ما این نماد آشنا را همه جا میبینیم – در پیامهای متنی، تابلوها، کیکها، پوشاک و خیلی چیزهای دیگر. اما در عین حال میدانیم که قلب واقعی شباهتی به این نماد ندارد. اما چگونه این عضو آناتومیک به نماد عشق شناخته شد؟
من در سال ۲۰۱۱ به موزه بریتانیا در لندن رفتم تا مجموعهای از آثار هنری دستساز قرن ۱۵ را ببینم که شامل بخشی از سکههای طلا و جواهراتی بود که در سال ۱۹۶۶ در انگلستان کشف شده بود. یک سنجاق سینه قلبی شکل به ویژه نظر مرا به خود جلب کرد.
آن روز دو لبه منحنی شکل بالای قلب و قسمت پایین آن که به شکل ۷ بود توجه مرا جلب کرد، گویی اولین بار بود که چنین شکلی را میدیدم. به سرعت این فکر از خاطرم گذشت که این شکل متقارن با آن عضو قلمبه بدقواره درون بدن ما بسیار تفاوت دارد.
از آن لحظه دیگر شکل قلب ذهنم را آسوده نگذاشت. میخواستم به پاسخ دو سوال برسم: «چطور قلب انسان تبدیل به این شکل نمادینی شد که امروز میشناسیمش؟» و «قلب چقدر با عشق ارتباط دارد؟»
در اشعار زمان یونانیان باستان در استعارههای کلامی قلب را با عشق همسان میدانستند. در میان اولین نمونههای مشهور یونانی، زنی شاعر به نام سافو است که از هیجانات «قلب دیوانه»اش در تب و تاب بود. او در قرن هفتم قبل از میلاد در جزیره لسبوس زندگی میکرد و اشعار پرشورش را برای زنان مریدش که او را احاطه کرده بودند میسرود. در حال حاضر تنها بخشهایی از آنها به جا مانده است، از جمله: عشق قلب من را لرزاند، همچون تندبادی که در کوهستان درخت بلوط را میآشوبد.
فیلسوفان یونانی کمابیش تصور میکردند که قلب به احساسات شدید ما، از جمله عشق مرتبط است. افلاطون برای سینه در مورد عشق و احساسات منفی همچون ترس، عصبانیت، خشم و درد نقش مهمی قایل بود. ارسطو حتی از این هم فراتر رفت و نقش قلب را در همه فرایندهای انسانی برتر از هر چیز دیگر دانست.
در میان رومیان باستان نیز ارتباط میان قلب و عشق کاملا معمول بود. شهرت – و یا اتهام – ونوس، الهه عشق، به خاطر این بود که قلبها را به کمک پسرش، کوپید، هدف قرار میداد. مقاومت در برابر این تیرها که قلب انسانها را نشانه میرفتند ممکن نبود.
در شهر باستانی سیرنه روم – در نزدیکی شهر کنونی به نام شحات در لیبی – سکهای کشف شد. با توجه به تاریخ حک شده در پشتش که ۴۹۰ – ۵۱۰ قبل از میلاد را نشان میدهد، این سکه قدیمیترین تصویر شناخته شده از شکل قلب میباشد. با این حال، این چیزی است که من آن را قلب قلبی شکل نمیشناسم، چرا که طرح کلیاش از دانه گیاه سیلیفیوم، گونهای از رازیانه غول پیکر که اکنون منقرض شده، گرفته شده است. چرا این طرح را روی یک سکه نقش زدهاند؟ سیلیفیوم به دلیل خواص ضد بارداریاش شناخته شده بود و لیبیاییهای باستانی با صادرات آن به سرتاسر دنیا ثروتمند شده بودند. آنها تصمیم گرفتند که با زدن نقش آن بر روی سکه، از آن قدردانی کنند.
رومیان باستان نسبت به قلب باور بسیار زیادی داشتند و معتقد بودند که یک رگ اصلی مستقیما از انگشت چهارم تا قلب کشیده شده است. آنها این رگ را «Vena Amoris» – رگ عشق – مینامیدند. با این که این باور بر مبنای اطلاعات نادرست از آناتومی انسان بود ولی پابرجا ماند. در دوران قرون وسطا در سالزبری انگلستان، در مراسم آیینی کلیسا به داماد میگفتند که حلقهای را در انگشت چهارم دست چپ عروس – به دلیل همان رگ – قرار دهد. داشتن یک حلقه عروسی در این انگشت، به همان دوره رومیان باز میگردد.
در قرون ۱۲ و ۱۳، قلب جایگاهی در دربارهای فئودالی اروپا پیدا کرد. خنیاگران در فرانسه نوعی از عشق را که به «Fin Amor» مشهور است، تجلیل میکردند. ترجمه دقیق این عبارت ممکن نیست: امروزه ما آن را عشق درباری مینامیم، اما معنای اصلیاش به «عشق افراطی» یا «عشق منزه» و یا «عشق کامل» نزدیکتر است. عشق درباری نیاز به یک نوازنده دورهگرد داشت که تمام قلب خود را به یک زن تقدیم کند و عهد و پیمان ببندد که تا همیشه به او وفادار بماند. او همراه با ساز خود حرفهای قلبش را در حضور این بانو و اعضای بارگاهی که این زن به آن تعلق داشت به آواز میخواند.
این شکوفایی آهنگ و شعر که در فرانسه آغاز شد به اسپانیا، پرتغال، ایتالیا، آلمان، مجارستان و اسکاندیناوی نیز سرایت کرد و هر کدام از این ممالک تغییرات خودشان را در آن ایجاد کردند. از این طریق عشق جایگاه خود را نه تنها به عنوان فقط یک مفهوم ادبی بلکه همچنین به عنوان یک ارزش مهم اجتماعی و بخش اصلی انسان بودن محکم کرد. اشتیاق برای عشقی پرشور در آگاهی غربی نفوذ کرد و از آن زمان در آنجا باقی مانده است. تصویر (زیر) از مجموعه Codex Manesse برداشته شده است، این کتاب مجموعهای از اشعار عاشقانه است که مورخان جمع آوری آن را بین ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۰ میدانند. مابین این زوج یک درخت شگفت انگیز وجود دارد که به شکل یک قلب رشد کرده است و در میان شاخههایش یک نشان خانوادگی را در بر گرفته است که کلمه لاتین AMOR (عشق) بر آن درج شده است.
در سال ۱۳۴۴ اولین تصویر شناخته شده و بدون شبهه از یک نماد قلب با دو لب و یک انتهای تیز پدید آمد. این طرح برای اولین بار در دستنوشتهای با عنوان «افسانه عشق اسکندر» ظاهر شد که توسط لامبرت لو تور به گویش پیکاردی فرانسوی نوشته شده است (و پس از او توسط الکساندر دو برنای به پایان رسید). این کتاب با صدها صفحه طرح و نقشهای بدیع و چشم نواز یکی از بینظیرترین کتابهای مصور دوران قرون وسطا است.
صحنه حاوی تصویر قلب در قسمت پایینتر صفحهای دیده میشود که با شاخ و برگ درختان، پرندگان و سایر نقش و نگارهایی که ویژگی متون مصور فرانسوی و فلاندری است تزیین شده است. در سمت چپ (تصویر زیر)، زن قلبی را در دست دارد که احتمالا از مردی که روبرویش است دریافت کرده است. زن هدیه را پذیرفته است، در حالی که مرد دست روی سینهاش گذاشته است تا مکانی را که این قلب از آنجا آمده است نشان بدهد. از این زمان تصویر قلب، در همه جا و به ویژه در فرانسه دیده میشد.
در طول قرن پانزدهم نماد قلب در سراسر اروپا با روشهایی مختلف و غیر منتظره پراکنده شد. این نماد در صفحات دستنوشتهها و در اقلامی لوکس مانند سنجاق سینه و انواع زیورآلات دیده میشد. نقش قلب همچنین در نشانهای خانوادگی، ورقهای بازی، شانه، صندوقهای چوبی، دستههای شمشیر، مکانهای مراسم تدفین، حکاکیها، کنده کاریها و نشانههای چاپی ظاهر شد. از نماد قلب کاربردهای عملی و غریب بسیار زیادی میشد که بیشتر از همه – البته نه همه – مربوط به عشق بود.
پییر سالای فرانسوی در سرگذشت قلب عاشقانه با کتابی به نام Emblèmes et Devises d’amour یا «نمادها و شعارهای عشق» که در حدود سال ۱۵۰۰ در لیون تهیه شد، نقش داشته است. مجموعه او که شامل ۱۲ شعر و نگاره است بیانگر عشقش به مارگریت بولیو، عشق زندگیاش، بود؛ اگرچه او با مرد دیگری ازدواج کرد. (او و سالا پس از مرگ شوهرش با هم ازدواج کردند.) کتاب سالا به این منظور در ابعاد کوچک طراحی شد که در کف دست جای بگیرد. در یکی از نگارههای آن (تصویر زیر) دو زن تلاش میکنند تا یک دسته قلب پرنده را در میان یک تور که بین دو درخت کشیده شده است گیر بیندازند. قلب بالدار، که از فرشتگان الهام گرفته شده است، در نقاشیها به عنوان نماد عشق اوج گیرنده به کار رفته است.
اگر چه برخی تصور میکنند که روز ولنتاین پس از صنعت کارت پستال مدرن تبریک و تهنیت به وجود آمده است، اما پیشینهای طولانی دارد، در واقع آن قدر قدیمی است که منشا آن در هالهای از ابهام است. پاپ جلاسیوس در سال ۴۹۶ سَنت ولنتاین را در تقویم کاتولیک وارد کرد، یعنی در روز ۱۴ فوریه یاد او زنده نگه داشته شود و جشنی برگزار شود، دقیقا هنوز همین روز برقرار است. نظریههای مختلفی مبنی بر ارتباط سَنت ولنتاین با عشق وجود داشته است، اما به احتمال زیاد این موضوع در قرون وسطی در ارتباط با عشق درباری Anglo-French شایع شده است.
در اواسط قرن هفدهم، جشن روز ولنتاین در انگلستان مختص کسانی بود که توان برگزاری رسوم و تشریفاتش را داشتند. مردان ثروتمند نامهای بانوان را قرعه میکشیدند و هر مردی موظف بود برای خانمی که نامش را به قید قرعه برگزیده، هدیهای تهیه کند. اولین هدیههای ولنتاین انگلیسی، فرانسوی و آمریکایی فقط چند خط شعر دست نویس بود که روی ورقهای کاغذ نوشته میشد، اما به مرور زمان این دست نویسها نیز با نقاشی و تصویر تزیین شدند. اینها بسته بندی و مهر و موم میشدند و در آستانهی در خانه مورد نظر قرار میگرفتند.
سپس، اولین هدیههای تجاری ولنتاین در اواخر قرن ۱۸ در انگلستان به وجود آمدند. آنها به صورت چاپ شده، حکاکی شده و یا ساختههای چوبی بودند و گاهی با دست رنگ میشدند. آنها نمادهای سنتی عشق – گل، قلب، کوپید و پرندگان – را با شعرهای بی مایهای از قبیل «گل سرخ قرمز است» ترکیب میکردند. به لطف انقلاب صنعتی، تولید انبوه کارتهای ولنتاین جای انواع دست ساز آن را در انگلستان و امریکا گرفت. فرانسویها نیز با تولید کارتهایی که تصویر کوپید فرشته آسا که دورش را قلبی گرفته است به ولنتاین تجاری روی آوردند.
در سال ۱۹۷۷ نماد قلب دستخوش یک تغییر دیگر شد و به «فعل» تبدیل شد. لوگوی «I ❤ NY» برای تقویت روحیه یک شهر در زمان بحران ایجاد شد. زبالهها در خیابانها تلنبار شده بودند، میزان جرم و جنایت افزایش یافته بود و شهر در آستانه فروپاشی بود. هنرمند گرافیک میلتون گلیسر استخدام شد تا تصویری را به منظور افزایش گردشگری طراحی کند. او این لوگوی معروف را طراحی کرد که از آن زمان به یک کلیشه و یک الگو تبدیل شده است. با این لوگو گلیسر معنای قلب را فراتر از عشقی شاعرانه تعمیم داد و در واقع وارد قلمرو احساسات اجتماعی شد و در نتیجه دروازهای به روی کاربردهای جدید از آن باز کرد. همین که ❤ تبدیل به یک فعل شد، توانست که شخص را به هر شخص دیگر، محل یا چیزی دیگر مرتبط سازد.
بیست و دو سال بعد، یک شکل جدید گرافیکی ظاهر شد که قلب را وارد یک قلمرو جدید کرد. در سال ۱۹۹۹، شرکت ژاپنی NTT DoCoMo اولین ایموجی طراحی شده برای ارتباطات تلفن همراه را منتشر کرد. از مجموع ۱۷۶ نماد اولیه، پنج مورد مربوط به قلب بود. یکی از آنها کاملا قرمز بود، دیگری شامل حفرههای سفیدی بود که به آن ظاهری سه بعدی میداد، یکی دیگر حفرههای سفید دندانه داری در مرکزش داشت که نشان دهنده یک قلب شکسته بود، یکی دیگر به نظر میرسید که در حال پرواز است و آخری دو قلب کوچک را نشان میداد که در حال دور شدن از هم بودند.
در حال حاضر ۳۰ ایموجی مختلف وجود دارد که حاوی قلب است. و من باور دارم که تصویر قلب برای قرنها و به روشهای ناشناخته به بقای خود ادامه خواهد داد. گرچه قلب ممکن است فقط یک استعاره باشد، اما کاملا به کار ما آمده است، زیرا عشق به خودی خود قابل نشان دادن و تعریف نیست. مردان و زنان در دورههای مختلف سعی کردهاند تا حالتهای مختلف عشق را که تجربه کردهاند با کلمات بیان کنند از قبیل: دلبستگی، محبت، شیفتگی، وابستگی، عزیز دانستن، رابطه احساسی، تمایل و یا «عشق واقعی».
اما وقتی کلمات در برابر این احساس کم میآورند ما به نشانهها پناه میبریم. ما ❤ را به ایمیلها، پیامها و یادداشتهایمان اضافه میکنیم. هدیههای ولنتاین را که با ❤ تزیین شدهاند برای عزیزانمان میفرستیم. هدیههایی با شکلهای ❤ میدهیم. کلوچههای قلبی شکل برای کودکانمان تهیه میکنیم. محبوبیت جاودانی و جهانی قلب به عنوان یک نماد عشق، امیدی به ما میدهد و باعث میشود که همواره به یادمان بماند که عشق میتواند به دادمان برسد.
_______
منبع: TED Ideas
*مریلین یالو، هموند ارشد انستیتوی کلیمن برای پژوهشهای جنسیتی در دانشگاه استنفورد است.