عشق ارزشی است که به ما حس انسانی میدهد، اما همزمان میتواند منبع رنج و دلهره نیز باشد. گذشته از اختلافات معمول در رابطهها، در یک رابطه خوب نیز ممکن است گاهی نگران شویم که آیا آنچه تجربه میکنیم عشق به معنای واقعی آن است؟ آیا دقیقا همان حسی است که دیگران از آن حرف میزنند و تجربه میکنند؟ و یا در کتابها میخوانیم و در فیلمها میبینیم؟
جامعه و فرهنگ به اشکال مختلف به ما تعریفهایی مشخص از عشق و دوست داشتن القاء میکند. تصور عمومی این است که عشق به معنای دوست داشتنی شدید است؛ دلتنگی برای همسر یا شریک زندگیامان وقتی از ما دور است، و یا هیجان از حضور او و در آغوش گرفتن و بوسیدنش و رابطه جنسی با او. به عبارتی جامعه و فرهنگ و عواملی مثل آن برای ما نسخهای از نوعی عشق میپیچد که باید تمام و کمال رعایت شود تا بتوان آن را عشق نامید. تصور ایدهالی از عشق که زیباست، اما در عمل ناممکن و منبع رنج و دلهره.
شاید به همین دلیل است که برخی از زوجها فکر کنند که رابطه آنها، حتی بدون اختلافات معمول، کامل نیست. چرا که ممکن است هیچوقت نتوانسته باشند عشق را شکلی که در ذهن دارند، تجربه کنند.
اینجاست که تجربههای مردمان یونان باستان درباره عشق به کارمان میآید. آنها باور داشتند که اشکال مختلفی از عشق وجود دارد که هر کدام دورهها و زیباییهای خاص خود را دارد. آنها حتی برای هر نوع از عشق نامی مشخص داشتند.
یونانیها دوره آغازین عشق را که با تب و تاب و هیجان شدید همراه است، EROS مینامیدند. اما این را میپذیرفتند که عشق لزوما با کاهش هیجان یکی دو سال اول از بین نمیرود، بلکه تبدیل به شکلی دیگر از عشق میشود که آن را Philia مینامیدند. این واژه تقریبا معادل «دوستی» و دوست داشتن است، هرچند گرما و صمیمیت واژه یونانی را نمیرساند.
ارسطو معتقد بود که عشق در انسانها رشد میکند و پخته میشود؛ او دوره آغازین عشق را به «جوانی» تشبیه میکرد که پس از مدتی به رشد و پختگی و به «دوستی» میرسد.
یونانیها نوع سومی از عشق نیز داشتند که به آن Agapi میگفتند؛ نوعی عشق خیرخواهانه به دیگران، عشق پدر یا مادر به فرزندی ناخلف، عشقی که ما در ضعفهای دیگران مییابیم و نه در قوت آنها. چنین حسی به ما میگوید که عشق فقط تحسین زیبایی و خوبی دیگران نیست، بلکه به معنای همدردی و مهر و دوست داشتن بیانتظار و قید نیز هست.
شناخت عشق و اشکال آن به ما کمک میکند که فروکش کردن هیجان اولیه عشق ما را نگران نکند و رابطهامان را متاثر نسازد. با شناخت بهتر عشق است که به این نتیجه میرسیم که در آدمی چنان حجمی از عشق و انواع آن حضور دارد که بیان آن با زبان معمولی ناممکن است.