زبانها هم مثل هر چیز دیگری در این سیاره تکامل مییابند. گاهی زبانهایی از خانوادههای مختلف، بهخاطر قرابتِ جغرافیایی و مجاورتِ سرزمینی، پیوندهای نیرومندی تشکیل میدهند. این زبانهای مجاور را که به مرور زمان بیشتر شبیهِ همدیگر میشوند تا خانوادههای اصلیِ خودشان، اصطلاحا گروههای زبانی مینامند. درنتیجهٔ تعامل این زبانها، گاهی ویژگیهای گرامری (دستور زبان) هم به ساختارِ زبانهای همسایه نفوذ میکند. اما تغییراتِ گرامری، تغییراتی بنیادی هستند ــ چهطور چنین تغییرِ بنیادیای ممکن میشود؟
همانطور که گفته شد، گروههای زبانیْ درواقع دستههایی از زبانها هستند که اصالتا به خانوادههای متفاوتی تعلق دارند، اما بهخاطر مبادلاتِ زبانی، شبیه هم شدهاند: این مبادلات عمدتا ناشی از مهاجرت، تهاجم، دوزبانگی، یا چندزبانگی بوده است.
ناحیهٔ جنوبشرق آسیا
شاید بهنظر آید که زبانهای جنوبشرق آسیا گونههایی از یک منبع واحد هستند. اما در اصل از خانوادههای متفاوتی نشأت میگیرند. زبانهای چینی به خانودهای موسوم به «چینی-تبتی» تعلق دارند که شامل زبانِ تبتی هم میشود.
گروه بعدی در این ناحیه، گروه زبانهای «آستروآسیایی» است که شامل ویتنامی و خمِر (که در کامبوج استعمال میشود) هم هست. تایلندی و لائوسی به یک گروهِ تماما متفاوت موسوم به «تای-کادای» تعلق دارند. یک گروه کوچکتر که در بخشهایی از این ناحیه پراکنده است و به مردمِ «همونگ» تعلق دارد، با نام «میائو-یائو» شناخته میشود.
زبانهای کاملا متفاوت معمولا درنتیجهٔ قرابتِ جغرافیایی، خصائصِ مشابهی مییابند. این پدیدهٔ اجتنابناپذیر بخشی از روند تکامل زبانهاست.
عمرِ این گروهها تقریبا مثل خانوادهٔ زبانِ هندو-اروپایی است، یعنی چندین هزار سال. اما شباهت آنها به همدیگر، خیلی بیشتر از زبانهای هندو-اروپایی است.
اولین چیزِ مشترک در زبانهای شرق آسیا ــ بهرغم ریشهٔ متفاوتشان ــ این است که اصطلاحا «زبانهای نواختی» هستند. در این زبانها، لحنِ صدا خیلی مهم است و میتواند معنای حرف را کاملا عوض کند. خصیصهٔ دوم، واحدهای شمارش است. مثلا در زبان کانتونی به جای «دو گاو» میگویند «دو رأس گاو». و در بیشتر زبانهای این منطقه هم برای شمارشْ همیشه از اعداد همراه با یک اسم استفاده میشود.
خصیصهٔ دیگر، استفاده از اداتِ کوچک در انتهای جملات برای انتقال حس و حال است. ضمنا بیشترِ حروفِ این زبانها، یک یا یکونیم سیلاب دارند، درحالی که در زبانهای هندو-اروپایی تا شش سیلاب یا بیشتر هم هست. چرا همهٔ این زبانها، با منشاء متفاوت خود، الگوهای زبانیِ بسیار مشابهِ زبان چینی پیدا کردهاند؟
بهلحاظ تاریخی، چینیان با فتح بخش عمدهٔ این منطقه، به سمت جنوب مهاجرت کردهاند. برای همین، تماسِ این زبانهای متنوع با زباِن چینی شدیدا افزایش یافت و آنها هم بسیار شبیه زبان چینی شدند. و به همین دلیل، زبانهای این منطقه بیشتر شبیهِ زبانِ کانتونی هستند که در جنوب آسیا استعمال میشود، و نه زبان ماندارین که در شمال صحبت میشود.
جهان چینی
زبان چینی از ابتدا دارای پیشوندها و پسوندها بوده است. گروه آستروآسیایی هم که شامل ویتنامی و کامبوجی میشود، تعداد زیادی پیشوند و پسوند داشته است. هرچه به سمت غرب برویم، پیشوندها و پسوندهای بیشتری را در زبانهای یک خانواده مشاهده میکنیم. اما مبادلات زبانی آنقدر نیرومند بوده است که امروزه تایلندی و خمِر و چینی و ویتنامی از این لحاظ چندان فرقی ندارند. یادگیریِ یکی از آنها، یادگیریِ بقیه را بسیار آسانتر میکند.
ضمنا این تحول زبانی اخیرا روی داده است. این ناحیه را «سینوسفر» یا دنیای چینی مینامند. زبانشناسی به نام جیمز ماتیسوف در دانشگاه برکلی کالیفرنیا این اصطلاح را بهکار برد تا به تشکیل دستههای زبانی در این ناحیه اشاره کند.
ناحیهٔ زبانی اروپا
اروپا یکی دیگر از نواحی زبانی است که دستههای زبانیِ آن، خصیصههای مشترکی را بین خود پروراندهاند. همهٔ زبانهای اروپا، ریشههای هندو-اروپایی ندارند، اما همهٔ آنها تاحدی شبیه هم بهنظر میرسند و خصائص مشابهی دارند؛ حتی اگر این خصائص در تضاد با قوانین خانوادهٔ اصلیشان باشد. گرچه برای کسانی که به چند زبان اروپایی تکلم میکنند، مشاهدهٔ این شباهتها ممکن است بسیار دشوار باشد.
مثلا وجود حروف نکره ممکن است خصیصهای جهانی برای همهٔ زبانها بهنظر آید. اما درواقع این یک خصیصهٔ منحصربهفرد اروپایی است که بسیاری دیگر از زبانها فاقد آنها هستند. زبان هندو-اروپاییِ ماقبلِ تاریخ هم فاقد حروف تعریف بود، اما اَخلافِ آنْ ویژگیهای جدیدی کسب کردند و تفاوتهایی یافتند.
امروزه داشتن حروف تعریفْ چنان در زبانهای اروپایی رایج است که گویی یک ویژگیِ جغرافیایی است. مثلا زبان مجارستانی از خانوادهای کاملا متفاوت به نام خانوادهٔ اورالیک میآید که شامل فنلاندی و استونیایی هم میشود. با اینحال، زبانِ مجاری هم دارای حروفِ تعریفِ معرفه و نکرهای مثل انگلیسی است. برخی ساختارهای زبانی هم که در اروپا نسبتا رایج است، در جاهای دیگر وجود ندارد.
درنهایت به نظر میرسد که دستکم مجاورتِ جغرافیایی به مرور زمان باعث تشکیل گروههای زبانی قدرتمندی شود و آیندهٔ زبانهای دنیا را بهطرز چشمگیری تغییر دهد.