اواخر دههٔ هشتاد میلادی، دورهای از تاریخ آفریقای جنوبی بود که سرنوشت میلیونها مردم این کشور را دگرگون میساخت. دورهای که کشوری آلوده به تبعیض نژادی را با تهدیدِ هرجومرج روبهرو کرد. زمانی که اکثریت سیاهپوست با برگزاری اعتراضات علیه محرومیتی که از سوی اقلیت حاکم سفیدپوست به آنها تحمیل شده بود، دست به قدرتنمایی میزد.
آزادی نلسون ماندلا بعد از ۲۷ سال زندان، جرقهای بود که آفریقای جنوبی را از ورطهٔ فاجعه به عصر تازهای از دموکراسی و آزادی و وحدت وارد کرد. آن روز، ۱۱ فوریه ۱۹۹۰، توجه دنیا را به خود جلب کرد، و موجی از خوشبینی برای اسقاط یک جامعهٔ ناعادلانه و نابرابر ایجاد کرد.
اما ۳۳ سال بعد، کنگره ملی آفریقا، حزبی که زمانی ماندلا آن را رهبری میکرد، نتوانسته آرمان او یعنی «زندگی بهتر برای همه» را محقق کند و زندگی اکثریت سیاهپوست کشور را متحول کند. برعکس، کنگرهٔ ملی آفریقا به فساد و رسوایی مبتلا شده و نمیتواند چنگال آپارتاید را از اقتصاد کشور قطع کند.
آزادی ماندلا در ۱۹۹۰ هرچند مورد انتظار بود، فقط ظرف ۲۴ ساعت بعد از اعلامشدنش صورت گرفت، طوری که حتی برای ماندلا ناگهانی بود. برای همین او و خانوادهاش و حزبش، کنگرهٔ ملی، زمانی برای تدارکات عمومی و جلب توجه جهانیان نداشتند. روزِ او با سواری در خیابانهای مملو از حامیانِ خوشحال و پرشور شروع شد، و گاهی بهخاطر هجوم جمعیتِ افسارگسیخته روی خودروی او، مسیر حرکتش تغییر میکرد.
در اولین سخنرانی خود در میدان گراند پرید بیرون عمارت شهرداری کیپ تاون، او از اتحاد کشور و نیاز به برابری برای همه گفت. این اولین حضور عمومی او از زمان زندانیشدنش در ۱۹۶۴ بود؛ زمانی که به جرم خرابکاری به زندان افتاد. بعد از آن دورهٔ طویل دوری از انظار عمومی، و زمانی که آفریقای جنوبی دنبال خروج از انزوای خود و پیوستن به جامعهٔ جهانی بود، معلوم نبود او چه چیزی برای کشور به ارمغان خواهد آورد.
سیرِ ماندلا به سیاست از ۱۹۴۴ شروع شد، زمانی که به کنگرهٔ ملی آفریقا پیوست. ابتدا او رهبر شاخهٔ جوانان حزب در ژوهانسبورگ بود. هشت سال بعد او معاون رئیس کشوری حزب شد و هوادار سرسختِ مقاومت خشونتپرهیز علیه آپارتاید بود. اما موضع او در ۱۹۶۰ ناگهان تغییر کرد، چون پلیس مستقیما به جمعیت بزرگی از معترضانِ مسالمتجو شلیک کرد و حدود ۷۰ تن را در شهر شارپویل کشت. خیلی از آنها در حال فرار از پشت گلوله خورده بودند.
این واقعه منجر شد به تولدِ شاخهٔ شبهنظامی کنگرهٔ ملی آفریقا موسوم به اومخونتو وسیزوه (نیزهٔ ملت)، که دست به اقدامات خرابکارانه علیه رژیم آپارتاید میزد. این شاخه برای تقریبا سه دهه وارد یک مبارزهٔ انقلابیِ خشونتآمیز اما محدود علیه دولت شد.
در ۱۹۶۱ ماندلا به اتهام خیانت دستگیر اما تبرئه شد. یک سال بعد، دوباره او را این بار به جرم خروج غیرقانونی از کشور دستگیر کردند و به پنج سال حبس در زندان بدنام جزیره روبن محکوم شد. اما سال ۱۹۶۴ باز محاکمه و گناهکار شناخته و به حبس ابد محکوم شد.
ماندلا ۱۸ سال بعد را در حبس در زندان بیرحم و غیرانسانی جزیرهٔ روبن گذراند. در ۱۹۸۲ او را به زندان پولسمور منتقل کردند. شش سال بعد هم او را به کلبهای منتقل کردند که آنجا در حبس خانگی زندگی کرد تا زمان آزادیاش در سال ۱۹۹۰.
وقتی بالاخره آزاد شد، خیلیها باورشان نمیشد، چون دولت زیاد شایعه منتشر میکرد و اخبارش قابل اعتماد نبود. خیلیها مطمئن نبودند که او واقعا آزاد شده است. اما وقتی فهمیدند دچار شور و هیجان و حیرت شدند.
ماندلا که سخنرانِ بااستعدادی بود، از موقعیتی که آزادی از زندان برایش فراهم کرد برای تدارک عصری تازه استفاده کرد تا آفریقای جنوبی با «اتحاد ملی» برای هدفی مشترک تلاش کند. جمعیت پنجاه هزار نفری بیرون عمارت شهرداری کیپ تاون جمع شدند. او با مردمی که بسیار خسته و سرکوب شده بود صحبت میکرد: سیاهان محرومی که دنبال امیدی تازه و تحقق آرمانهایشان بودند. او با شعار محبوب سیاهان آفریقای جنوبی شروع کرد:
«آماندلا، آماندلا، ایافریکا مایبویه» (قدرت، قدرت، آفریقا مال ماست)…
«من اینجا نزد شما نه در هیئت یک پیامبر، که به عنوان خادمِ حقیر شما مردم ایستادهام. فداکاریهای خستگیناپذیر و حماسی شما این امکان را برای من فراهم کرد تا امروز اینجا باشم. برای همین من سالهای باقیماندهٔ عمرم را در دستان شما میگذارم».
ماندلا چهار سال بعد از آزادیاش به اولین رئیسجمهور سیاهپوست آفریقای جنوبی بدل شد، ولی برای یک دوره رئیسجمهور بود. معاون او تابو امبکی جای او را گرفت و نُه سال حکومت کرد تا اینکه در نتیجهٔ اختلافات حزبی به حاشیه رانده شد. امبکی به خواست کنگرهٔ ملی آفریقا کنارهگیری کرد و راه را برای رقیب و جانشین خود جاکوب زوما باز کرد.
زوما هم که از ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۷ رئیسجمهور بود، دست بر قضاء به خواست کنگرهٔ ملی آفریقا کنارهگیری کرد. حزب هفتهها زور زد تا او را به خاطر اتهامات فسادش وادار به استعفاء کند. (زوما الان به اتهام معاملاتِ سلاح در دههٔ ۱۹۹۰، در حال محاکمه است.)
بعد، سیریل رامافوسا، تاجر و سیاسِ میلیاردر، بدون رقیب به ریاستجمهوری رسید و تا امروز این منصب را در دست دارد. رامافوسا بعد از رسیدن به قدرت از «امید تازه در کنگرهٔ ملی آفریقا» حرف زد، ولی در دورهٔ تصدی او تغییر خاصی رخ نداده است.
امید به رامافوسا در حال کمرنگ شدن است چون رئیس امنیت ملی او آرتور فریزر شکایتی علیه او با عنوان پولشویی، انحراف دادگاه، و آدمربایی ثبت کرده است. این اتهامات به سرقت بیش از ۴ میلیون دلار پول مربوط میشود که در مزرعهٔ رامافوسا پنهان شده بود. رامافوسا متهم به این است که مراجع مربوطه را از سرقت مطلع نکرد و به جای آن از محافظان شخصی خود برای تعقیب و بازجویی مظنونین استفاده کرده است.
رامافوسا که حالا در دورهٔ دوم خود است، مسئولِ کشوریست که غرق فساد دولتی در سطوح محلیست و او هم نتوانسته جلوی آن را بگیرد. شبکهٔ برق کهنهٔ کشور هر روز شاهد قطعی است و صنایع آفریقای جنوبی را نابود کرده و از سال ۲۰۰۷ مردم را به زحمت انداخته است.
نرخ بیکاری آفریقای جنوبی بسیار بالاست ــ در سال ۲۰۰۲ حدود ۳۳ درصد بود ــ و تا امروز تغییر خاصی نکرده و جمعیت بزرگ جوانان سیاهپوستِ منتظر را در آرزوی کار گذاشته است.
کمرنگ شدن شور عمومی بعد از انتخاب رامافوسا، نگرانی از آیندهٔ کشور را در میان مردم آفریقای جنوبی برانگیخته است. دیگر از خوشبینی زمان آزادی ماندلا در آفریقای جنوبی خبری نیست. مدیریت اولیه در زمان ماندلا امید به آینده را در کشور ایجاد کرده بود.
کنگرهٔ ملی آفریقا که زمانی ماندلا آن را رهبری میکرد و موفق شد آپارتاید را ساقط کند، حالا تبدیل شده به یک حزب حاکم مرموز غرق در فساد. بنا به گزارش کمیسیون قضایی در زمینهٔ فساد و کلاهبرداری در بخش دولتی، برخی از میراثداران ماندلا از قراردادهای دولتی میلیاردی سودهای عظیم بردهاند.
تحقیق کمیسیون مربوطه، از غارت اموال دولتی در دورهٔ زوما حکایت دارد و اینکه برخی رهبران کنگرهٔ ملی آفریقا چنان چپاولی کردهاند که کشور را فقیر کرده است. مردم آفریقای جنوبی این فساد سیستماتیک را اصطلاحا «غارت دولتی» مینامند. بعد از افشاگری کمیسیون، برخی از مردم آفریقای جنوبی احساس میکنند کشورشان راه خود را گم کرده و در باتلاق ورشکستگی گیر افتاده و خیلی زود به نقطهٔ بیبازگشت خواهد رسید؛ مثل بسیاری دیگر از کشورهای آفریقایی.
آزادی ماندلا شورانگیز و احساسی بود اما همینطور توقعات زیادی برای ایجاد یک جامعهٔ برابر و عادلانه ایجاد کرد. ولی فساد دوران زوما بسیار گسترده بود. یک فساد مدرن. نه اینکه زمان آپارتاید فساد نبود، ولی از رهبران سیاهپوست که وعدهٔ زندگی بهتر داده بودند، انتظار این نمیرفت.
بیکفایتی و فساد شایع در کنگرهٔ ملی آفریقا، کشور را به بحرانی در حد یک کشور درمانده انداخته است. سوءاستفاده از سیستمِ استقرارِ کادر در دولت، و در نتیجه، انتصابِ وفادارانِ کنگرهٔ ملی به سِمتهای کلیدی، موجب نابودی تخصصگرایی در بخش خدمات دولتی شد. ماندلا پیش از ریاستجمهوری، رهبر کنگرهٔ ملی بود و مسئولِ ایجادِ طرح استقرار کادر به عنوان سیاست رسمی دولت بود.
برای برخی تحصیلکردگان سیاهپوست، آزادی ماندلا و این چشمانداز که آنها باید مسئولیت پیشرفت کشور را به دوش بکشند ترسناک بود. اما امروز رهبران کشور عدهای متکبر و فاقد روحیهٔ انسانیت هستند. اینجا دیگر بحث فساد نیست؛ بلکه نوعی غارت صنعتی در میان است.
حالا دیگر در سالگرد آزادی ماندلا، اضطراب از آیندهٔ کشور بالا میزند. فساد اجتماعی و اقتصادی، مخرّب است و مردم در رنج فراوان به سر میبرند.
بیست سال پیش کنگرهٔ ملی برای مقابله با مسئله نابرابری، طرح توانمندسازی اقتصادی سیاهان را معرفی کرد که برای جبران نابرابری نژادی در اقتصاد کشور طراحی شد. نیتاش این بود که با استخدام منصفانه، توسعهٔ مهارتها، و اعطای امتیازات، مشارکت سیاهان را در اقتصاد بیشتر کند. اما حالا مردم آفریقای جنوبی میگویند سیاستی بیخود بوده است چون فقط به نفعِ پارتیدارها عمل میکند.
کنگرهٔ ملی نتوانست اقتصاد کشور را طوری متحول کند که همه را منتفع کند. نسلِ بعد از ماندلا عدهای متعصب هستند که فقط به جناح سیاسی خودشان و به منافع قوم و قبیلهٔ خودشان فکر میکنند. طرحِ توانمندسازیِ سیاهان فقط در خدمت عدهٔ اندکی است. در واقع بعد از سقوط آپارتاید، کنگرهٔ ملی آمادهٔ کشورداری نبود چون تنها مهارتش، مخالفت و دشمنی با ستمگران بود و نه ادارهٔ یک کشور پیچیده.
در دورهٔ آپارتاید، سیاهان در اقتصاد نقشی نداشتند، برای همین مهارت این کار را هم نداشتند. و کنگرهٔ ملی بعد از به قدرت رسیدن تقریبا همهٔ سفیدپوستانِ ماهر را از مناصب دولتی بیرون انداخت، و طرفداران خودش را که هیچ سوادی نداشتند به کار گمارد.
البته در ده سال اول بعد از سقوط آپارتاید، آفریقای جنوبی وضع خوبی داشت چون ماندلا، که عاشق وحدت بود، به همهٔ گروههای ذینفع امتیاز داد. وقتی او رفت، معلوم شد که همرزمانِ سابق دوست ندارند از غریبهها استفاده کنند، هر چهقدر هم آنها مجرب باشند. کنگرهٔ ملی از این جریان برای غارت سراسری استفاده کرد و حلقهٔ نزدیکان خود را به کار گمارد.
برخی از رهبران کنگره هم احساس میکنند ماندلا و کنگرهٔ ملی در روند مذاکره با دولت آپارتاید، به سیاهان خیانت کردند، چون امتیازات زیادی دادند بدون آنکه با مردم مشورت کنند. آنها برای گفتگو دربارهٔ دموکراسی و آشتی ملی شتابزده عمل کردند و عدالت و جبرانِ خسارت را قربانی کردند. حالا بیشتر سیاهان فقیرند و چیزی برای بیان آزادیشان ندارند.
گزارش منفی اخیر بانک جهانی فاش ساخته که شرایطِ موروثی مثل محل زندگی، جنسیت، سن و سابقهٔ فامیلی، ریشهٔ بسیاری از نابرابریها در آفریقای جنوبی است. ده درصد جمعیت کشور بیش از هشتاد درصد ثروت کشور را در دست دارند. با واردشدن عاملِ نژاد، نابرابریها بدتر میشود.
آفریقای جنوبی نابرابرترین کشور دنیاست، و در میان ۱۶۴ کشور اول است. نتیجهگیریِ حیرتآورِ بانک جهانی، زمین تا آسمان با آرمانهای ماندلا برای خاتمهدادن به نابرابری فاصله دارد.
ماندلا وقتی از زندان در آمد، گفت: «باید به انحصار سفیدپوستان بر قدرت سیاسی خاتمه داد، و نظامهای سیاسی و اقتصادی را اساسی بازسازی کرد تا به نابرابریهای آپارتاید رسیدگی شود و دموکراسی در جامعهٔ ما بهطور کامل مستقر شود».
در ۱۹۹۴، چهار سال بعد از آزادی ماندلا، کنگرهٔ ملی آفریقا پیروزی بزرگی را در انتخابات کسب کرد و موفقترین حزب سیاسی بود. مردم آفریقای جنوبی مطمئن بودند کنگرهٔ ملی وعدهٔ «زندگی بهتر برای همه» را محقق خواهد کرد. این حزب پنج انتخابات متوالی را هم بُرد. حالا سه دهه بعد، در نتیجهٔ بحران حکمرانی، محبوبیت کنگرهٔ ملی در حال افول است.
در انتخابات دولتی محلی در سال گذشته، کنگرهٔ ملی برای اولین بار از زمان قدرت گرفتنش، کمتر از ۵۰ درصد از آراء را کسب کرد. این سرخوردگی در میان هواداران در حال رشد است چون شهرداریهای محلی مدام ضعیفتر میشوند. اعتراضات مربوط به خدماترسانی در تمام کشور جریان دارد چون دولت نمیتواند منابعی مثل آب و بهداشت و زیرساختها و مسکن و زمین را توزیع کند.
حزب در حال از دست دادن محبوبیت خود است و ممکن است در انتخابات ملی بعدی در سال آینده، ۵۰ درصد آراء را هم به دست نیاورد و احتمالا یک دولت ائتلافی شکل بگیرد.
هرچند کنگرهٔ ملی هنوز بزرگترین حزب آفریقای جنوبی است، استیلایش احتمالا تمام شده است. بسیاری دیگر نمیخواهند تمام سرمایهٔ خود را در یک حزب بریزند. بری آنها سلطهٔ تکحزبی تمام شده است. چون معلوم شده که این وضعیتْ فساد به بار میآورد.
کنگرهٔ ملی آفریقا که زمانی حزبِ ماندلا و آزادیِ سیاهان محسوب میشد، حالا مبتلا به فساد و بیکفایتی است؛ برخی از مردم از این ناراحتند که همان حزبی که کشور را آزاد کرد حالا آن را تهدید میکند.
نخبگان فعلی آفریقای جنوبی، یادگار ماندلا را پایمال کردهاند. کنگرهٔ ملی آفریقا دیگر بر دل و جان مردم کشور حکومت نمیکند. فرهنگ و رفتار کنگرهٔ ملی آفریقا با حزبی که آفریقای جنوبی را به سمتِ آزادی رهبری کرد، هیچ سنخیتی ندارد.