جنبشهای مذهبی دارای ویژگیهای سیاسی) در آسیای جنوب شرقی و آفریقای غربی است که رهبران کاریزماتیک شان سیستم خط و کتابت را ابداع کردهاند و اکثرا بعد از الهام گرفتن از رویاهای «آنجهانی»[۱۷] به فکر خلق سیستم نوشتاری افتادهاند. کیلی اشاره میکند که خط در آسیای جنوب شرقی بعد از دهه ۱۸۴۰، حد اقل نُه بار ابداع مجدد را تجربه کرده است. و این کار، عمدتا توسط مردم بیسواد کوهستانیای که سبک زندگی شان را دولتهای قدرتمند به مخاطره انداخته بودند، انجام شده است. کیلی در مقالهای که قرار است به زودی نشر شود، مینویسد « به عنوان استراتژی مقاومت، ارائهی متون عصیانگرانه موجب میشد که انگیزهی جنبش جدید بالا برود، حامیان و هواداران شان قدرتمند شوند، و زبان های به حاشیهراندهشده دوباره احیا و برجسته شوند».
یکی از نمونههای مورد علاقهی من از این موضوع، سیستم نوشتاریای است که به آن «پَهَههمونگ»[۱۸] میگویند. سیستم نوشتاری مذکور را یک دهقان به نام شونگ لو یانگ[۱۹] در اواخر دهه ۱۹۵۰، در زمانی که در کوههای ویتنام زندگی میکرد، خلق کرده است. آنچه در مورد این موضوع قابل توجه است فقط این نیست که آقای شونگ لو بیسواد بود – همانطور که در کتاب شگفت انگیز «مادر کتابت»[۲۰] (۱۹۹۰) نوشته ی ویلیام ای سمالی[۲۱]، چیا کا وینگ[۲۲] ، و نا یی یانگ[۲۳] ، با جزئیات شرح داده شده است – بلکه نکتهی قابل تامل در این است که آقای «شونگ لو» سیستم نوشتاری خود را چهار بار اصلاح و بازبینی کرد، که با هر بار اصلاح و بازبینی، از لحاظ زبان شناختی پیچیدهتر از گذشته شد. اختراع آقای «شونگ لو»، قطعا در بستر یک دولت اتفاق نیفتاد، کاتب یا منشی ممتازی نیز نبود. در زمانی که برای اولین بار سیستم نوشتاری برایش آشکار شد، سازندهی سبد شکار سنجاب و کشاورز برنج کوهی بود. پیرواناش ادعا کردند که سیستم نوشتاری مذکور را دو میهمان مرموزی که از بهشت آمده بودند، به وی معرفی کردند. در اوایل، هیچ کس دیگری توان خواندن یا نوشتن سیستم نوشتاری نامبرده را نداشت. مدتها بعد از این که وی به پیروان خود خواندن و نوشتن سیستم نوشتاری خود را آموزش داد، آنها توانستند بخوانند یا بنویسند.
چنانچه قضیهی آقای شونگ لو ثابت میکند، فقط دست آوردهای آوایی سیستم نوشتاری، ارزشمند و قابل توجه نیست. پییر دیلی ییج[۲۴] انسان شناس فرانسوی، در حال بررسی و مطالعهی فرآیند ابداع خط در چندین محیط فرهنگی است، و در مطالعات خود فرم های “نامحدود” خط و کتابت را از فرم های “محدود” خط و کتابت متمایز می سازد. خط “نامحدود” شامل ابزار اطلاعاتی چندمنظوره و قابل انعطاف فونیتیکی می شود که به آن الفبای لاتین می گویند که ما از آن برای گفتگو و مکاتبه استفاده میکنیم. برای مثال به انگلیسی یا فرانسوی. اما خط «محدود»، که از آن برای کتابت صحبتها و گفتگوهای کوتاه و محدود استفاده میشود و غالبا افراد کمی آن را به کار میبرند، برای ما کمتر آشنا است. یکی از نمونههای خط محدود، تاریخ قبیلهی «لاکوتا»[۲۵] است که توسط یکی از جنگجویان این قبیله، بنام «سگ تیزپا»[۲۶] بر روی پتو نقاشی شده است. پتویی که بر آن «سگ تیزپا» تاریخ قبیلهی خود را نقاشی کرده است یکی از صد «وینتر کاونت» یا «زمستانشمار»هایی است که تا هنوز موجود است. «وینتر کاونت» تقویمهای تصویری و یا تاریخچههایی است که در آن امریکاییهای بومی/ سرخ پوستان امریکای شمالی، تاریخ و حوادث مرتبط با قبیلهی خود را بر روی پوست بوفالو نقاشی میکردند. صاحبان یا حافظان «وینتر کاونت»ها، که معمولا مرد بودند، نقاشیهای نمادین رخدادهای مهم را میکشیدند، اما همهی این تصاویر شبیه هم نبودند. نمونهی دیگر، نوشتهای است بر روی تخته سنگ «کَس- کَجَل»[۲۷] (تخته سنگی که روی آن ۶۲ نماد حک شده و در اواخر دهه ۱۹۹۰ در مکزیک کشف شد و سابقهی آن به ۹۰۰ قبل از میلاد بر میگرد) که با وجود ناخوانا بودن و با این که تا هنوز رمزگشایی نشده، قدیمیترین نوشتار دنیای جدید است.
بر اساس گفتههای گروهی از انسانشناسان که در سال ۲۰۱۶ در مجلهی ساینس نشر شده، متون اینچنینی شبیه نوشتههای شمن باوری یا شمنیسم است که آن را روحانیان مذهبی با نوعی از کار الهامی، و مکاشفهآمیز شدیدا محدود و مقید، ابداع کرده اند. در زبان محاورهای، و در شرایط گفتگوهای رو در رو، اکثرا، فرم «محدود» کتابت به کار می رود. آقای دیلی ییج مینویسد که این فرم نوشتار در بسیاری از فرهنگهای بومی امریکای شمالی (مردمان اوجیبوا، لاکوتا، ناواهو، و کیونا)، امریکای جنوبی (اینکا، یاگوا، مردمان کچوای بولیوی)، و آسیا (مردمان ناکسی/ناخی در چین، و مردم دایاک در بورنئو) وجود دارد. آقای دیلی ییج استدلال میکند که برای رمزگشایی و خوانش متنی که با فرم نوشتاری «محدود» نوشته شده، باید بدانید که متن مورد نظر در چه موردی است، و احتمالا لازم است که در حوزهی سرود مناجات، تشریفات مذهبی و یا نفرینها و یا هر چیز دیگری که در این نوشته باشد، تخصص داشته باشید. همچنین، آقای «دیلی پیج» خاطرنشان ساخت که همهی فرمهای نوشتاری که در مصر، بین النهرین، امریکای میانه و چین اختراع شده اند، در زمانی که پدیدار شدند، دارای فرم «محدود» بودند.
در نهایت، شکل نوشتاری «محدود» تبدیل به شکل نوشتاری «نامحدود» می شود و این فرآیند با توجه به منافع دولتها (برای پیشبرد سیاستهای سلطنتی، و یا اداره کردن یک اقتصاد، و یا تامین بودجهی نخبگان و یا هر سه مورد مذکور) اتفاق میافتد. طیف وسیعی از نیازهای دولت میتواند منجر به افزایش نیازهای مردم به نوشتن شود. حتی اگر مردم به یک زبان صحبت نکنند، باز بودن فضا برای نوشتن و فعالیت، خودبخود، منجر به اختراعات و ابداعات بیشتر میشود. ناگهان، نامها باید نوشته شوند – نامهای محلی و همچنین نامهای خارجی، به همراه نامهای اسرای باقیمانده از تهاجمات نظامی. مکانهایی که کالاهای تجاری از آنجا میآیند باید ثبت شوند، و قراردادهای حقوقی نوشته شوند – به همراه لیستها و نامههای معیاریای که باید به فرماندهان قرارگاههای دور از مرکز فرستاده شوند. و بعدا کسی متوجه میشود که اگر نامهای میتواند حاوی اوامر نظامی باشد، این نامه میتواند حاوی حرفهای عاشقانه نیز باشد. همهی موارد بالا از طریق مدارس کتابت، که در آن لیستهایی از کلمات و اصطلاحات، استانداردسازی میشوند و از این طریق در بین نسلها منتقل میشوند، در بین طبقهی نخبگان باسواد به انجام میرسند.
در یک سطح، آن عدهای که نوشتن و خواندن بلدند و میخوانند یا مینویسند، مدیون دولتها هستند و باید سپاسگزار شان باشند. عمق تاریخ فرمهای شاعرانه نویسی، قراردادها و گورنوشتهای ما، می تواند به خطخطیهایی در دیوار یک قبر برسد و یا در لیستی از شجرهنامههای سلطنتی، که بعضی از اینها مقدس و آسمانی هستند؛ اما در نهایت، محقق شدن فرم نوشتار نامحدود از نیازها و اختیارات حکومتها و دولتها نشأت میگیرد.
به عنوان یک نویسندهی متون غیرداستانی، از من بجز عشق ورزیدن به ریشههای خط و نوشتار، با همهی واقعیتهایش، کاری برنمیآید. آن قسمتی از وجود من که وظیفهی تحلیل متنی را بر عهده دارد، عاشق این موضوع است که چگونه ژتونهای بین النهرینی، بعد از این که با یک شی نرم و لطیف بر روی شان مهر زده بودند، در بستههای ساخته شده از گل رس پیچیده شده بودند. شاید ژتونهای پیچیده شده در بستههای ساخته شده از گل رس به این معنی باشد که متن هم دارای سطح بیرونی است و هم دارای سطح درونی. و شاید همین موضوع است که ما را به این میرساند که (هم در زبان انگلیسی و هم در سایر زبانها) بطور مداوم در مورد آنچه که در «درون» یک متن نهفته است، بحث کنیم. آن قسمت دیگر من، که بخش شاعرانهی وجودم را شکل میدهد، می خواهد افسار دولت را از تاریخچهی پیدایش خط و نوشتار، به نفع فرودستان و ضعفا، بردارد. بخش زبانشناسام، اهمیتِ شناختی لایه های ابداع و تحول خط و نوشتار را (که ذهن ما برای انجام هیچ کدام آن به طور خاص تکامل نیافته است، بلکه با تکامل همه لایههای نامبرده، ما مشترکا تکامل یافتهایم) تایید میکند و به رسمیت میشناسد. و به عنوان طرفدار دو آتشهی متن میدانم که تاریخ عمیق شکلگیری و تکامل آن هرگز پاک نخواهد شد.
ــــــــــــــــــــــــــــ
منبع: aeon.co