چین با ارائهٔ فرصتهای سرمایهگذاریِ وسوسهانگیز، مدام در حال جذب دانشگاهها، سیاسیون و بازرگانان خارجی است. این سرمایهگذاریها ظاهرا معاملاتی قانونی بین طرفین هستند که منافع دوطرفه دارند. اما واقعیتْ چیزِ دیگریست. حزب کمونیست چین با کمک تاکتیکهای مختلف از جمله «جبههٔ متحد» که عدهٔ کمی به آنها واقفند، تلاش میکند کشورها و نهادهایی را که شاید تهدیدی اقتصادی یا سیاسی علیه سلطهٔ چین ایجاد کنند خلع سلاح کند.
سال ۲۰۲۰ دیوید کامرون نخستوزیر سابق انگلیس تلاش کرد صندوق سرمایهگذاری ۱ میلیارد دلاری انگلیس و چین را تاسیس کند. دانشگاه کمبریج هم مرکزی ویژهٔ مطالعات چین بر پا کرد که روابط نزدیکی با شرکتِ هواوی دارد. همچنین گفته میشود که یک گروه پرنفوذ انگلیسی موسوم به باشگاه گروه ۴۸، روابط نزدیک با شی جینپینگ و حزب کمونیست چین دارد. اما در پسِ این روابط نزدیکِ نهادهای انگلیسی با چین چه چیزی نهفته است؟ آیا اینها معاملاتی مشروعند، یا دسیسهای در جریان است؟
***
«جبههٔ متحد» تاکتیکی قدیمیست که حزب کمونیست چین از دههٔ ۱۹۳۰ و رژیم چین از سال ۱۹۴۹ در پیش گرفتند. ریشهٔ آن به روسیهٔ شوروی بعد از انقلاب بلشویک ۱۹۱۷ برمیگردد و با گذشت دههها تحت رژیم دیکتاتوری پکن تکامل یافت. تاکتیکِ جبههٔ متحد، اساسا دو سیاستِ «تفرقه بینداز و حکومت کن» و «چماق و هویج» را در قالب یک استراتژی واحد بهشکلی بینقص ترکیب میکند و برای این کار، با اولویتبندیِ منابع به مقابلهٔ دشمنان تعیینشده میرود.
امروزه حزب کمونیست چین برای جذب دانشگاهیان، سیاسیون و بازرگانان در کشورهای پیشرفته از پول استفاده میکند تا بین آنهایی که کمکهای مالی چین را قبول میکنند و آنهایی که نمیپذیرند تفرقه و درگیری ایجاد کند. عواملِ حزب کمونیست چین برای پیشگیری از سوءظن، عناوین مختلفی دارند تا سِمت واقعیشان را در رژیم پکن مخفی کنند. چین در استفاده از این استراتژی برای تحکیمِ نفوذ و قدرت خودش، حد و مرزی قائل نیست.
دستورالعملِ «جنگ نامحدود»
مائو زدونگ پایهگذار حزب کمونیستِ چین سعی میکرد بهاصطلاح «تعارضات اصولی» مثل تعارض بین طبقات مختلف کارگری، و تعارضات غیراصولی را شناسایی و تفکیک کند. بر اساس تئوری او، حزب کمونیست چین دشمنان خود (خواه گروههای مختلف کارگری، اردوی سیاسی داخلی یا حتی کشورهای خارجی) را هر از گاهی در قالب دشمنان اصولی و غیراصولی طبقهبندی میکرد. وقتی حزب کمونیست دشمنان اصولی را شناسایی میکرد، اول با دشمنان غیراصولی خود متحد میشد و آنها را موقتا فلج میکرد تا روی نابودی دشمنان اصولی متمرکز شود. وقتی «اصولیها» را شکست میداد، بعد سراغ دشمنان غیراصولی میرفت و آنها را هم دوباره به گروههای کوچکترِ اصولی و غیراصولی تقسیم میکرد، و این دشمنان اصولیِ جدیدتر ولی ضعیفتر را هم نابود میکرد و آنقدر به این چرخه ادامه میداد تا تمام دشمنان حزب کمونیست محو شوند. همین شیوه بود که مائو و شی را در قرن ۲۰م و ۲۱م به قدرت رساند. هنگکنگ هم به همین روش در یدِ قدرتِ حزب کمونیست چین قبضه شد.
از نظر حزب کمونیست چین، همهٔ ارزشهای جهانی، افراد، نهادها، گروههای فشار، سازمانهای غیردولتی، کشورها و نهادهای بیندولتی که شاید تهدیدی علیه سلطهٔ اقتصادی و سیاسیِ این حزب در داخل و خارج کشور ایجاد کنند، دشمن محسوب میشوند.
اما «جنگ نامحدود» درواقع استراتژیِ نسبتا جدید و جامعی است که در سال ۱۹۹۹ از طرف حزب کمونیست چین در کتابی با همین عنوان مطرح شد. عبارت چینیِ آن را میتوان «جنگ بدون مرز» ترجمه کرد که طیف گستردهای از تاکتیکها را بهشکلی سازمانیافته با هم ادغام میکند و به چین امکان میدهد رقیبانی مثل آمریکا را که از لحاظ تکنولوژیک برتر هستند شکست دهد. در استراتژیِ «جنگ نامحدود»، چهار نوع تاکتیک اساسی استفاده میشود:
(۱) جنگ حقوقی، (۱) جنگ اقتصادی، (۳) جنگ شبکه و (۴) تروریسم.
تنوع ماهیتیِ این چارچوب، بهخاطر پیچیدگی و گستردگیِ تاکتیکهاییست که حزب کمونیست چین برای شکستدادنِ حریفان خود به کار میگیرد. عجیب است که در کتاب مذکور هم صراحتا آمریکا دشمن چین عنوان شده است.
به این ترتیب از دو دهه پیش رژیم پکن در عرصهٔ بینالمللی فعالتر شد: از پیوستن به سازمان تجارت جهانی در ۲۰۰۳، تا عضویت در شورای حقوق بشر سازمان ملل بهرغم سابقهٔ بد چین، اجرای طرح جهانیِ «راه ابریشم جدید» با ارزشِ تریلیونی، و نابودی خودمختاری و آزادیهای مدنی در هنگکنگ و تبت و شینجیانگ؛ و حالا هم میخواهد اولین دولتی باشد که رژیم طالبان را به رسمیت میشناسد. جبههٔ متحد حالا تاکتیکِ پنجم و نامرئی در چارچوبِ «جنگ نامحدودِ» چین است.
درسهایی از سرنوشت هنگکنگ
حزب کمونیست چین از مدتها پیشْ هنگکنگ را به محل آزمایشِ ترفندهای جدید جبههٔ متحد تبدیل کرد. در مقایسه با بقیهٔ مناطق تحت کنترل دولت چین، هنگکنگ تنها شهریست که قانون عرفی دارد و یکی از زبانهای رسمی آن انگلیسی است. همچنین مرکزی فرهنگی بین شرق و غرب بوده است و برای همین حزب کمونیست میتواند در این منطقه دست به آزمایش بزند. وقتی یکی از ترفندهای جبههٔ متحد در هنگکنگ جواب داد، همان ترفند یا روشی مشابه را در کشورهای خارجی هم پیاده میکند.
بعد از دههها آزمون و خطاء ثابت شده است که موثرترین شیوه، ابتدا نفوذ در آموزش عالی، و بعد بخش خصوصی، و نهایتا حلقهٔ سیاسی است.
در دوران انفجار جمعیتِ پس از جنگ جهانی دوم و تقاضای شدید برای تحصیل، دولت چین فوقالعاده مشتاق بود که ابتدا دبستانها و دبیرستانهای طرفدار پکن را در هنگکنگ و بعد در مناطق تحتالحمایهٔ انگلیس تاسیس کند. اما بعدا این مدارس را به ماشینِ پروپاگاندا تبدیل کرد و گروهی سیاستمدار و بازرگانِ بهاصطلاح «میهنپرست» را تربیت کرد که مردم به آنها میگویند «کمونیستِ زیرزمینی». سال ۱۹۶۷، دانشآموزان و دانشجویان موسساتِ تحتکنترلِ حزب کمونیست به دستورِ حزب شورش کردند و در سراسر هنگکنگ دست به انفجارهای بیهدف زدند تا به سلطهٔ انگلیس پایان دهند و انقلاب فرهنگیِ خشونتبارِ داخل چین را در هنگکنگ بازتولید کنند. این شورشِ خونین شکست خورد، اما فشار شدیدی بر تسلط انگلیس در هنگکنگ ایجاد کرد، چون نفوذ حزب کمونیست را نشان داد، و راه را برای مذاکراتِ تهاجمیِ دههٔ ۱۹۸۰ با انگلیس بر سر تحویل هنگکنگ باز کرد.
از اواخر دههٔ ۱۹۷۰ تا اوایل دههٔ ۱۹۹۰، حزب کمونیست چینْ کارخانهداران و بازرگانانِ هنگکنگی را به شدت تشویق و دعوت میکرد در داخلِ چین سرمایهگذاری کنند. حزب کمونیستْ سازمانها و هیئتها و احزاب سیاسیِ محلیای را ایجاد کرد که به بهانهٔ «تبادل فرهنگی»، «وطندوستی» و «سفرهای کاری»، مدام سفرهایی را به چین سازماندهی میکردند. حزب کمونیست با وقف منابع و تلاش بیشمار، آنچه را طی سالهای متمادی کاشت بالاخره درو کرد و با تحویل هنگکنگ در ۱۹۹۷، یک بازرگان میلیاردر از صنعت کشتیرانی چین به اسم تونگ چی-هوآ را به عنوان اولین رئیس اجرایی هنگکنگ (تقریبا معادل نخستوزیر کشور) منصوب کرد. از آن زمان تاکنون، آزادیهای مدنی، حاکمیت قانون و خودمختاری هنگکنگ یکی پس از دیگری و به سرعت از بین رفتند که همینها منجر به بروز «جنبش چتر» در ۲۰۱۴ و انقلاب ۲۰۱۹ هنگکنگ شد.
سال ۲۰۲۰، تونگ یک گام فراتر رفت و بزرگترین نهاد وابسته به جبههٔ متحد در تاریخ هنگکنگ به اسم «ائتلاف هنگکنگ» را شکل داد که در آن ۱۵۰۰ نفر از بهاصطلاح «نخبگان اجتماعی» باهم متحد شدند تا در واکنش به اعتراضات طولانی ۲۰۱۹-۲۰۲۰ در شهر، از دولت پکن حمایت کنند. مدیران اجرایی سابق، قانونگذاران، قضات، میلیاردرها، رؤسای آموزشگاههای عالی هنگکنگ، خوانندگان و حتی بازیگران بینالمللی سینما مثل جکی چان در این ائتلاف هستند. جالب اینکه این گروه ابتکارات مختلفی را به راه انداخت تا از اعلام قانون امنیت ملی هنگکنگ در ژوئن ۲۰۲۰ حمایت کند ــ قانونی ظالمانه که باعث خفهشدن صدای میلیونها مردم هنگکنگ شد و آخرین روزنامهٔ هوادار دموکراسی هنگکنگ را تعطیل کرد و بیش از ۱۰۰ نفر از اهالی دیگر هنگکنگ را به زندان انداخت.
اما در چارچوبِ جبههٔ متحد، اینجا هم وقتی اردوگاهِ هوادارِ دموکراسی نابود شد، حزب کمونیستْ ائتلافِ هنگکنگ را به گروههای کوچکتر ــ یعنی دشمنان اصولی و غیراصولی ــ تجزیه میکند تا اینکه نهایتا هنگکنگ را کاملا در چین ادغام کند.
این درسِ دردناکِ مردم هنگکنگ است. باید اعتراف کرد که مقاومت در برابر استبدادِ زیرکانه و تکحزبیِ چین کار بسیار دشواریست. اما برای بقیهٔ جوامع مدنی دنیا و کشورهای دموکراتیک هنوز خیلی دیر نیست که بیدار شوند و اقدام کنند. همه باید به نفوذ حزب کمونیست چین از طریق تاکتیکهای متعددش آگاه باشند. در حالی که خبرنگارانِ تحقیقی تلاش میکنند عملیات زیرزمینی دولت چین را افشاء کنند، باید به تحقیقات و گزارشهای آنها توجه شود. برنامهٔ تلویزیونی «سلاح جادویی چین» که اخیرا از بیبیسی انگلیس پخش شد، نمونههایی واقعی از طرز کار تاکتیک جبههٔ متحد در انگلیس، آمریکا و استرالیا ارائه داد.
وابستگی مراکز آموزش عالی به چینیها، معضلیست که باید حل کرد. همینطور دنیای تجارت باید با بازنگری در استراتژی خود تصمیم بگیرد که صرفنظر از سرکوب هنگکنگ و شینجیانگ و تبت، آیا میخواهد تمام سرمایهاش را در یک جا قمار کند. بههرحال، حزب کمونیست چین هیچ وقت به شما ناهار مجانی نخواهد داد.