گاهی انگار دنیای ما را از خشم ساختهاند. از خیابانهای افغانستانِ تحت اشغالِ طالبان تا دنیای مجازیِ شبکههای اجتماعی، خشم و خشونت موج میزند. جدیدترین تحقیقات در مورد خشم و عصبانیت به درک بهتر این عاطفه کمک کرده و نشان داده است که خشمْ مصرفِ دوگانه دارد: اگر جنبهٔ تاریک و مخرب آن را مهار کنیم، جنبهٔ مثبتش میتواند نیرویی برای خیر باشد.
خشم طرفدار دارد
چرا خشم و عصبانیت همه جا هست؟ یک دلیلش این است که عصبانیت عاطفهٔ پرطرفداریست. فرضا اگر بخواهید در فضای آنلاین وایرال شوید، تزریقِ هیجاناتِ منفی مثل خشم در پُستی در شبکههای اجتماعی خیلی خوب جواب میدهد. برای همین، آن دسته از پُستهای شبکههای اجتماعی که موجبِ خشمافروزی علیه مخالفانِ سیاسی شوند، بیشتر دیده میشوند، و اخبار جعلیای که تولید خشم یا اضطراب میکنند، راحتتر از اخبار واقعی معمولی منتشر میشوند. بنا به گفتهٔ دو مولف چینی که در زمینهٔ اخبار جعلی تحقیق کردهاند: اخبار جعلیِ آنلاین هر چهقدر خشمِ بیشتری را به مخاطب منتقل کنند، واگیردارتر هستند.
نقش خستگی
بنا به تحقیقات، کمخوابی یا بدخوابی موجب عصبانیت میشود. به تازگی معلوم شده همانطور که خشمْ خوابِ آدم را خراب میکند، اختلالِ خواب هم موجب تشدید عصبانیت مردم میشود. در مقایسه با افرادِ دارای خوابِ معمول که میانگین ۷ ساعت در شب میخوابند، افرادی که ۲ تا ۴ ساعت کسریِ خواب دارند بسیار عصبانیتر هستند.
اختلالِ خواب برای کودکان هم خطراتی دارد. در تحقیقی (در استرالیا) که روی نوجوانانِ سالم انجام شد، مشاهده شده که محدودشدنِ میزانِ خواب به پنج ساعت، تنها بعد از پنج روز موجب تشدیدِ عصبانیت، گیجی و افسردگی، و کاهش انرژی در نوجوانان میشود. جالب آنکه دو شب خوابِ ترمیمیِ ۱۰-ساعته، برای خنثیکردنِ این آثار منفیْ کافی نبود. بنا به این پژوهش، با توجه به شیوع کمخوابی و افزایشِ مواردِ بدخلقی و اختلال در بزرگسالان، کسرِ خواب میتواند عامل مشددهٔ خشم باشد.
نقش محرک
برخی محرکها در زندگی روزمره میتواند منجر به تشدید خشم و عصبانیت شود. یک پدیدهٔ شناختهشده، خشمِ ناشی از گرسنگی است (یا اصطلاحا «گَشم» ــ ترکیبی از «گرسنگی» و «خشم»). مطابق تحقیق گروهی از دانشگاه کارولینای شمالی (چپل هیل)، گرسنگی نقش مهمی در شکلگیریِ هیجانات منفی از جمله خشم دارد و باعث میشود افراد قضاوتِ بیرحمانهتری نسبت به دیگران داشته باشند. البته مطابق این تحلیل، این حالت وقتی رخ میدهد که فرد نمیداند علت اصلیِ عصبانیتش گرسنگی است و به اشتباه تقصیرِ عواطفِ منفی خود را به گردنِ فرد یا چیز دیگری میاندازد. در این حالت، فردِ عصبانی بهجای حل مسئله ــ با غذاخوردن ــ شدت و حدت از خود بروز دهد. توصیهٔ تیم پژوهشی مذکور این است که در این مواقع فرد به علائم جسمی خود توجه کند، و اگر حس رنجش و خشم دارد، سعی کند بهطور ذهنیْ وضعیتِ گرسنگی خود را چک کند و اگر گرسنه است، آن را برطرف کند.
ولی محرکهای غیرمعمولتری هم در برخی افراد وجود دارد. مثلا صدای غذاخوردنِ دیگران، ملچملوچکردن، جویدن یا حتی نفسزدن، بعضیها را دیوانه میکند. این افراد اصطلاحا دچار «صداآزاری» یا «صدابیزاری» هستند. صداآزاری میتواند روابطِ فردی را خراب کند و در مواردِ حاد منجر به خودکشی شود. مطابق تحقیق جالبی که امسال در ژورنال علوم اعصاب منتشر شد، صداآزاری بیشتر از آنکه ناشی از شنیدن صدای محرک باشد، ناشی از انعکاس رفتارِ «ناخوشایند»، درونِ شنوندهٔ صدابیزار است که موجب خشم او میشود.
مضرات سلامتی
خشم و عصبانیتِ خارج از اندازه، هم برای خودتان و هم برای دیگران بد است. برافروختگی جزو عوامل موثر در سکتهٔ مغزی و قلبی است. ضمنا، بنا به تحقیقی که سال ۲۰۱۹ در ژورنال روانشناسی و پیری منتشر شد، عصبانیتِ دائم ــ با توجه به افزایش التهابِ سیستمی در تمام بدن ــ خطر بیماریهای مزمن مثلا مرض قلبی، آرتروز و سرطان را هم افزایش میدهد. در واقع در افراد مسنتر، هیجانِ خشم بیشتر از غم میتواند ضررِ جسمی به بار آورد. سالخوردگانِ عصبانی دچار التهابِ بیشتر و بیماری مزمن بیشتری هستند. و البته بیماری مزمن بهراحتی میتواند منجر به اختلال خواب شود که میدانیم بدخوابی خودش محرک خشم است. بهطور کلی عصبانیت و کورتیزول ــ که هورمون استرس است و موقعِ عصبانیتْ میزان آن در خون بالا میرود ــ موجب افزایش التهاب بدن میشوند.
سوءتعبیر کردن هیجانات
در عین حال ممکن است در مورد عواطف دیگران دچار سوءبرداشت شوید؛ پیشآموزههای ما میتواند فهم ما را از بیان عاطفی دیگران مختل کند. مثلا پسرها یا مردها بیشتر از دخترها یا زنها ممکن است غمشان با عصبانیت اشتباه گرفته شود. و بعضی نژادها مثلا سیاهپوستها بیشتر از سفیدپوستها ممکن است اشتباها عصبانی انگاشته شوند. در نتیجه، مثلا پسران یا مردانِ سیاهپوست بیشتر از بقیهٔ گروهها ممکن است اشتباها خشمگین انگاشته شوند. در تمامِ تعاملاتِ روزمره و همینطور روابط شخصی، سوءاستنباطِ خشمْ خطرناک است.
منافعِ خشم؛ ارزش خشم
البته عصبانیت مطلقا هم بد نیست. قطعا خشم جوانب مثبتی هم دارد. اگر چیزی غلط در زندگی یا جامعهٔ شما وجود دارد، خشمتان میتواند به دیگران علامت دهد که در حقتان ظلم یا بیانصافی شده است؛ بیان خشم میتواند نشانهٔ بیگناهی باشد. خشم همچنین ممکن است مردم را وادار کند تا دست به کار شوند و چیزِ غلطی را اصلاح کنند. تحقیقی که پارسال در ژورنال هیجان منتشر شد، مؤید این ایده است. مطابق این پژوهش، هر چهقدر مردم از چیزی عصبانیتر و خشمگینتر باشند، بیشتر سعی میکنند به نوعی مانع آن شوند یا با آن مقابله کنند. اینجا خشم نقش مهمی در «شجاعت اخلاقی» فرد و جامعه دارد.
اما چارچوب اخلاقی آدمها با هم فرق دارد، و نتیجتا هر کسی ممکن است از چیز متفاوتی عصبانی شود. مثلا اگر دیدنِ دخترانِ تنها در محیطهای بیرون از خانه یا دیدنِ زنهایی که به سر کار میروند عمیقا شما را عصبانی میکند، آنوقت خشم و خشونتِ انگیختهشده در وجودتان احتمالا شما را وادار میکند دست به اقدامی علیه آنها بزنید. ولی این خشمِ غیراخلاقی ممکن است با ارزشهای بقیۀ جامعه در تضاد باشد و خشم اخلاقیِ آنها را برانگیزد.
بیان خشم همچنین ممکن است باعث شود شما صادقتر به نظر آیید و حرفتان معتبرتر به نظر برسد. کارآفرینانی که علاوهبر بیانِ کامیابی خود، از خودشان خشم و ترس هم نمایش میدهند، در جذب سرمایه موفقتر از بقیه هستند. بیانِ خشمآلود، نشانهٔ این است که امری برای شما خیلی مهم است. البته اگر واقعا حس عصبانیت ندارید، میتوانید این هیجان را جعل کنید؛ وقتی از بیانهای خشم حرف میزنیم، به خاطر داشته باشیم که حالاتِ چهره، بیاناتِ عاطفی نیستند، بلکه ابزارهایی برای تاثیر بر دیگران هستند.
***
سرانجام اینکه خشم و عصبانیت همه جا هست و از این هیجان سوءاستفاده میشود، ولی هر چه بهتر آن را بشناسیم، بهتر میتوانیم از جوانب مثبتش بهره ببریم و به جای آسیبزدن با آن، از آن برای کمککردن استفاده کنیم. به یاد داشته باشید که بسته به مورد، این عاطفه میتواند اصیل و بهجا و بهحق باشد و ارزشگذاریِ خشم بستگی به نحوهٔ مصرف آن دارد.