هانتر دوئرتی آدامز، مشهور به پَچ آدامز، پزشک، کمدین، فعال اجتماعی و نویسندۀ امریکایی که همه فعالیتهای شغلی، فرهنگی و اجتماعی خود را بهنوعی با محوریت شوخی سامان داده است، متولد سال ۱۹۴۵ میلادی است. پدر او که در طول جنگ جهانی در ارتش خدمت میکرد، به دلیل عواقب و نتایج ناشیاز جنگ، ارتباط جدی و صمیمی با آدامز نداشت. احساس آدامز این بود که گویی اصلاً پدری ندارد. امّا مادر وی زنی بسیار مهربان و فهیم بود به علایق آدامز اهمیت میداد و همواره در تلاش بود تا از او انسانی خلاق، دوستداشتنی و دلسوز بسازد.
رفتن به مدرسۀ سفیدپوستها فرصتی بود تا آدامز با زشتی تبعیض نژادی از نزدیک روبهرو شود. ایستادگی و پافشاری در برابر تبعیض و بیزاری از دنیای خشونت و بیعدالتی چهرهای متفاوت از او به نمایش گذاشت. همین تفاوتْ سرآغاز جدالهایی ویرانگر میان او و دوستانش شد. در نتیجۀ این تنشها او در اواخر نوجوانی، در یک سال سه بار دست به خودکشی زد. امّا پس از خودکشی سوم در بیمارستان تصمیم گرفت به جای آنکه بار دیگر به زندگی خود پایان دهد، مسیر زندگیاش را تغییر دهد. هیجده سال بیشتر نداشت که احساس کرد باید از طریق پزشکی خدمت به بشریت را سرلوحه برنامه آینده زندگی خود قرار دهد. او پس از این با خودش عهد بست که با روزهای ناخوشایند زندگی وداع کند و روزگاری لبریز از عشق و دوستی برای خود رقم زند. آرزو داشت پنجره شادمانی و نشاط را رو به سوی تمام دنیا بگشاید. از اینرو، هر روز در ملأ عام در چهرۀ دلقک، الهامبخش نشاط و شادمانی برای اطرافیانش شد.
برای فرونشاندن عطش آگاهی و برای آنکه دستآویز صلح، عدالت و غمخواری باشد به مطالعۀ هزاران کتاب روی آورد. در تخیل خویش، تصویری از یک بیمارستان روستایی در دل طبیعت مجسم کرد که سیستم مراقبتی آن مبتنی بر شوخی و بازی بود. در مقالهای که در سال ۱۹۷۱ نوشت، این تصوّر را که بعدها اساس تأسیس مؤسسۀ سلامتِ گزوندهایت (Gesundheit) بود، به صورت رسمی مطرح کرد. لیندا، همسر اول وی، در سالهای نخست تأسیس این مؤسسه نقش مهمی در پیشبرد اهداف آن ایفا کرد. بدون کمکهای بیدریغ او، شاید تصوّر آدامز هیچگاه عملی نمیشد. این مؤسسه یک سازمان بهداشتی غیرانتفاعی بود که رسالتش تغییر و اصلاح مفهوم «بیمارستان» بود. اعضای آن براین باور بودند که سلامتی فرد در گرو سلامتی خانواده، محیط، جامعه و جهان است. آدامز از دانشجویان پزشکی این مؤسسه میخواست تا ارتباطی دلسوزانه با بیماران برقرار کنند.
براساس سیاستهای کلی این مؤسسه که در آن هیچ هزینهای از بیماران دریافت نمیشد، معمولاً از فضای خانه به عنوان محیط درمان استفاده میشد و درمان بیماران از رهگذر تلفیق فنون پزشکی با هنرهای نمایشی، کشاورزی، آموزش، تفریح و خدمات اجتماعی سامان مییافت. همچنین در این مؤسسه سلامت کارکنان در کنار سلامت بیماران از اولویتها بهشمار میرفت. این مؤسسه تا دوازده سال مشغول به کار بود و هزاران بیمار در آن تحت مراقبت قرار گرفتند، امّا عدم امکان تأمین بودجه برای ادامۀ کار باعث شد تا در سال ۱۹۸۴ این حرکت انساندوستانه از حرکت بازایستد. از آن پس این مکانِ الهامبخشْ کانون عشق و سرگرمی است و در آن برنامههای کوتاه مدّت پزشکی و سفرهای دلقکهای درمانگر مدیریت میشود.
در سال ۱۹۸۵ آدامز همراه با گروهی از افراد در پوشش دلقکهایی با لباسهای رنگارنگ، عازم اتحاد جماهیر شوروی شد تا از بیمارستانها، یتیمخانهها و خانههای سالمندان دیدن کند. بعد از آن، این سفرها بخش جداییناپذیر توسعۀ جهانی مؤسسهٔ گزوندهایت شد که اکنون با فعالیت جهانی خود تلاش میکند تا با ترویج ارزشهایی چون سخاوت، عدالت و شفقت و با محوریت قراردادن لبخند و مراقبت دوستانه، مردم، جامعه و سیاره را به مسیر سلامتی رهنمون شود. آدامز و گروهش بارها در چهرۀ دلقک به مناطق جنگی، اردوگاههای پناهندگان و مکانهای گرفتار بلایای طبیعی سفر کردهاند و در برخی از این مناطق اقدام به ساخت کلینیک و مدرسه کردهاند. وی در طی دو دهۀ گذشته، تقریباً سیصد روز از سال را برای سخنرانی در کشورهای مختلف و دانشکدههای پزشکی سراسر جهان در سفر بوده است. آدامز معتقد است در زمانی که او هنوز در انتظار ساخت بیمارستان رؤیایی خود است، این سفرها شیرینترین فعالیت وی در حوزۀ سلامتی بهشمار میروند.
در سال ۱۹۹۸ فیلمی با عنوان «پچ آدامز» به کارگردانی تام شادیاک و با بازی رابین ویلیامز به روی صحنه رفت که به زندگی آدامز و تلاشهای او در عرصه بهکارگیری شوخی و بازی در درمانهای پزشکی میپرداخت. اگرچه نمایش این فیلم با جوایز و تشویقهای عمومی پرشماری همراه بود، امّا آدامز معتقد است که بسیاری از پیامهایش قربانی مقاصد تجاری فیلم شده و فارغ از جنبههای دیگر زندگی و فعالیتهایش، تنها چهرهای که از او به نمایش گذاشته شده بود، تصویر یک پزشک بامزه بود. در طی سخنرانیای در سال ۲۰۱۰ آدامز اعلام کرد که با وجود تعهد این فیلم برای کمک به ساخت بیمارستان، هیچ مبلغی به دست وی نرسیده و وی همچنان در تلاش ساخت بیمارستان رؤیایی خود است، جایی که حقوق پزشکان و سرایداران مشابه است و بیماران نه تنها با قرص و جراحی، بلکه با تفریح و سرگرمی و عشق درمان میشوند.