ادبیات، فلسفه، سیاست

1969-mustang

چگونه حس نوستالژی ما را از رخوتِ روانی بیرون می‌آورد

نوستالژی؛ پدیده‌ای که خوب نشناختیم

دکتر کلی راتلج | روان‌شناس

حس نوستالژی منبعی از انرژی ذهنی‌ست و برای بهداشت روان مفید است. نوستالژی صرفا پناهگاهی برای دردهای زمان حال نیست، بلکه مرجعی برای الهام‌گرفتن دربارهٔ زندگی آیندهٔ خودمان و پیگیری اهدافی‌ست که برای ما باارزشند…

درک ما از نوستالژی در حال تغییر است. در فیلم‌ها، موسیقی، مد و سبک زندگی، مردم تجربهٔ گذشته را زندگی می‌کنند، و البته این قابل‌فهم هم هست. دنیا دوره‌ای از آشوب و بلاتکلیفی را تجربه می‌کند و وقتی زندگی به هم می‌ریزد، ذهن‌مان به‌طور طبیعی می‌رود سمتِ تجاربِ تسلی‌بخشِ گذشته. به‌خصوص آن‌که امروزه به لطف تکنولوژی‌های ارتباطی از جمله شبکه‌های اجتماعی می‌توانیم احساساتِ نوستالژیک خودمان را راحت‌تر از گذشته ارضاء کنیم. اما تجربهٔ نوستالژیک فراتر از این‌هاست.

***

رونق محتوای نوستالژیک در صنعت سرگرمی تصادفی نیست. موسیقی و فیلم و دنیای مد، همگی متاثر از عناصرِ نوستالژیک است و به‌ویژه به لطف موبایل و اینترنت، دسترسی مردم به محتوای نوستالژیک بسیار آسان است، اما این منتقدانی هم دارد. یکی از انتقادات رایج از نوستالژی این است که می‌گویند آدم را در گذشته حبس می‌کند. یعنی چون به گذشته فکر می‌کنید، نمی‌توانید به رفع مشکلات زمان حال یا مشکلات احتمالی آینده فکر کنید. یا این‌که در دنیای پرهرج و مرج امروز، روانِ ما دنبال خاطرات خوب می‌رود تا صرفا قدری خود را تسلی دهد.

اما اگر به تجربهٔ نوستالژی در عمل نگاه کنیم، واقعا چیزی نیست که مردم در آن گیر کنند یا مانعِ پیشروی آدم شود. نوستالژی در واقع بیشتر مثل یک منبعِ الهام عمل می‌کند.

خود کلمهٔ «نوستالژی» تاریخچهٔ عجیبی دارد. این کلمه را یک دانشجوی پزشکی سوئیسی در سال ۱۶۸۸ زمانی که روی پایان‌نامهٔ خود کار می‌کرد ابداع کرد. او شاهد سربازانی بود که از منطقهٔ آلپ سوئیس برای جنگ به دشت‌های اروپا می‌رفتند، و دلواپسی و اضطراب زیادی داشتند. او کلمهٔ «نوستالژی» را ابداع کرد تا این حس درد همراه با اشتیاق به وطن را بیان کند ‌ــ‌ و از نظر او این پدیده یک نوع بیماری بود.

ایران پیش از انقلاب همواره منبعی از نوستالژی برای ایرانیان بوده است.

اما بیاییم به زمانهٔ خودمان. امروز دیگر می‌دانیم که از نظر علم روانشناسی، نوستالژی منبعی از انرژی روانی محسوب می‌شود. در واقع برای سلامت و بهزیستی ما خیلی هم مفید است. چیزی که ما در نتیجهٔ آزمایش‌های دقیق با ابزارهای مدرن علوم رفتاری دریافتیم این است که در واقعیت این‌طور نیست که نوستالژی به مردم حس بدبختی بدهد. برعکس، ابتدا معلوم شده بود وقتی آدم‌های غمگین می‌روند سراغ نوستالژی، احساس نوستالژی مایهٔ تسلی آن‌ها می‌شود نه این‌که حس بدبختی آن‌ها را تشدید و تقویت کند. و بعد در سال‌های اخیر دریافتیم که فراتر از بحثِ تسلی روحی، نوستالژی باعث الهام‌گرفتن و تحرک ما برای ارتقای زندگی فعلی خودمان می‌شود تا اهدافی را که برای ما باارزش هستند دنبال کنیم.

بسیاری از خاطرات نوستالژیکْ مالِ دوران کودکی ماست، زمانی که نوجوان هستیم. این دوره‌ای‌ست که شخصیت و هویت ما شکل می‌گیرد؛ علائق‌مان را پیدا می‌کنیم؛ دوستی‌های‌مان را شکل می‌دهیم. و به نظر می‌رسد هر چه سن‌مان بالاتر می‌رود، دوران بلوغ و رشدِ ما برای‌مان جالب‌تر می‌شود. در مراحلی از زندگی که تغییرات بزرگ را تجربه می‌کنیم ‌ــ‌ خواه تغییر محل زندگی، یا ازدواج ‌ــ‌ و در کلْ تحولات بزرگ زندگی معمولا ما را به سمتی سوق می‌دهد که به گذشتهٔ خودمان دوباره وصل شویم و دوباره بر هویت اصلی خودمان تاکید کنیم، تا عمیقا حس کنیم که همان آدم هستیم.

این را می‌گویند «خودپیوستگی»، یعنی پیوند با هویت درونی یا اصیل خودمان. این‌جا ما با تغییر مشکلی نداریم، با رشدکردن مشکلی نداریم، ولی می‌خواهیم حس کنیم که به رغم گذشتِ تاریخ و زمان، هویت‌مان یعنی شخصیت درونی و خودِ اصیل‌مان کماکان استوار و پابرجاست. وقتی به دوران میانسالی نزدیک می‌شویم، دوست داریم به خودمان یادآوری کنیم که علائق‌مان چه بود و هویت‌مان چیست، و این به ما کمک می‌کند تا کارهایی را که در آینده می‌خواهیم انجام دهیم ارزیابی کنیم. مثلا از خودمان می‌پرسیم: آیا چیزهایی هست که از دست دادیم یا یادمان رفت که می‌خواهیم دوباره داشته باشیم؟ این حس نوستالژی به ما کمک می‌کند تا دوباره به آن‌ها وصل شویم.

***

حالا می‌دانیم که حس نوستالژی فواید روحی/روانی متعددی دارد: یکی این‌که معمولا عزت نفس یا احترام به خود را تقویت می‌کند. آدم در خاطرات قدیمی خود بیشتر در قالب شخصیت اصلی داستان ظاهر می‌شود، و گرچه دیگران هم در داستان حضور دارند، ولی این خاطرات در واقع داستان‌های زندگیِ خود ماست. برای همین حس اعتماد به هویت‌مان به ما می‌دهد ‌ــ‌ مثلا خودانگارهٔ ما را شفاف‌تر می‌کند و همین عزت نفس را بالاتر می‌برد.

علاوه بر این، نوستالژی تجربه‌ای بسیار اجتماعی است. چون با آن‌که خودِ شخص در مرکز داستانش قرار دارد، تقریبا تمام خاطرات نوستالژیکْ شامل روابط نزدیک می‌شود، و برای همین است که حس ارتباط و تعلقِ ما را هم تشدید می‌کند.

نوستالژی همین‌طور حس معنا و هدف را در زندگی بیشتر می‌کند، و این به آن خاطر است که بیشتر خاطرات نوستالژیک ما خاطرات باارزش و گرامی هستند. این‌ها تجاربی از زندگی هستند که به ما حسِ داشتنِ یک زندگی خوب می‌دهند. مثلا به گذشته نگاه می‌کنید و می‌گویید «هی، چه دوران خوبی بود. امیدوارم در آینده هم دوران خوب را تجربه کنیم». برای همین، نوستالژی حس خوش‌بینی به سرنوشت را هم تقویت می‌کند.

در نهایت، وقتی زندگی نامعلوم است یا نمی‌دانیم به کدام سو باید برویم، دنبال سرنخ‌هایی می‌گردیم. و برای تصمیم‌گیریِ درست به کمک نیاز داریم. حس نوستالژی بینشی به ما می‌دهد و انگیزه‌ای می‌بخشد تا با مشکلات زمان حال روبه‌رو شویم و اهداف آیندهٔ‌مان را دنبال کنیم.

کتابستان

چار دختر زردشت

منیژه باختری

دموکراسی انجمنی

مهدی جامی

تاملاتی بر هیتلر

زِبستییان هفنر

دوسیه افغانستان

شاهزاده ترکی الفیصل آل سعود

نیم‌قرن مبارزه و سیاست

سمیه رامش