طی سالهای گذشته، ترسی فزاینده نسبت به رشدِ سازمانهای دستراستیِ افراطی، نئونازیها و فاشیستها شکل گرفته است. رویدادهای چند سال گذشته ازجمله ماجرای شارلوتویل در آمریکا، کِمنیتس در آلمان و حملات تروریستی اخیر در کرایستچرچِ نیوزیلند این سوال را مطرح میکند که: برای جلوگیری از گسترش این ایدئولوژیهای افراطی چه میتوانیم بکنیم؟
اخیرا برخی گروهها و سازمانها در این حوزه موفقیت زیادی کسب کردهاند. گروههای موسوم به اِگزیت نمونهای از این سازمانها هستند. گروههای اِگزیت عمدتا در کشورهای اروپایی فعالیت دارند و سعی میکنند نئونازیهای سابق را که پشیمان و مایل به ترک عقیدۀ خود هستند، جذب کنند. این پروژهها منحصرا با کسانی کار میکنند که آمادگیِ ترک گروههای افرطی را دارند. تمرکزِ این گروهها بر ریشههای اجتماعیِ مشکل است، یعنی: چرا مردم به سازمانهای خشونتگرا یا سازمانهای افراطیِ دستراستی جلب میشوند، و چهطور میشود آنها را به مسیرهای بهتری هدایت کرد؟
یکی از مدیران پروژۀ اِگزیت در آلمان میگوید که، «مبنای کار ما، فعالیتِ داوطلبانه است. البته ما انگیزۀ افراد مشارکتکننده را بررسی میکنیم. فقط اینکه عدهای بیایند و بخواهند گذشتۀ خود را مخفی کنند کافی نیست، بلکه باید پشیمانی و تعهد خود را به تغییر رفتار نشان دهند.»
گروه اگزیت به افرادی که میخواهند از احزابِ راستِ افراطی خارج شوند کمک میکند تا از موانع اجتماعی، ذهنی، عاطفی، و قانونی عبور کنند. این گروه سعی میکند با حفظ محرمانگی و بدون پیشداوری یا پرخاشگری، راهحل مناسب برای کمک به هر فرد را پیدا کند. این فرایند توسط اعضای سابقِ سازمانهای افراطی مدیریت میشود که حالا دیگر توبه کردهاند و به سرمشقی برای مراجعهکنندگان بدل شدهاند.
ایدئولوژیهای مسموم
نکتۀ غافلگیرکننده این است که اگزیت از ابتدا سراغ ایدئولوژیِ افراد نمیرود. درواقع عدهای از محققان هم معتقدند برای جوانانی که به سازمانهای افراطی میپیوندند، ایدئولوژی عامل مهمی نیست ـــ چون خیلی از آنها حتی نمیتوانند ایدئولوژیِ سازمانشان را توضیح دهند ـــ بلکه دلیل اصلی آنها برای عضویت در این سازمانها این است که فقط میخواهند بخشی از یک چیزِ بزرگتر یا عضوی از یک گروه بزرگ باشند.
ایدئولوژیِ جهادیها و راستهای افراطیِ اروپا ممکن است باهم خیلی متضاد باشد، ولی نقطۀ مشترک این گروهها این است بیش از آنکه بر ایدئولوژی بنا شده باشند، ناشی از انگیزههای عمیق اجتماعی، مثل انزوا و ازخودبیگانگی هستند.
نکتۀ جالبی که مثلا درمورد برخی جوانان مسلمان اروپاییِ هوادار داعش مشاهده شده این است که آنها بیش از آنکه جذبِ ایدۀ خلافت شوند، جذب روشهای خشونتآمیزِ داعش شده بودند. ایدئولوژیِ جهادیها و راستهای افراطیِ اروپا ممکن است باهم خیلی متضاد باشد، ولی نقطۀ مشترک این گروهها این است بیش از آنکه بر ایدئولوژی بنا شده باشند، ناشی از انگیزههای عمیق اجتماعی، مثل انزوا و ازخودبیگانگی هستند.
رابرت اورِل نمونهای از کسانیست که از باندهای افراطی جدا شده و امروزه برای گروه اگزیت در سوئد کار میکند. او به اطراف و اکنافِ اروپا و جهان سفر میکند تا مدلِ کاریِ گروههای اگزیت را ترویج کرده و به ایجاد چنین سازمانهایی در کشورهای دیگر کمک کند.
او که در یک خانوادۀ متمولِ سوئدی بزرگ شده بود، میگوید در نوجوانی وقتی عزتنفسش را از دست داد، به سازمانهای افراطی تمایل پیدا کرد؛ او به خشونت و درگیری روی آورد و بعد از چند سال هم به عضو یک سازمان دستراستیِ خشونتگرا شد.
رابرت اورِل قبلا عضو یک گروه راستِ افراطی بود، اما حالا برای سازمانی کار میکند که هدفش پیشگیری از افراطیگریست.
اورل میگوید سازمانهای افراطی، از احساسِ انزوای نوجوانان بهخوبی بهرهکشی کنند. بهگفتۀ او ذهنیتِ افراطی سه جنبه دارد. جنبۀ اول، ترویجِ تفکر سیاه و سفید است. یعنی گروههای افراطی، همه را بهصورت «ما» یا «آنها» و «خوب» یا «بد» تعریف میکنند. مثلا درمورد کشورهایی چون سوئد، «ما» یعنی سفیدپوستان و «آنها» یعنی رنگینپوستان و مهاجران و یهودیها. جنبۀ دوم، احساسِ برتریست. اورل میگوید گروههای افراطی خود را برتر از بقیۀ افراد و گروهها درنظر میگیرند و دلیل اصلی آن هم این است که میخواهند با این روش، عزتنفسِ ازدسترفتۀ اعضای گروه را به آنها برگردانند و به آنها احساس قدرت و تعلق به جمعیت بدهند. جنبۀ سوم، فرایندِ انسانیتزدایی است؛ یعنی مخالفانِ خود را حیوان درنظر میگیرند (مثلا مهاجران را «موش» خطاب میکنند). درعینحال این کار ذهنیتِ «ما» درمقابل «آنها» را تقویت میکند و به خشونت مشروعیت میبخشد.
اورل میگوید بزرگترین نتیجۀ یک ذهنیتِ افراطی این است که حسِ نیرومندِ تعلق در فرد ایجاد میکند. عضویت در گروههای افراطی، احساس تعهد، هدفمندی و انگیزۀ بالا ایجاد میکند و این نهتنها شاملِ هواداران برتری سفیدپوستان که شامل اسلامیون افراطی هم میشود. اعضای این گروهها احساس میکنند برادرانی دارند که آمادهاند جانشان را برای هم فدا کنند.
بحث ایدئولوژیک بهندرت منجر به تغییر میشود، چون معمولا طرفِ مقابل را وادار به مقاومت و توجیه میکند و نتیجۀ معکوس میدهد. به همین دلیل گروههایی مثل اِگزیت سعی میکنند انگیزههای بنیادی افراد را هدف بگیرند.
شاید این سوال برایتان پیش آید که افرادی مثل اورل، چرا بهفکر جدایی از سازمانهای افراطی میافتند؟ او خودش میگوید بهتدریج متوجه ریاکاری در گروهِ خود شد ـــ مثلا علیرغم تاکید بر انضباط اخلاقی، دست به عیاشی و خوشگذرانی میزدند. وقتی اورل بهخدمت سربازی رفت، فرصتی پیدا کرد تا از گروه خودش فاصله بگیرد و در عقایدش تجدیدنظر کند.
این فاصلۀ فیزیکی خیلی به او کمک کرد. او متوجه شد که در دورۀ خدمت ارتش، حسِ شایستگی و عزتنفسِ ازدسترفتهاش را بازیافته است و دیگر نیازی نیست برای رسیدن به این احساساتِ نیرومند، عضوی از یک گروه خشن باشد، و کمکم نیاز به تعصب و متفاوتبودن در او خاموش شد.
داستانِ اورل با یافتههای آکادمیک همخوانی دارد. محققان معتقدند که عوامل مختلفی برای خروج از سازمانهای افراطی وجود دارد؛ ازجمله باورنداشتن به ایدئولوژیِ سازمان، سرخوردهشدن از رهبران گروه، نارضایتی از عضویت در گروه، محکومیت و زندان بهخاطر اَعمال افراطی، و حتی یافتنِ شغلی تازه و بینیازشدن از گروه.
راه خروج
برخی محققان، سه فازِ مختلف برای عضویت در گروههای افراطی شناسایی کردهاند، یعنی: ورود، مشارکت، و خروج. آنها این خط سیر را «چرخۀ مشارکت» مینامند و تاکید میکنند که برای شناختنِ دلیل خروجِ افراد از این گروهها، حتما باید دلیل ورودشان را شناسایی کرد. این خط سِیر را میتوان در بین گروههای افراطی اسلامی هم مشاهده کرد. بههرحال، دلیل ترک سازمان هرچه باشد، همانطورکه در مورد اورل هم مشاهده شد، ایجاد فاصلۀ فیزیکی و ذهنی بسیار مفید است.
بههرحال، به دلایل روانشناختی که ذکر شد، گروههایی مثل اگزیت سعی میکنند انگیزههای بنیادی افراد را هدف بگیرند؛ چون این روش موثرتر است و سعی نمیکند مستقیم با ایدئولوژیِ طرف برخورد کند. مباحث ایدئولوژیک بهندرت منجر به تغییر میشوند، چون معمولا طرفِ مقابل را وادار به مقاومت و توجیهکردن میکنند و نتیجۀ معکوس میدهند.
درعوض گروههای اگزیت سعی میکنند از این افراد بخواهند دلایل و انگیزههای پیوستنشان را به جنبشها و گروههای افراطی شناسایی کنند، و تاثیر ایدئولوژی گروه بر عقاید و رفتارهایشان را بررسی کنند.
اگزیت به اعضای جدیدش کمک میکند تا درک بهتری از گروههای افراطی پیدا کنند. یکی از نکاتی که اعضای اگزیت بر آن تاکید دارند این است که هرچند گروههای افراطیِ دستراستی، طی سالهای گذشته توجه زیادی بهخود جلب کردهاند، ولی جمعیتشان درحال افزایش نیست. منظور این افراد این نیست که نباید به این سازمانهای افراطی توجه کرد، بلکه منظورشان این است که نباید پوششِ رسانهای را بهمعنیِ رشدِ جمعیتِ افراطیون درنظر گرفت.
درنهایت، علاوهبر اینکه باید به عقاید مخوف و ناپاکِ افراطیون توجه کرد، باید عوامل ریشهای و پیچیدهای که در پسِ رفتارهایشان نهفته است را شناسایی کرد و آنها را هدف گرفت تا افراد بیشتری به دام این سازمانها نیفتند.
ــــــــــــــــــــــ
منبع: مجله بیبیسی