در پی انتشار تریلر «ثور: عشق و تندر»، در حالی که عدهای از طرفدارانِ کُمیک دقتِ اقتباس صحنهای از داستان اصلی را ستایش میکردند ــ کمیکِ این سری را اِساد ریبیچ و جیسون آرون خلق کردند ــ عدهای دیگر آن را نوعی بهرهبرداری از هنرمند خالق اثر دانسته و ریبیچ را ارزانترین طراح برای یکی از پرخرجترین پروژههای هالیوود معرفی کردند.
در واقع هنرمندان خالق دنیای سینمایی مارول بابت کارشان معمولا چیزی بیش از یک «تشکر ویژه» دریافت نمیکنند.
تریلر «ثور: عشق و تندر»
حتی در رسانهها هم بازتولید دقیق اثر اصلی به عنون نشانهای از «وفاداری» مارول استودیوز به آن تلقی میشود. با توجه به اینکه بازتولید دقیق اثر اصلی این روزها یک افتخار محسوب میشود، این پرسش مطرح است که آیا پدیدآورندگانِ آثار بهخاطر این نوع استفاده اصلا هیچ مزدی دریافت میکنند یا خیر. جواب به این سوال آسان نیست، ولی اولین پاسخی که به ذهن خطور میکند، یک «نه» بزرگ است. بنا به گزارش گاردین، برخی هنرمندان حدود ۵۰۰۰ دلار «بابت قدردانی» دریافت کردهاند بهعلاوهٔ دعوت به اکران افتتاحیه فیلمهایی که بر اساس آثار آنها خلق شده است. این را مقایسه کنید با میلیاردها دلاری که کمپانی مارول/دیزنی هر ساله از این فیلمها درمیآورد.
جیم استارلین پیشکسوت کمیک، شخصیتِ ابرتبهکار تانوس را در دههٔ ۱۹۷۰ خلق کرد. چند دهه بعد، تانوس یکی از شخصیتهای مهم دنیای مارول شد. در سال ۲۰۱۷، استارلین در مصاحبهای با وبسایت والچر از مارول گلایه کرد، و همینطور در پُستی فیسبوکی نوشت که وارنر/دی.سی بابتِ استفاده از یک شخصیتِ فرعیِ تکی در فیلم «بتمن علیه سوپرمن» در ۲۰۱۶، بیشتر از پولی که دیزنی بابت استفاده از تانوس در کل فیلمها پرداخته به او پول داد.
اِد بروبیکر کارتونیست آمریکایی، بهخاطر اینکه شخصیت سرباز زمستان را برای کمیکِ «کاپیتان آمریکا» خلق کرد، در فیلم «کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان» در ۲۰۱۴ نقشی کوتاه به او دادند. خودش میگوید یکی از خفتهایی که متحمل شد این بوده که از بازی در آن نقشِ کوتاه پولِ بیشتری درآورد تا خلق خود این شخصیت.
داوید آها گرافیست اسپانیایی هم که در تولید یکی از پروژههای «شاهینچشم» نقش داشت، بهخاطر استفادهٔ مارول از کار او در طراحی پوسترهای این مجموعه، (هرچند مبهم و شوخیانه) اشارتا گفت که باید بابتش به او پول میدادند.
***
البته موارد مثبتی هم هست. مثلا مایک مانتلو برادر بیل مانتلو خالقِ «راکت راکون» که در اثر سانحهٔ رانندگی ضربهمغزی شد، گفته که مارول بابت اولین فیلم «نگهبانان کهکشان» به او پاداش داده است. ولی بهقول استارلین، اینجا هم رویهٔ معمول این است که تا کسی سر و صدا نکند حقش را نمیگیرد، و هر چه جنجال بیشتر باشد دیزنی ممکن است سخاوتمندتر شود. البته در عمل فقط جنجالیترین موارد حل و فصل میشود ولی بقیه به جایی نمیرسد.
جو کیسی یکی از خالقانِ «آمریکا چاوز» هم اخیرا از این موضوع گلایه کرده است. او و نیک دراگوتا شخصیت چاوز را خلق کردهاند. آمریکا چاوز در فیلم جدید «دکتر استرنج در دنیاهای موازی»، برای اولین بار در سینما ظاهر شده است. کیسی میگوید مارول به او «پیشنهادی توهینآمیز» داد که او آن را رد کرد. کیسی میگوید به مالکیت قانونی مارول بر این شخصیت کاملا آگاه است، ولی این دلیل نمیشود حق پدیدآورندگانِ شخصیت را نادیده بگیرند.
تانهاسی کوتس که کمیکِ «پلنگ سیاه» را در سال ۲۰۱۶ نوشت، و گفته مارول با او رفتارِ خوبی داشته، میگوید این یک مسئلهٔ حقوقی نیست بلکه مسئله تعهد اخلاقی است. او در گفتگویی با گاردین گفته که: «منصفانه نیست که از تلاش آنها [پدیدآورندگان] یک پروژهٔ میلیاردی درست کنند … صرفا چون یک کنترات است، حق انحصاریِ کمپانی نمیشود. دلیل نمیشود چون من دستبالا را در مقابل شما دارم، شما را وادار کنم قراردادی امضاء کنید که شما را به گا دهد».
بروبیکر دربارهٔ این استیصال در میان مولفان و هنرمندان میگوید که این مشکل تا حدی ناشی از خلاء حمایتی صنعت کمیک برای پدیدآورندگان است، و نه فقط خود مارول استودیوز. کمپانیهای دی.سی و مارول، دو غولِ این بازار، معمولا قرارداد کارمزدی به هنرمندان پیشنهاد میدهند که پول اندکی محسوب میشود. این مشکل البته با دنیای مارول شروع نشد. بلکه برمیگردد به آغاز این صنعت، زمانی که جری سیگل و جو شوستر اولین داستان سوپرمن خودشان را ۱۳۰ دلار فروختند (و کپیرایتش را مجانی واگذار کردند). بعدا که سوپرمن به یک سمبلِ مردمیِ پولساز تبدیل شد، آنها با چنگ و دندان تلاش کردند بابتش پول منصفانهای بگیرند، و هرگز نتوانستند مالکیت این شخصیت را در اختیار بگیرند.
جک کیربی، هنرمند افسانهای، برای کسب امتیاز مناسب و غرامتِ چند دهه استفاده از کارهایش مجبور شد بجنگد. در ماجرای او، نیل آدامز بزرگ که اخیرا درگذشت نقش مهمی داشت و او حتی دنبال این بود که قراردادهای بهتری برای پدیدآورندگان مستقل وضع کند و حتی مستمری و امتیازی برای سیگل و شوستر تامین کند.
شاید فکر کنید که بازتولیدِ آثارِ هنرمندان نوعی تکریم برای آنها به بار میآورد. ولی معمولا موانع قانونی و ساختارهای تجاری جایی برای حق و حقوق هنرمندان نمیگذارد. همینطور وقتی به شبکههای اجتماعی مراجعه میکنید، وفاداری مخاطبان به محصول و شرکت و نه انسانها کاملا مشهود است.
در این حوزه هم بسیاری از افراد ایدههای خوبی دارند، ولی سلطهٔ استودیوها و امتیاز شرکتها و پایمالشدنِ حقالتالیفِ افراد امری نگرانکننده است. درست همانطور که کارگردانان و فیلمبرداران بهخاطر چارچوب کاری استودیوها عملا نامرئی هستند، هنرمندانِ این عرصه هم اهمیت کمتری از ماشینی که در آن کار میکنند دارند.