ادبیات، فلسفه، سیاست

dandelion

ما بردگان تا به کجا خواهیم رفت…

ن. روحی

اگر زمانی، رنه دکارت، گمان می‌کرد که غده صنوبری مغز، منزلگاه روح است، حالا باید بپذیریم که مدارهای مشخصی در مغز، منزلگاه قانون دوم ترمودینامیک هستند و ما را به بردگان او تبدیل کرده‌اند. همان مدارهایی که بشر…

ما آدم‌ها اسطوره‌های زیادی ساخته‌ایم. الهه‌ها و خدایان بسیار که در نهایت با کمک آن‌ها، توضیحی از پدیده‌ها، تصعیدی از دنیای روانی ناخودآگاه و بازتابی از زندگی اجتماعی خویش داشته باشیم. پس ایرادی ندارد یک اسطوره‌ی دیگر هم بسازیم. اسطوره‌ای هم آفریننده و هم ویرانگر!

بگذارید کمی از جان‌بخشی و قصه‌گویی استفاده کنیم، اما در نهایت آنچه که می‌خواهم روایت کنم، یک اسطوره‌ی «علمی» است!

می‌خواهم درباره‌ی قوی‌ترین، مستبدترین و باهوش‌ترینِ خدایان صحبت کنم! اویی که همگی ما برده‌ی اراده‌ی او هستیم بی‌آنکه فرمانی به ما داده باشد و حتی ایستادن در برابر او، شکل هوشمندانه‌ای از تسلیم شدن است، آن گونه که او اراده کرده است!

آری، این شما و این خدای خدایان: «آنتروپی بزرگ»! یا به بیان درست‌تر، «قانون دوم ترمودینامیک».

آنتروپی، بی‌نظمی است. خدایی است شادخواره و ویرانگر، که هر نظمی را به هم می‌زند. او، هر لحظه، بی‌نظمی کیهان را بیشتر می‌کند. این مهمترین قانون خدای خدایان است: افزایش بی‌نظمی در هر لحظه در کل سیستم کیهان. برای همین است که او را «جهت زمان» می‌نامند: زمان تنها در جهت افزایش آنتروپی پیش خواهد رفت.

کافی است وقتی کنار رودخانه‌ای می‌روید، چند سنگ را، کنار یکدیگر و با نظم بچینید، چند وقت بعد (شاید چند سال بعد، کم یا بیش)، هیچ اثری از آن نظم نیست: کار، کار یکی از ماموران آنتروپی است: باد یا باران یا گرانش یا موجودی زنده. وقتی که با تلاش بسیار، تعداد زیادی لیوان کاغذی را روی هم می‌چینید و چیدمانی درست می‌کنید، آن دوست دیوانه‌ای که با لگد به چیدمان شما می‌زند و فرار می‌کند و می‌خندد، مامور آنتروپی است و خنده‌ی او، پاداشی است که خدای خدایان به او می‌بخشد. شاید بپرسید پس مادرم که همیشه تذکر می‌دهد اتاقت را مرتب کن، مامور خدای دیگری است که با بی‌نظمی مشکل دارد؟ به زودی خواهید فهمید که او هم مامور مخفی آنتروپی است!

خورشید که می‌سوزد و مدت‌هاست که آن را مهربان با زمین می‌دانیم، همه‌ی رفتارش در خدمت افزایش آنتروپی کیهان است، ماه که می‌گردد، باد و باران و خلاصه آن که همه اتفاقات این کیهان در راستای افزایش آنتروپی و بی‌نظمی است. شاید اگر خدای دیگری در ستیز با افزایش آنتروپی هست، در دل سیاه‌چاله‌ها پنهان شده باشد و فعلا نمی‌خواهد از او خبری داشته باشیم تا زمان ظهورش فرا برسد.

نکته این جاست که ساختار بدن ما موجودات زنده، آنتروپی‌ کمتری از مواد تشکیل دهنده‌ی خود دارد. این همان موضوعی است که اولین بار، فیزیکدان سرشناس، اروین شرودینگر، در کتاب معروف خود، «حیات چیست؟»، به آن اشاره کرد و از آن به عنوان نوعی «آنتروپی منفی» نام برد. بله، برای آن‌که ترکیبات دارای کربن و دیگر دوستانش، بدن یک موجود زنده را بسازند، آنتروپی آن‌ها کاهش می‌یابد. آیا «حیات»، در قلمرو فرمانروایی خدای خدایان، قانون دوم ترمودینامیک نیست؟ در طول بیش از سه میلیارد سال، تعداد موجودات زنده روی کره زمین (و احتمالا بسیاری نقاط دیگر از کیهان) دائما افزایش پیدا کرده است و در نتیجه «فیزیک‌»هایی از بدن موجودات زنده با آنتروپی کمتر از مواد تشکیل‌دهنده‌ی خود ساخته شده است. آیا دست خدای دیگری در کار است؟ آیا کسی جرات کرده تا از طریق ما موجودات زنده، در برابر خدای خدایان ایستادگی و هم‌آوردی کند؟ همانند اسطوره‌های دوئالیستی مانوی و آیین زروان در ایران باستان، آیا حیات، نظم و زیبایی در برابر دنیای تاریکی و نابودی اهریمنیِ قانون دوم ترمودینامیک قرار دارد؟

در ظاهر که نه. این طور نیست. به نظر می‌رسد این حقه‌ی خود خدای خدایان است. این شگرد خود اوست!

او اجازه می‌دهد که از منابع قدرت و انرژی‌اش استفاده کنیم و به صورت موضعی آنتروپی را کم کنیم، به شرطی که برای این کار، «مالیات» لازم را به بارگاهش تقدیم کنیم. مالیاتی بیش از آن چه خود به دست آورده‌ایم! شاید از جنبه‌هایی، این ساز و کار، خیلی شبیه تئوری ارزش افزوده، کارِ مزدی و سود در دیدگاه کارل مارکس باشد: در نهایت سودی که خدای خدایان از حاصل کار ما می‌برد، بیش از دستمزد ماست. بنابراین ما هر روز در برابر او فقیرتر خواهیم شد و بالاخره روزی خواهد رسید که تمام منابع را به آنتروپی تبدیل کرده باشیم. دستمان برای اقدامات انقلابی هم بسته است!

بگذارید به سراغ مادری برویم که فرزندش را مجبور می‌کند اتاق نامُرتَبش را، مرتب کند و به ظاهر، آنتروپی را کاهش دهد. فرزند بی‌نوا برای مرتب کردن اتاقش انرژی زیادی را صرف می‌کند، انرژی‌ای که از غذاهای مصرف شده دریافت کرده است و در مدتی که مشغول جمع و جور کردن اتاق است، منابع انرژی خود را به صورت گرما آزاد می‌کند. گرما، تجلی اراده‌ی خدای خدایان است! شکلی از انرژی که به معنای افزایش آنتروپی محیط است. اگر دست به کار محاسبه شویم، می‌فهمیم میزان نظم ایجاد شده در اتاق در فرآیند جمع و جور کردن، از میزان گرما و بی‌نظمی تولید شده کمتر است. پس باز هم برنده خدای خدایان تشریف دارند. (شاید بتوانید با این توضیحات، مادرتان را برای دقایقی سرگرم کنید تا مرتب کردن اتاق را به تاخیر بیاندازید!)

درست است که بدن ما موجودات زنده، آنتروپی کمی دارد یا گاهی، در پیرامون خود، نظم‌های موقتی و موضعی ایجاد می‌کنیم، اما برای ساخت این بدن، برای بازسازی آن و برای تمام فعالیت‌های زیستی خود، منابع انرژی را مصرف می‌کنیم و مالیات هنگفتی را به بارگاه خدای خدایان تقدیم می‌کنیم.

حتی اگر مثل این نوشته، بخواهیم شکواییه‌ای علیه خدای خدایان تنظیم کنیم، در فرآیند اندیشیدن، نوشتن و انتشار آن، به آنتروپی جهان خواهیم افزود. این سرنوشت سی‌زیف‌گونه‌ی ماست!

هیچ آنتروپی‌ منفی‌ای درکار نیست. همه‌ی ما بردگان قانون دوم ترمودینامیک هستیم و سرعت افزایش آنتروپی روی کره‌ی زمین را بالا برده‌ایم. شاید اگر موجودات زنده نبودند، متلاشی شدن و افزایش آنتروپی زمین، که سیاره‌ای با دمایی پایین است، با این سرعت انجام نمی‌شد. می‌توان مرور کرد که در ۲ میلیارد سال پیش، زمین چه اندازه دست خوش تحولات فیزیکی، شیمایی و اقلیمی بزرگ بوده که منشا آن موجودات زنده و فعالیت‌های زیستی آن‌ها بوده است. ما در خدمت خدای خدایان هستیم، تا منابع انرژی را زودتر و سریع‌تر به آنتروپی، گرما و بی‌نظمی تبدیل کنیم و در این کار، هر کس موفق‌تر باشد، مقرب‌تر و محبوب‌تر است و آنتروپی به بقای او و مرام او، اهمیت بیشتری می‌دهد. تقریبا از ده هزار سال گذشته، یعنی از حدود انقلاب کشاورزی، سرانه‌ی مصرف انرژی به ازای هر انسان، نزدیک به ۲۵ برابر شده و جمعیت انسان‌ها روی کره‌ی زمین از حدود ۲٫۵ میلیون نفر به نزدیک ۱۰ میلیارد نفر رسیده است. این، یعنی نرخ تبدیل انرژی به آنتروپی، توسط ما انسان‌ها، نزدیک به ۱۰۰ هزار برابر شده است.

هر آرزویی که می‌کنیم، هر برنامه‌ای که می‌ریزیم، هر بار که در باشگاه وزنه‌های سنگین را بالا پایین می‌کنیم و بعد جلوی آینه می‌رویم تا خودمان را برانداز کنیم، هر بار که کالای جدیدی می‌خریم، هر بار که ساختمانی می‌سازیم، هر کارخانه‌ای که خط تولیدش را به کار می‌اندازد، شاید به خیال خودمان نظمی را برای زندگی خود ایجاد کرده‌ایم، اما مالیات بسیار هنگفتی را تقدیم خدای خدایان نموده‌ایم.

اصلا چرا راه دور برویم، به ازای هر دم و بازدم و هر لحظه‌ی زنده بودن، مالیات پرداخت می‌شود و دنیا گرم‌تر و آنتروپی بیشتر می‌شود. تنها راه مخالف ما با این قدرت خدای خدایان، مردن است! در آن صورت هم فقط به اندازه‌ی مصرف انرژی خود، از افزایش آنتروپی کیهان جلوگیری می‌کنیم.

ما بردگان اراده‌ی او هستیم. مغز ما، عالی‌ترین و پیچیده‌ترین محصول تکامل حیات روی کره‌ی زمین، در خدمت اراده‌ی اوست.

مغز بشر مدرن، به شکل ناباورانه‌ای مسحور اراده‌ی اوست. ما تقریبا ۲۵ برابر بیشتر از میزان لازم برای زنده‌ماندن، انرژی مصرف می‌کنیم و با این کار به نیازهای مغزمان برای آرامش، امنیت، برای ماجراجویی، برای خواستن و آرزو کردن پاسخ می‌دهیم. مغز ما، عالی‌ترین جایگاه قانون دوم ترمودینامیک است. خدای خدایان، سکه‌هایی به نام «دوپامین»، نوعی هورمون مغزی در «مدار پاداش»، ضرب کرده است که ما را به «بیشتر و بیشتر» تشویق می‌کند. هر اقدامی برای «بیشتر»، تبدیل منابع انرژی کره‌ی زمین، به گرما و آنتروپی است.

اگر زمانی، رنه دکارت، گمان می‌کرد که غده صنوبری مغز، منزلگاه روح است، حالا باید بپذیریم که مدارهای مشخصی در مغز، منزلگاه قانون دوم ترمودینامیک هستند و ما را به بردگان او تبدیل کرده‌اند. همان مدارهایی که بشر را برای داشتن، برای آرزو کردن، برای جنگیدن و برای برتری تشویق می‌کند. هر چند ما از ابتدا برده‌ی او بوده‌ایم.

… و هیچ برده‌ای تا ابد مورد نیاز نخواهد بود. شاید روزی یک شهاب‌سنگ، ربات‌ها، انفجار بمب‌های اتمی و غیره، نمایشی خیلی سریع‌تر و جذاب‌تر از افزایش آنتروپی را پیش چشمان قانون دوم ترمودینامیک اجرا کنند و در این صورت، خدای خدایان، ما را بردگانی کم‌فایده خواهد دانست و احتمالا دستور قتل عام‌مان را صادر خواهد کرد.

اما حالا که هنوز خدای خدایان از ما ناامید نشده و فرصتی در اختیار ما هست تا آنتروپی زمین را افزایش دهیم و حتی به او قول داده‌ایم که به سفرهای کیهانی برویم و به مقدار آنتروپی مریخ و سیاره‌های دیگر نیز بیافزاییم، هنوز که خدای خدایان با خوشی ما مشکلی ندارد و حاضر است این میز مهمانی پهن باشد، خودمان کمی به خودمان رحم کنیم… او عجله‌ای برای نابودی ما ندارد، ما نیز شتاب نکنیم. این همه تقلا… این همه تکاپو… این همه مصرف… این همه ستیز و رقابت… این همه جنگ… این همه زباله…

بگذاریم زمین نفسی بکشد و ساز و کارهای طبیعی آن برای کنترل دما و اقلیم، درست عمل کند…

مغز ما، فقط برده‌ی قانون دوم ترمودینامیک نیست، تجربه‌ی میلیون‌ها سال حیات و زیستن را نیز با خود دارد، ظرفیت نوع‌دوستی و دیگردوستی دارد، می‌تواند به موجودات زنده‌ی دیگر، به نسل‌های بعد، به انسان‌های دیگر، به درختان، آب‌ها و «زیستن» بیاندیشد و عشق بورزد… (البته، نمی‌خواهم ناامیدتان کنم، اما به نظرم این هم کار خود خدای خدایان باشد! راهی برای حفاظت و تداوم نسل برده‌ها تا در حین رقابت برای خوش‌خدمتی، منقرض نشوند.)

بیایید، ما بردگان آنتروپی، که ناگزیر به اجرای فرمان خدای خدایان هستیم، در بهشت او فرمان‌بری کنیم نه در میدان گلادیاتوری… تا آن زمان که او بخواهد…

احتمالا روزی، خدای خدایان، ما را بردگانی بی‌فایده خواهد پنداشت و کنار خواهد گذاشت… تا آن روز، با آرامش ناشی از «دوست داشتن» و «عشق ورزیدن» کیهان را برای روزهای نبودنمان دلتنگ کنیم…

کتابستان

چار دختر زردشت

منیژه باختری

دموکراسی انجمنی

مهدی جامی

تاملاتی بر هیتلر

زِبستییان هفنر

دوسیه افغانستان

شاهزاده ترکی الفیصل آل سعود

نیم‌قرن مبارزه و سیاست

سمیه رامش