دین و ایمان قدیمیترین کُدهای هویتیِ بشر بوده است، و هویتِ بشر با ایمانِ دینی گره خورده است؛ طوری که دینداشتن یا نداشتن، همواره یکی از شاخصهای فردیت و قدرت و ضعفِ بشر بوده است. از این منظر، دین و هویت و قدرت مجموعا عناصری بنیادی هستند که روابط پیچیدهٔ آنها منجر به ایجاد چارچوبی حیاتی میشود. قاطبهٔ بشر نتوانسته از این عناصر بگریزد، اما آیا این رابطهٔ پیچیده، فقط در مورد افراد صادق است؟ خیر؛ نقش این عناصر همانقدر که در مورد افراد صادق است، برای حکومتها هم حیاتیست.
اگر این عناصر در شاکلهٔ حکومت هم وجود دارد، آنگاه دین و هویت و قدرت برای حکومتهای مدرن چه معنایی دارد؟ آیا عناصر مشخصهٔ یک حکومت مدرن، فقط همینها هستند، یا مولفههای دیگری هم هست؟ اگر واقعا در دنیای پسا-سکولار [و احیای مذهب] زندگی میکنیم، میزان نفوذ واقعیِ دین در هویت و قدرت حکومتها چهقدر است؟ اگر چنین نفوذی اصلا وجود دارد، قوام و تغییر آن چهقدر است؟ و آیا این مولفهها در همهٔ کشورها حاکم هستند؟
اگر بخواهیم به این سوالات پاسخ دهیم، نمیتوانیم فقط به مطالعات حوزهٔ دین و سیاست و روابط بینالملل بسنده کنیم. این کار نیازمند تحلیلی جامع از ارکان قدرت، الگوهای قدرت در درون نظامها، مفهوم «مصلحت دولت»، هویت حکومتی، و روابط بین هرکدام از آنهاست.
من در کتابی با عنوان «دین، هویت و قدرت: ترکیه و بالکان در قرن بیستویکم»، با توجه به نمونهٔ ترکیه و نفوذش در منطقهٔ بالکان، نقش دین در هویت حکومتی و نیز برداشت حکومتها از قدرت را بررسی کردهام. این تحلیل، محصول چند سال تحقیق میانرشتهای و مصاحبه با بیش از ۱۲۰ تن از نخبگان است. من همچنین با تحلیل ترکیه و اقداماتش در بالکان، نقش هویت دینیِ حکومتی و عناصر قدرت در سیاست خارجی را کاوش کردهام. چون از زمان امپراطوری عثمانی، در منطقهای که امروز شامل ترکیه و ممالک بالکان میشود، دین جایگاه ویژهای یافته است، و ازین گذشته، مذهبْ امروز هم کماکان نقطهٔ همگراییِ ترکیه و برخی از همسایگانش در بالکان است، و برای این جوامع و دولتهاشان اهمیتی استثنایی دارد. درواقع، برای این ملتها ــ نه فقط در اسلام سنّی، که در ساختارهای مذهبی دیگر ــ دین هنوز حرف آخر را میزند.
مثلا گرچه ترکیه شاید بهظاهر، میراث عثمانیِ خود را رد کند، اما در حوزههای مرتبط با مذهب، حکومتداری و جامعه، به شکل نهادینه و ساختاری از آن الگوبرداری کرده است. وگرچه اظهارات رسمی دولت ترکیه ممکن است اینگونه نشان ندهد، اما در تمام مقاطع حساسی که حکومتِ این کشور از سر گذرانده، مذهب در شاکلهٔ هم حکومت و هم جامعه نقش ایفاء کرده است. این نقش به حدی رشد کرد که رژیم فعلی، یعنی حزب عدالت و توسعه، و رهبر آن، رجب طیب اردوغان را به قدرت رساند، و همین ساختار موجود، آنها را بر سر قدرت نگه داشته است.
تا پیش از ظهور ترکیهٔ اردوغان، دولت ترکیه تدریجا از هویت بنیادین خود فاصله گرفته بود و جذب هویتی تماما متفاوت شده بود، و در پی تجمیع قدرت به شیوهای نوین در مناطق مختلف دنیا بود. اما در چارچوب ترکیهٔ اردوغان، تغییرات سیاسی داخلی، ویژگیهای بازیگران ذینفع، بحران جهانی و شکنندگی ساختاری ترکیه، منجر به این شد که «مصلحت دولت» و هویت حکومت دچار تکاملی چندسویه شود. در این فحوا، تدریجا متوجه میشویم که دین و مذهب همچون عنصری اصلاحکننده عمل کرده است: به شیوهای نسبتا مبتذل اما نیرومند، و در روندی سلسلهمراتبی، هم از بالا به پایین و هم برعکس. این نفوذ ابتدا کارکرد و پیکربندیِ نهادینه را استحاله کرد و بعد حتی رفتارهای دولت را تغییر داد. و در این روندِ تغییر، طبیعتا خود را در سیاست خارجی هم بروز داد.
این تغییر را در روابط ترکیه با اروپا، آفریقا و آمریکا میتوان درک کرد، اما من تاثیر این تغییر را در بالکان و واکنش کشورهای مختلف بالکان به این شرایط جدید، زیر ذرهبین بردهام. من مشاهده کردم که چگونه تغییری که ترکیه تجربه کرد، و بهرهبرداریاش از مذهب در سیاست خارجی در دوران زمامداری حزب عدالت و توسعه، منجر به واکنشهای چندبعدی و ناهمگون زیادی در منطقه شد که از مرزهای قدرت نرم یا دیپلماسی عمومی، که در گفتمان سنتی دیده میشود، عبور کرد. ساختارِ ممالکی که در معرضِ این سیاست بودهاند، روابط قدرتِ جدیدی که با ترکیه ایجاد کردند، و اهمیت ظرفیت نفوذ ترکیه، همه و همه در کیفیت این واکنشها نقش داشته است.
روی هم رفته، تغییر هویت حکومتی، که ترکیه با نفوذ مذهب به آن دست یافته است را میتوان جِدا بهعنوان نوعی قدرت نرم در سیاست خارجی دانست که البته محدود به مرزهای تعریفشدهٔ قدرت نرم نیست؛ و به نظر میرسد این وضعیت با ایجاد واکنشهای مبهم، ماهیت روابط خارجی را تنزل داده است. در این راستا، برای هر واکنش محتمل از طرف بازیگران منطقهای، نتیجهای نامتجانس قابل تصور است و نتجیتا تصویری بغرنج و چندبعدی ترسیم میشود که برای درک آن، به تعاریف جدیدی از کارکردهای دین، هویت و قدرت لازم داریم.