هر چه سنمان بالاتر میرود، زمانِ بیشتری را صرف نگاهکردن به گذشته میکنیم: همهٔ روزهای شاد گذشته که برای ما یادآورِ دورن صمیمیت، شادی، امنیت و عشق هستند. حافظهٔ ما چیز جالبیست. صرفا یک بایگانی تصویری نیست، بلکه ترجیح میدهد همه چیز را جمعآوری کند، اغراق کند، و تحریف کند. فراز و فرودهای زندگیمان، موفقیتها و شکستهای ما، از میان غبار غلیظ زمان به ما میرسد.
این را بیش از هر جایی میتوان در نوستالژی دید. نوستالژی حس عجیبیست ــ بیثبات، و از خیلی جهات، غیرقابل تعریف ــ ولی یکی از جوانب اساسیِ انسانبودن است.
نوستالژی عبارتست از یادآوریِ شادمانهٔ خاطرات گذشته که همزمان حس غم را در ما ایجاد میکند. طبق تحقیقات جدید، نوستالژی میتواند به کاهش اضطراب انسان کمک کند. در واقع، این حس میتواند کار مسکّن را در بدن ما بکند.
در جستجوی زمان گمشده
نوستالژی احساس عمیقیست. عواطفی مثل عشق، ترس یا خشم میتواند هیجان زیادی در شما برانگیزد، ولی نوستالژی در جایی بسیار عمیقتر ریشه دارد. همان حسِ غمانگیزیست که یادآوریِ لالاییِ پدر و مادرتان در شما ایجاد میکند؛ یادآوریِ خندههای دوستانی که زمانی میشناختید، ولی حالا در فضایی خالی شنیده میشود. حسِ اولین عاشقی، تحویل سال نو، تماشای فیلمهای قدیمی، حیوانات خانگی دوران بچگی، و وداعکردنها.
عواطفی مثل عشق، ترس یا خشم میتواند هیجان زیادی در شما برانگیزد، ولی نوستالژی در جایی بسیار عمیقتر ریشه دارد.
شادیِ عمیقی در این حس نهفته است، ولی در هالهای از غم و اندوه و آرزومندی قرار دارد. چاهِ تاریکی از اندوه است که حس تنهایی و ازدستدادگیِ چیزی که قبلا داشتید را القاء میکند. لبخندِ اشکآلود ناشی از یادآوری دورانِ شادی که دیگر وجود ندارد.
نوستالژی نقشِ بنیادی در هویت ما بازی میکند. آنچه حالا هستیم را در موازاتِ آنچه قبلا بودیم قرار میدهد. به قول میشل دو مونتنی اندیشمند فرانسوی: «لذت بردن از زندگی گذشته، مثل زندگیِ دوباره است». نکتهٔ ظریفیست که بر یکی از جوانب مهم حیات بشر دست میگذارد. هر چه عمر ما بیشتر میشود، بیشتر متوجه این میشویم که زندگیْ ترکیبیست از رویداها و دورههای مختلف که در واقع وجوهی از خود ما هستند و کمابیش ثابتند؛ اما آنچه امروز هستیم بسیار متفاوت از کودکیمان به نظر میرسد. ما طوری به گذشتهٔمان نگاه میکنیم که گویی داستانی کاملا آشنا برای خواندنِ دوباره است.
برای همین، همراهِ نوستالژیْ نوعی حس گسست و از خود بیگانگی وجود دارد. ما به خویشتنِ قبلیِ خود نگاه میکنیم و حس میکنیم عوض شدهایم. میبینیم که مسیر زندگیمان از مسیر اولیهٔ خودش بسیار منحرف شده، و یادمان رفته است که زمانی چه کسی بودیم، و حالا چه هستیم.
فواید نوستالژی
دلیل آنکه نوستالژی اینقدر عجیبوغریب است، آن است که به راحتی نمیشود گفت که چیزِ خوبیست یا چیزِ بدیست. یادآوریِ خوشبختیِ گذشته، حس قشنگی است، ولی حسِ آرزومندی و فقدانِ ناشیِ از آن میتواند عمیقا ناراحت کننده باشد.
اما نکتهٔ جالب این است که بر اساس پژوهشی تازه، نوستالژی همینطور میتواند درد را برای ما قابلتحملتر کند، یا حتی باعث بیحسی در برابر درد شود.
یعنی احساسِ نوستالژی در نگاه به گذشتهٔ خودمان، میتواند عوایدی هم برای ما داشته باشد. در واقع چون اندوه را تسکین میدهد و آرامشِ جسمیِ را تقویت میکند، در نهایت به رفاهِ روانیِ ما هم کمک میکند. مطابق یک پژوهش در چین، نوستالژی مثل داروی مسکّن یا ضد-درد عمل میکند، و با افزایش حسِ نوستالژی در شما، حس درد در بدنتان کاهش مییابد.
نوستالژی میتواند درد را برای ما قابلتحملتر کند. حتی ممکن است باعث بیحسی در برابر درد میشود.
بخشی از فرآیند رشد
با گذشت عمر، ما هر چه بیشتر وقتمان را صرفِ خاطرآوریِ زندگیِ گذشتهٔ خودمان میکنیم. آرزو میکنیم عزیزانمان را که حالا نیستند ببینیم، یا روزهای بیغم و بینیازی، و شادی و سعادتِ کودکانه را دوباره زندگی کنیم.
البته این نکته برای همه صدق نمیکند، ولی برای خیلیها صادق است. اینکه نباید تاسف خورد و باید به آینده امید داشت، بیشکْ ذهنیتِ مهمیست ــ در واقع سالمتر است و شاید ایمنتر هم باشد ــ ولی نوستالژی تجربهای اجتنابناپذیر و پراحساس است. و بخشی از جریان زندگی و رشدِ فرد است. مثل ماری که سرش را برمیگرداند و به همهٔ پوستهایی که انداخته نگاه میکند.
نوستالژی، حس دریغ و افسوس از چیزیست که حالا دیگر از دست رفته است. با این حال خاطرآوریِ همهٔ آن زندگیهای از دست رفته لزوما چیزِ بدی نیست، چون میدانید که این تجربه میتواند برای سلامتتان مفید هم باشد.