شوخی، لبخند، یادگیری و سلامتْ میراثی درهمتنیده، موفقیتآمیز و دیرپا در تمدن بشری بهشمار میروند که از آغاز تاریخ، نقش مهمی در پیشبرد فرهنگ انسانی ایفا کردهاند که طی قرنها دوام داشته است. فواید شوخی و خنده حتی در کتاب مقدس نیز محل توجه واقع شده است. دراینباره در آیه هفدهم از باب ۲۲ اَمثال سلیمان میخوانیم: «قلب شادمان دارویی سودمند است، اما روح افسرده استخوانها را فسرده میسازد.» این مطلب نمایانگر آن است که در قرن دهم، مردم پی برده بودند که روحیۀ نشاطانگیز اثرات درمانیِ مثبتی دارد، درحالیکه حزن و اندوه میتواند آنها را بیمار کند.
شواهد تاریخی بسیاری از نقش شوخی در درمانهای پزشکی حکایت دارد. برای نمونه، پزشکان یونان باستان بهعنوان مکمل درمانی و بخش مهمی از روند سلامتی، بازدید از تالار کُمدینها را تجویز میکردند. همچنین نخستین بومیان آمریکایی از تأثیرات نیرومند شوخی و خنده در سلامتی بهره میبردند، همانند درمانگرانِ بومی که با همیاریِ دلقکها از خنده در درمان بیماریها استفاده میکردند.
در طول قرن چهاردهم میلادی، جراح فرانسوی، هِنری دِ موندویل از شوخی برای کمک به بهبودی بیمار و تحمل درد در طول عمل جراحی بهره برد. وی در دفاع از این روش عقیده داشت: جراح باید مراقب باشد که در تنظیم رژیم زندگی بیمار در جهت خوشی و شادمانی، اجازه دهد بستگان و دوستان نزدیک با گفتن طنز در حفظ و ارتقای روحیۀ او بکوشند. در قرن شانزدهم محقق و کشیش انگلیسی، رابرت بورتن با به کارگیری شوخی در درمان اختلالات روانی، این عمل را گسترش داد. در همان دوره، مارتین لوتر در مشاورههای کشیشی، شوخی را راهی برای درمان اختلالات روانی به شمار میآورد. وی توصیه میکرد که افراد مبتلا به افسردگی نباید منزوی باشند، بلکه باید در جمع دوستانی که میتوانند با لطیفهگویی آنان را شادمان کنند، شرکت کنند.
اگرچه نمونههای ذکرشده، بهوضوح حکایتگر قدمت و توفیق تاریخی کاربرد شوخی در درمانهای پزشکی است، اما تا این اواخر شواهد تجربی اندکی به سود اثرات مثبت شوخی وجود داشت. به همین دلیل، پذیرش و بهکارگیری آن توسط مراقبتکنندگان بهداشتی با محدودیت همراه بود. همانطور که در گزارش انجمن پیشبرد علوم آمریکا (AAAS) آمده است: فرضیهای که اصولاً در آزمون اثبات قرار نگیرد، با وجود جذابیت، از لحاظ علمی مفید نیست. امّا در قرن بیستم، سازوکارهای روانشناختی شوخی مورد آزمایش قرار گرفت و به این ترتیب شواهد تجربی مثبتی به سود کاربردهای درمانی شوخی حاصل آمد که مایۀ از میان رفتن تردیدهای پیشین شد. در این میان، ویلیام اف فرای یکیاز آن محققان پیشگامی بود که خنده و سلامتی را بهعنوان یک زمینۀ علمی دنبال کرد و اصطلاح ژلاتولوژی یا خندهشناسی از ابداعات او است. وی بهعنوان استاد روانشناسی دانشگاه استنفورد، یکیاز نخستین محققانی بود که برای پژوهش در باب خنده درخواست بودجۀ دولتی کرد. متأسفانه این درخواست به دلیل محدودیتهای ناشیاز کسری بودجه در جنگ ویتنام مقبول واقع نشد. اما با وجود این، پژوهشهای فرای ادامه یافت، آنسان که چندین مطالعۀ برجسته و تأثیرگذار دربارۀ فیزیولوژی خنده توسط او منتشر شد. وی با دستگاه اکسیژنسنج خون تغییر سطح اشباع اکسیژن را در سه دقیقه خندۀ مداوم بررسی کرد. طبق یافتههای فرای اگرچه حین خنده هیچ تغییری در سطح اشباع اکسیژن ایجاد نشد، امّا خنده هوارسانی، فعالیت عضلانی و حجم تنفسی در دقیقه را افزایش داد و باعث ایجاد بازدمهای عمیقی شد که توانست با شناورسازی ترشحات ریوی، در نهایت آنها را برطرف سازد. نتایج پژوهشهای فرای در اثبات اثرات فیزیولوژیکی مثبت شوخی، مسیر تحقیقات آینده در این حوزه را هموار ساخت.

در حال حاضر این عقیده که احساسات انسانی از رهگذر شیوههایی پیچیده با ذهن و بدن در ارتباط هستند، امری مستند و عموماً پذیرفته شده انگاشته میشود. نمونۀ مشهور این ارتباط و تأثیرگذاری، اثرات بسیار نیرومند و پیچیدۀ شبهداروها است که فقط به دلیل باور بیمار، در درمان بیماری مؤثر میافتد. باور به چیزی و خندیدن، هر دو اثری مثبت ایجاد میکنند و همین احساس مثبت است که در سلامتی مؤثر است. گذشته از این، عواطف بنیادین انسانی همچون اضطراب، افسردگی، ترس، شادی و خنده، عمیقاً بر روندهای فیزیولوژیکی تأثیر میگذارد. این احساسات مجموعهای از الگوهای اساسی و تکاملیافتۀ مشترک درمیان همۀ انسانها است.
ما اغلب به واسطۀ تجربیات شخصی خود دریافتهایم که عواطف و احساسات باعث ایجاد تغییر در ضربان قلب، فشار خون، دمای بدن، الگوهای خواب، و فعالیتهای روده میشود. علاوه براین، اگرچه مستقیماً مشهود نیست،امّا برطبق مطالعات انجام شده، ارتباط نیرومندی میان وضعیت عاطفی و عملکرد سیستم ایمنی وجود دارد.
علم ایمنیشناسی عصبی–روانی که اثرات متقابلِ سیستم عصبی و سیستم ایمنی بدن را بررسی میکند، در دهۀ ۱۹۷۰ آغاز شد. اگر چه نخست این زمینۀ علمی بحثبرانگیز به نظر میرسید، امّا در حال حاضر شواهد قابلتوجهی حامی این باور است که بدن، ذهن و احساسات انسانی به هم مرتبط هستند. شواهد علمیِ روزافزون در زمینۀ ارتباط عاطفی ذهن و بدن، به وضوح تأثیر عمیق خلقوخو، افکار و احساسات را بر سیستم ایمنی و سلامت عمومی نشان میدهد. لی اس بِرْک و همکارانش مطالعات مؤثری در این زمینه انجام دادهاند. علاوه بر آنها، رابرت آر پرووین نیز نقش مهمی در مطالعۀ خنده، یادگیری و رفتار داشته است. شهرت وی ناظربه استفاده از روشهای نوین مطالعۀ رفتارهایی نظیر خنده، سکسکه و عطسه است. تحقیقات او مطالعات ناظربه خنده را بهعنوان یک بستر مطالعه علمی مهم، تثبیت نموده است.
هانتر (پَچ) آدامز نیز زندگیاش را وقف تبیین فواید شوخی و خنده در پزشکی کرده است. وی در اوایل دهۀ ۱۹۷۰، در حین تحصیل در مدرسۀ پزشکی، سرگرمی و خنده را در محیط بیمارستان به عنوان یک روش درمانی به کار بست و این ایده را که «بهبودی باید یک مبادلۀ انساندوستانه باشد نه یک معاملۀ تجاری» در عمل نشان داد. او همراه با دلقکهای حرفهای سیرک بیگاَپل، نه برای منفعت مالی بلکه تنها برای دلجویی از بیماران و ایجاد محیطی سرگرمکننده، به اجرای نمایش در بیمارستانها پرداخت. او و همکارانش در سال ۱۹۸۷ برای دلقکهای درمانگر برنامهای آموزشی تدارک دیدند و رسماً آن را به یک رویۀ عمومی بدل کردند. پیام و تکنیکهای پچ آدامز با ساخت فیلمی به نام خود او که با بازی رابین ویلیامز در نقش آدامز همراه بود، شهرتی جهانی برای او به ارمغان آورد.
علاوهبر اینها، مطالعات اخیر انجامشده توسط مایکل میلر مدیر مرکز پیشگیری قلب و عروق در مرکز پزشکی دانشگاه مریلند، اثرات فیزیولوژیکی مثبت شوخی را با قراین تجربی بیشتر به اثبات رسانده است. میلر و همکارانش نشان دادهاند که خنده با عملکرد سالم رگهای خونی در ارتباط است.
پیشگامانی که در این نوشتار از آنها سخن به میان آمد، تنها تعداد اندکی از محققانی هستند که بررسی فواید شوخی و خنده و نقش آن در سلامتی را بهعنوان یک زمینه مطالعات تخصصی دنبال کردهاند. اگر چه مستندات تاریخی دیرپایی در باب تأثیر شوخی در درمان و پیشگیری وجود دارد، اما با وجود این، جایی در این مسیر، شوخی نقش حیاتی خود را در درمان ذهن، بدن و روح از دست داد و ازاینرو امروزه تداوم فعالیتهای پیشگامانی چون فرای، برک، پرووین و دیگران بیش از پیش احساس میشود.