سوالی که همچنان میتوان آن را دربارهی رابطهی بین هنر و جامعهی ایرانی مطرح کرد، این است که آیا ما به تئاتر در خیابانها نیاز داریم؟ این شکل از تئاتر چه چیزی را میتواند به ما ارزانی دارد که دیگر شکلهای آن نمیتوانند؟
«خیابان صحنه است» با ترجمهی علی قلیپور و انیسا رئوفی در نشر مانیا هنر، به ارائهی تعریفهایی از تئاتر سیاسی، تئاتر بیواسطه، تئاتر چریکی پرداخته و ما را با مفهوم جدیدی از تئاتر و مخاطب روبهرو میکند.
شکنر، کربی و دیگران میکوشند برای ما شرح دهند که کدام جوامع بستر شکلگیری تئاتر در خیابانها هستند و کدام یک هنوز به خواست این نیاز یا برطرف کردن آن نرسیدهاند.
کربی توضیح میدهد که هر تئاتر رایجی که خواسته یا ناخواسته طعنهای به سیاست بزند یا سعی کند گذرا آن را به نقد بکشد، هرگز یک تئاتر سیاسی نیست و این تنها تلاشی است برای سیاسی نشان دادن خود. او تاکید میکند که تئاتر سیاسی تعریف واضحی دارد و تئاتری که دغدغه مند به سیاست میپردازد، باید مسئله یا مشکلی را مطرح کرده و راه حلی برای آن ارائه دهد و زمینه ساز تغییر در مخاطبان و سپس جامعه بشود. وگرنه هنرمندان بسیاری بلندند که از کنار سیاست رد شوند و نشان دهند که مخالفتی با برخی از مسائل سیاسی دارند اما به شرطی که خیلی جدی درگیر آن نشوند.
«تئاترهای سیاسی برخی موضوعات خاص را مطرح کرده، در جستجوی مشکلات مشخصی بوده و پرسشهای مشخصی دارند. تئاتر سیاسی به دنبال جذب نوکیش ها نیست؛ آموزنده نیست و از بدیل و مشرب خاصی طرفداری نمیکند.» (ص۳۲)
در طرف دیگر شکنر به مقایسهی برخی شباهتها و تفاوتهای کارناوالها و جشنها و آیینهای رسمی در برابر انقلابها و بازیهای مفرح غیر رسمی و تئاتر بی واسطه میپردازد. شکنر معتقد است که کارناوالها و جشنها ذات اولیهی خود را از دست دادهاند و امروزه توسط حکومتها- دولتها کاملاً خنثی و مهار شدهاند اما انقلابها و تئاترهای بیواسطه که در کف خیابانها از خود مردم شکل گرفته و پیش میروند قابلیت تغییر را دارند حتی اگر این تغییر موقت باشد یا سرکوب شود.
«در تئاتر بیواسطه فضاهای گسترده عمومی در جایی به تئاتر تبدیل میشوند که بازنمایی جمعی در آن به مرحلهی اجرا رسیده و خلاقیت و افراط کاری در صحنه نیز همان جا به نمایش درآید.» (ص۹۲)
رانی دیویس و شکنر به بیان چیستی تئاتر چریکی و گروههای بنیانگذار آن مثل «لیوینگ تئاتر» اشاره میکنند و سه اصل مهم آموختن، حرکت به سوی تغییر، ارائهی نمونهای از تغییر را یادآور میشوند.
«این نوع تئاتر برای نقد، مجادله و درک موضوعات و مشکلات جامعه مناسب است.» (ص ۱۱۹)
ژان ژاک لویل به رابطهی تنگاتنگ تئاتر و انقلابهای جوامع، نیاز مشارکت مردم در یک اجرا، بیان آزادانهی نظرات و آرا، بیان مشکلات و… میپردازد و سیمون توین به چرایی کاربرد تکنیک طنز و نیاز یک تئاتر اجتماعی یا چریکی به آن. با بیان نمونههایی از اجراهای گروه «کمون ۱» و «لیوینگ تئاتر» به نقش مهم طنز به مثابه یک صلاح در جدال با قدرتها و نیروهای مخالف یا سرکوبگر اشاره میکند.
«مقصد اصلی کمون تمسخر حاکمان نبود بلکه آنها میخواستند با از میان بردن مرزهای حوزه خصوصی و سیاسی، ضروریات زندگی بورژوازی، یعنی دستمزد کار و خانواده را به چالش بکشند.» (ص۱۷۰)
مقالهی آخر نوشتهای کوتاه و مهم از پیتر هاندکه است در شرح این که چرا برشت سعی میکند هنجارها را بکشند اما هنجارهایی نوین برای خود تعریف میکند و از آنها فراتر نمیرود. هاندکه به بدعتهای نخستین برشت اشاره میکند و تاکید میکند که باید در میدان عمل باید تئاتر را از تئاتری بودن خود تهی کرد. تئاتری که به خیابان میآید باید در همانجا و از همانجا شکل بگیرد وگرنه کارآمدی خود را از دست میدهد و به ضد خود بدل میگردد.
«هر راهکار پیشنهادی که برای از میان برداشتن تناقضها روی صحنه به نمایش درمی آید، صورت فرمول بندی به خود میگیرد.» (ص۱۹۷)
در مصاحبهی شکنر با بوآل که بخش انتهایی کتاب را تشکیل میدهد، ما شاهد روند اجرایی تئاتر شورایی یا قانونگذار بوآل در کشورش هستیم. این که او چطور توانسته مسائل مهم اجتماعی-سیاسی را با خود مردم به اشتراک بگذارد و تصمیمات مهم دولتی را بر اساس آراء و نظرات مردم تصویب کند.
«خیابان صحنه است» به ما یادآور میشود که لزوم تئاتر در خیابان از کجا نشات میگیرد و چگونه باید آن را پیش برد تا به ثمر برسد. علاوه بر آن نشانمان میدهد که کی و چرا و چگونه نیاز به این نوع از تئاتر در یک جامعه شکل میگیرد و برخورد هر جامعه با چنین تئاتری نشانگر میزان آزادی اندیشه و میل به تغییر است.