تتسو ناکامورای پزشک و مددرسان جاپانی که هفتاد و سه سال عمر داشت و نیم آنرا صرف مددرسانی به مردم افغانستان کرده بود، سال پار از سوی تفنگداران ناشناس در ولایت ننگرهار کشته شد.
ناکامورا در سال ۱۹۸۶ در ننگرهار یک کلینیک ایجاد کرد و خیلی زود پی برد که شیوع برخی از امراض در ولایت گرم ننگرهار بیشتر ناشی از نبود آب آشامیدنی صحی است. او در حالی که به معالجه ادامه میداد به فکر وقایه شد. او برای آبرسانی و حفر چاهها برنامه ریخت و یکجا با مردم کار کرد تا تحول بزرگی را در زندگی و معیشت آنها پدید آورد. او آبهای سرگردان و سرکش را مهار کرد و به روستاها و دشتهای سوزان و لمیزرع برد؛ طرحهایی که مردمان زیادی را از فقر و امراض ناشی از نبود آب آشامیدنی نجات داد.
کاکا مراد که پشتو و فارسی آموخته بود و دمی از پروژههای خیرخواهانهاش غافل نبود، توانست با مردم چنان دوستی و رفاقتی رقم بزند که همه از یاد ببرند که او شهروند کشور جاپان، و نامش تتسو ناکامورا است. او را بر وزن نام چاپانیاش «کاکامراد» خواندند و براستی کاکای همه شد.
مردم وقتی به روز چهارشنبه سیزدهم قوس سال گذشته خبر کشتهشدن کاکا مراد را از رسانهها شنیدند، شوکه شدند. آنهایی که او را میشناختند و میدانستند که او چه مرد خیّر و زحمتکشی است به سختی مرگش را باور کردند و سخت گریستند. در طول چهل سال جنگ افغانستان هیچ فرمانده و هیچ رهبری اسطوره نشد؛ اما کاکا مراد خیلی زود به ادبیات داستانی راه یافت و الگوی انسانیت، ایثار و نوعدوستی گردید.
گروه «گهواره» که جمعی از نویسندگان افغانستانی آنرا مدیریت میکنند، دو کتاب کودک تحت عنوان «کاکا مراد و جعبهی جادویی» و «کاکا مراد» به نشر رسانده است. این کتابها که به صورت فیزیکی چاپ شدهاند و نسخه رایگان پیدیاف آنها نیز از وبسایت گهواره ارائه شده، برای کودکان از مرد فداکاری قصه میکنند که بر علاوه انس و الفتی که به بزرگان دارد، عاشق کودکان است و به آنها زندگانی میآموزاند و تلاش میکند که جنگ بر سر آنها سایهای نداشته باشد.
در کتاب «کاکا مراد و جعبه جادویی» که به قلم حضرت وزیر نوشته شده است، پسرکی به نام سهراب میخواهد از پدر و مادرش به خاطر زحمات شبانهروزی شان سپاسگزاری کند. او نزد آسمان، جنگل و رودخانه میرود و از آنها هدیهای برای پدر و مادرش میخواهد؛ اما آنها هرکدام شرطی میگذارند و نمیخواهند رایگان چیزی به سهراب بدهند. سهراب مایوس برمیگردد و با دل زار و پر غصه به سمت خانه روان میگردد که با کاکا مراد روبرو میشود. به او پریشانیاش را قصه میکند. کاکامراد و برایش جعبهای میدهد که در آن لبخند پدر و مادرش را صید کند و در جعبه بیندازد، کاری ناممکنی که کودک را خستهتر از پیش میکند و اما کاکا مراد که به او یاد میدهد که هیچ معجزهای بدون سعی و تلاش در زندگی اتفاق افتادنی نیست…
و اما سهراب شخصیت داستان «جعبه جادویی» در کتاب دیگری تحت عنوان «کاکا مراد» نوشته ذبیح مهدی با دغدغه متفاوتی وارد قصه میشود. سوژه و بنمایهای این داستان همان مشکل و دغدغهای است که کاکا مراد در زندگی واقعی به دنبالش بود. ذبیح مهدی در شروع کتاب از آفتی میگوید که هر روز قربانی میگیرد و کودکان را میکشد و بعد روی دیگر سکه که همانا نبود آب آشامیدنی صحی است، برملا میکند و از زبان پدر و مادر سهراب روایت میکند که چطور کاکا مراد همزمان با تداوی کودکان به فکر وقایه شد و برای مردم با زبان ساده تشریح کرد که آنها نیاز به آب آشامیدنی صحی دارند و به همینگونه نیاز به تغذیه سالم. او میگوید که یکی از راههای تغدیه سالم کشت و زراعت است که آنهم بدون آب ممکن نیست. ذبیح مهدی در نیمهی پایانی کتابش دگرگونی زندگی مردم را به تصویر میکشد و نشان میدهد که با برنامههای کاکا مراد چگونه دشت «گیمبری» سبز شد، به خانهی زارعین غله و میوه برد و مامن گنجشکها گردید.
بسیاری از کشورها و ملتهای مختلف برای کودکانشان قهرمانهایی دارند که در شخصیتسازی، تعلیم، کنشها و نوع رفتار شان تاثیرگذار شدهاند. داستانها و قصههای آموزندهی زیادی خلق شده که برای پرورش شخصیت کودکان و آشنایی آنها با جهان و دشواریهایش، خوشیها، لذت و هیجانش، کمک میکنند. مثل الیس لیدل در داستان «الیس در سرزمین عجایب»، الیور توئیست در رمانی به همین نام اثر چارلز دیکنز، «هری پاتر» قهرمان رمانهای دنبالهداری که ج. ک. رولینگ نوشت و جهانی شد. یا «هاکلبری فین» در رمان تام سایر نوشته مارک تواین، نویسنده امریکایی، یا ماتیلدا که استرید لیندگرن، نویسندهای سوئدی آن را خلق کرد و به «پیپی جوراب بلند» مشهور شد… این شخصیتها از برکت چاپ کتاب و ارتباطات و همچنان روایتهای شفاهی محصور و محدود به مردمان خاصی نماندند، بلکه به دورترین نقاط جهان راه یافته اند و کودکان را به تفکر و آموزش واداشتهاند و هنر زندگی را به آنها آموختهاند.
در افغانستان؛ اما روایتهای عامیانهی شفاهی بیشتر رایج بوده و همین فرهنگ کموبیش باقی است. مادربزرگها و پدربزرگها به خصوص در زمستانها دور بخاری یا صندلی مینشستند و به کودکان «اوسانه سیسانه» میگفتند و کودکان را به رویا و تخیل میبردند. ولی حالا در پهلوی روایتهای شفاهی چاپ و نشر کتاب نیز گسترش یافته که موثریت و سوددهی بیشتری برای کودکان دارد و آنها را با واژهها و جملات آشنا میکند و اگر کتب، تصویری باشند، قهرمانها را برای آنها میشناساند.
ولی افغانستان الگوهای بومی زیادی برای کودکان ندارد و دلیلش هم این است که به ادبیات کودک کمتر توجه شده است. در این کشور هیچ کودک و یا بزرگسال واقعی را نمیتوان یافت که قهرمان کتابهای کودکان شده باشد و همه در پی خواندن و الگوگیری و شناختش باشند. مصیبتبارتر اینکه مجاهدین و طالبان الفبای نصاب تعلیمی کودکان مکتب را نه با محوریت صلح و دوستی، بلکه جنگ و خشونت تدوین کردند؛ «ت» مثل تفنگ، توپ، تانک و «ط» مثل طیاره و «م» مثل مجاهد، «ک» مثل کفار… و همین گروهها همواره به دنبال انهدام و سوختاندن مکاتب بودهاند.
واردشدن کاکا مراد یا تتسو ناکامورای که نمادی از صداقت، تلاش و ایثارگری است به دنیای رنگی و پر خط و خال ادبیات کودک، کار جالب و بکری است که «گهواره» با موفقیت انجام داده است.
____________
برای دانلود این دو کتاب از سایت گهواره روی تصویر جلد کلیک کنید.