__

جوزف نای در باب عناصر قدرت، و آیندهٔ قدرت نرم آمریکا

جوزف نای

وقتی تنها از قدرت سخت استفاده شود، هزینه‌هایش بیشتر از زمانی است که با قدرت نرم ترکیب شود. دیوار برلین با آتش توپخانه سقوط نکرد؛ بلکه با چکش و بولدوزرهای مردمی خراب شد که ایمان خود را به کمونیسم از دست داده بودند…

قدرت این‌گونه تعریف می‌شود: توانایی وادار کردن دیگران به انجام کاری که شما می‌خواهید. این امر می‌تواند از طریق تحمیل («چماق»)، تطمیع («هویج») و جذب («عسل») انجام شود. دو روش اول اَشکالی از قدرتِ سخت هستند، ولی قدرتِ «جذب»، قدرت نرم محسوب می‌شود.

قدرت نرم از فرهنگ کشور، ارزش‌های سیاسی و سیاست‌های خارجی‌اش نشأت می‌گیرد. در منازعات کوتاه‌مدت معمولاً قدرت سخت بر قدرت نرم غلبه می‌کند، اما در بلندمدت این قدرت نرم است که غالب می‌شود. جوزف استالین روزی به طعنه پرسید: «پاپ چند لشکر دارد؟» اما پاپ هنوز پا بر جاست، در حالی که اتحاد جماهیر شورویِ استالین سال‌هاست که فروپاشیده است.

وقتی جذاب هستید، می‌توانید در مصرفِ هویج و چماق صرفه‌جویی کنید. اگر متحدانْ شما را مهربان و قابل اعتماد ببینند، احتمال بیشتری دارد که بتوانید آن‌ها را قانع به همراهی کنید و از رهبری شما پیروی کنند. اما اگر شما را قلدر و غیرقابل اعتماد ببینند، یحتمل تعلل کنند و در صورت امکانْ وابستگی‌شان را کاهش دهند.

اروپای دورانِ جنگ سرد نمونه خوبی است. یک تاریخ‌دان نروژیْ اروپا را تقسیم شده بین دو امپراتوری شوروی و آمریکا توصیف کرد، اما تفاوت مهمی وجود داشت: طرفِ آمریکایی «امپراتوریِ با دعوت» بود. این موضوع زمانی روشن شد که شوروی‌ها در ۱۹۵۶ به بوداپست و در ۱۹۶۸ به پراگ لشکرشکی کردند. در مقابل، ناتو نه تنها باقی ماند، که تعداد اعضایش به‌طور داوطلبانه بیشتر شد.

درک صحیحِ قدرت، شامل هر دو جنبهٔ سخت و نرم است. ماکیاولی می‌گفت شهریار بهتر است مهیب باشد تا محبوب. اما [او اشتباه می‌کرد] بهتر است هر دو را داشت. چون قدرت نرم به تنهایی کافی نیست، و چون مشاهدهٔ تاثیراتش زمان‌بر است، رهبران سیاسی اغلب وسوسه می‌شوند به قدرت سختِ «تحمیل» یا «تطمیع» متوسل شوند.

اما وقتی تنها از قدرت سخت استفاده شود، هزینه‌هایش بیشتر از زمانی است که با قدرت نرمِ «جذب» ترکیب شود. دیوار برلین با آتش توپخانه سقوط نکرد؛ بلکه با چکش و بولدوزرهای مردمی که ایمان خود را به کمونیسم از دست داده بودند و به ارزش‌های غربی جذب شده بودند، خراب شد.

بعد جنگ جهانی دوم، ایالات متحده با اختلاف زیاد قدرتمندترین کشور بود و تلاش کرد ارزش‌های خود را در چارچوبی موسوم به «نظام بین‌المللی لیبرال» جا بیندازد ‌ــ‌ چارچوبی که شامل سازمان ملل متحد، نهادهای اقتصادی برتون وودز و سایر نهادهای چندجانبه بود.

البته آمریکا همیشه مطابق با ارزش‌های لیبرال خود عمل نکرد و دو قطبیِ جنگ سرد این نظام را محدود به نیمی از جمعیت جهان کرد. اما اگر متحدین (محور رم–برلین–توکیو) جنگ را می‌بردند و ارزش‌های خود را تحمیل می‌کردند، نظام پس از جنگ جهانی دوم بسیار متفاوت از امروز بود.

گرچه روسای جمهور پیشین آمریکا برخی جنبه‌های نظام لیبرال را نقض کرده‌اند، دونالد ترامپ نخستین کسی‌ست که اصلِ ارزشِ قدرت نرم را در سیاست خارجی دور انداخته است. یکی از اولین اقدامات او پس از بازگشت به قدرت، خروج از توافقِ اقلیمی پاریس و سازمان بهداشت جهانی بود ‌ــ‌ با وجود تهدیدات آشکار تغییرات اقلیمی و همه‌گیری‌ها.

پیامدهای کنار گذاشتن قدرت نرم توسط دولت آمریکا کاملاً قابل پیش‌بینی است. اجبار متحدان دموکراتیک مانند دانمارک یا کانادا باعث کاهش اعتماد نسبت به اتحاد با آمریکا می‌شود. تهدید کردنِ پاناما هم دوباره ترس‌های امپریالیستی را در سراسر آمریکای لاتین برمی‌انگیزد.

تضعیف سازمان توسعه بین‌المللی آمریکا (یواس‌اید) ‌ــ‌ که توسط رئیس‌جمهور جان اف. کندی در ۱۹۶۱ تأسیس شد ‌ــ‌ اعتبار آمریکا به عنوان یک بازیگر نوع‌دوست را تضعیف می‌کند. خاموش کردن صدای آمریکا هدیه‌ای به دیکتاتوری‌های رقیب است. تحمیل تعرفه‌ها بر کشورهای دوست، آمریکا را غیرقابل اعتماد نشان می‌دهد. تلاش برای سرکوب آزادی بیان در داخل کشور، اعتبارش را خدشه‌دار می‌کند. باز هم هست.

ترامپ چین را بزرگ‌ترین چالش آمریکا معرفی کرده، و چین از سال ۲۰۰۷ در قدرت نرم سرمایه‌گذاری کرده است، زمانی که هو جینتائو، رئیس‌جمهور وقت چین، به حزب کمونیست اعلام کرد که کشورش باید خود را برای دیگران جذاب‌تر کند.

اما چین از دیرباز با دو مانع بزرگ در این زمینه مواجه بوده است. اول، اختلافات مرزی با چندین همسایه را حفظ کرده است. دوم، حزب کمونیست چین اصرار دارد جامعهٔ مدنی را سختگیرانه کنترل کند. هزینه این سیاست‌ها را می‌توان در نظرسنجی‌های جهانی که از مردم دنیا درباره جذابیت کشورها شده می‌توان مشاهده کرد. اما اگر ترامپ به تضعیف قدرت نرم آمریکا ادامه دهد، معلوم نیست این نظرسنجی‌ها در سال‌های آینده چه نتایجی خواهند داشت.

البته، قدرت نرم آمریکا طی سال‌ها فراز و نشیب داشته است. در دوران جنگ ویتنام و عراق، آمریکا در بسیاری کشورها نامحبوب بود. اما قدرت نرم از جامعه و فرهنگ کشور و همین‌طور اقدامات دولت نشأت می‌گیرد. حتی در دوران جنگ ویتنام که تظاهرات گسترده‌ای در سراسر جهان علیه سیاست‌های آمریکا برگزار می‌شد، معترضان سرود حقوق مدنی آمریکایی «ما پیروز خواهیم شد» را می‌خواندند.

داشتنِ یک جامعهٔ آزاد که اجازه اعتراض می‌دهد، می‌تواند یکی از عناصر قدرت نرم باشد. اما در پی افول قدرت نرم دولت آمریکا در چهار سال آینده، آیا قدرت نرم فرهنگی آمریکا زنده خواهد ماند؟

دموکراسی آمریکا یحتمل چهار سال ریاست‌جمهوری ترامپ را تحمل خواهد کرد. این کشور فرهنگ سیاسی مقاوم و قانون اساسی فدرالی دارد که از نظارت و کنترل حمایت می‌کند. شانس معقولی وجود دارد که دموکرات‌ها در انتخابات ۲۰۲۶ کنترل مجلس نمایندگان را باز پس بگیرند.

علاوه بر این، جامعه مدنی قوی و دادگاه‌ها مستقل باقی مانده‌اند. بسیاری از سازمان‌ها علیه اقدامات ترامپ شکایت کرده‌اند و بازارها نیز نارضایتی خود را از سیاست‌های اقتصادی او نشان داده‌اند.

قدرت نرم آمریکا پس از افول دوران جنگ‌های ویتنام و عراق و همچنین نزول دورهٔ اول ترامپ، بهبود یافت. اما وقتی اعتماد از دست می‌رود، بازگرداندنش آسان نیست. روسیه پس از تهاجم به اوکراین، بیشتر قدرت نرم خود را از دست داد، اما چین تلاش می‌کند هر شکافی را که ترامپ ایجاد می‌کند پُر کند. به گفته شی جین‌پینگ، رئیس‌جمهور چین، شرق در حال طلوع بر غرب است.

اگر ترامپ خیال می‌کند می‌تواند در حالی که متحدان آمریکا را بی‌اعتماد می‌سازد، برود دنبال جاه‌طلبی‌های امپریالیستی، یواس‌اید را نابود کند، صدای آمریکا را خاموش کند، با قوانین داخلی مخالفت کند، از نهادهای تحت سازمان ملل خارج شود، و با چین رقابت کند، به احتمال زیاد شکست می‌خورد.

بازسازی آنچه او نابود کرده غیرممکن نیست، اما پرهزینه خواهد بود.

کتابستان

گلشهر: خاطرات یک آواره

علی احمدی دولت

گلشهر: خاطرات یک زمین‌شناس

علی احمدی دولت

سیب و آسیب جنبش سبز

مهدی جامی

آینه‌خانه هویت ایرانی: رویا و روایت

مهدی جامی

کاکه تیغون در مسیر تاریخ

کاکه تیغون