فیلوسوفیا

خدا با کائنات تاس‌بازی نمی‌کند: منظور انیشتین چه بود؟

اینشتین نابغه فلسفه بود، نه مذهب. چندین سال بعد وقتی از او سوال شد که آیا به خدا اعتقاد دارد، پاسخ داد: «من به خدای اسپینوزا ایمان دارم، که خود را در هماهنگی قانونمند همه موجودات نشان می‌دهد، نه به خدایی که تنها نگرانی‌اش سرنوشت و اعمال انسانهاست.» باروخ اسپینوزا، هم دوره‌ی اسحاق نیوتن و گوتفرید لایبنیتس، خدا را کاملا یکسان با طبیعت تلقی می‌کرد. به دلیل این نظریه او به عنوان یک مرتد خطرناک شناخته شد و از جامعه یهودی در آمستردام طرد شد.

چرا فقط علم می‌تواند به تمام سوالات بزرگ پاسخ دهد؟

زرادخانه سه گانه علم – مشاهده، تحلیل و محاسبه – اکنون آماده برخورد با سوالات واقعی بزرگ است. آنها یک ترتیب زمانی را بررسی می‌کنند: جهان چگونه آغاز شد؟ چطور ماده در جهان زنده شد؟ و چگونه ماده‌ی زندگی خودآگاهی پیدا کرد؟ در صورت بررسی و جداسازی، این سؤالات شامل بسیاری سوالات دیگر نیز می‌شوند؛ از جمله – برای اولین سوال – سوال در مورد وجود نیروها و ذرات بنیادین و به تبع آن، آینده دراز مدت جهان. این موضوع شامل مساله مهم همبستگی گرانش و مکانیک کوانتومی می‌شود.

خشم برای خلاقیت به مثابه سوخت است؛ بگذاریم بسوزاند!

 ثرایا شمالی، نویسنده و فعال اجتماعی،‌ می‌گوید: «زنان می‌توانند خشم خود را کنترل کنند، به نحوی که آرام آرام از آن‌ها بیرون بزند، و یا این که می‌توانند به آن جهت دهند و به شیوه‌هایی زیبا و نیرومند آن را بروز دهند.»

آیا ما در یک دوره پساحقیقت زندگی می‌کنیم؟

این روزها مکررا گفته می‌شود که به دوره ترسناکی از پساحقیقت وارد شده‌ایم که در آن نه تنها حقایقی مشخص، بلکه حتی تمام تاریخ ممکن است جعل شده باشد. اما اگر این دوران پساحقیقت باشد، پس چه زمانی دقیقا دوره آرامش و سکون حقیقت بوده است؟ و چه چیزی باعث انتقال ما به دوران پساحقیقت شد؟ اینترنت؟ رسانه‌های جمعی؟ ظهور پوتین و ترامپ؟

رفتارشناسی غایت‌گرا؛ یا چگونه پلنگ تجسم کنیم؟

ذهن ما وجودی مرموز در مغز ما نیست بلکه معادل الگوهای درازمدت رفتار بیرونی ماست. این نظریه از فلسفه «غایت‌گرایی» ارسطو سرچشمه می‌گیرد؛ فلسفه‌ای که می‌گوید، نتیجه غایی مهم است و نه ابزار رسیدن به آن.

 قدرت خودشیفتگی متواضعانه

نه، «خودشیفتگی متواضعانه» بازی با کلمات ضد و نقیض نیست. بلکه ترکیبی از ویژگی‌های بهترین رهبران و شرکت‌های فناوری است. آدام گرانت، روانشناس رفتارهای سازمانی در این باره توضیح می‌دهد:

چرا فیسبوک و گوگل و دیگر غول‌های فناوری تهدیدی برای جوامع به شمار می‌روند؟

بیشتر مردم از کمپانی‌های انحصارگرا می‌‌هراسند و یا نفرت دارند، چرا که این شرکت‌ها بر گروه‌‌ها و بازارها تسلط پیدا می‌کنند و رقابت را از بین می‌‌برند. اما کارشناسان فناوری هشدار می‌‌دهد که این فقط قله کوه یخ تهدیدی است که آنها متحمل می‌‌شوند؛

آیا حق داریم به هر آن‌چه خواستیم باور داشته باشیم؟

باور‌ها پنداری از واقعیت‌اند: باور کردن به امری لاجرم به معنای «واقعیت» پنداشتن آن است. همزمان، باور و عقیده نوعی آرزوی «واقعیت داشتن» امری‌ تلقی  می‌شود، اما صرفا اعتقاد داشتن، آن را تبدیل به واقعیت نمی‌کند. با این وجود، آیا حق داریم به هر آن‌چه خواستیم باور داشته باشیم؟

سرشت انسانی: آیا تافته‌ای جدا بافته از سایر جاندارانیم؟

آیا چیزی به نام سرشت یا ماهیت بشر ما را از دیگر جانداران جدا می‌سازد؟ اگر بیولوژی مبتنی بر فرگشت را بپذیریم، ناگزیریم تمام ادعاهای ماهیت‌گرایانه را رد کنیم. هیچ ذات و یا ماهیت تعریف شده و تغییرناپذیری وجود ندارد که نمایان‌گر تنها سرشت بشر – در میان تمام موجودات زنده – باشد. انسان‌ها یک نوع از میلیون‌ها نوع جانداران و مرتبط با یکی از شاخه‌های نسبتا کم جمعیت از درخت حیاتند.

وقتی از «معنای زندگی» می‌گوییم، از چه حرف می‌زنیم؟

فیلسوف‌ها در پرسش «معنای زندگی چیست؟» سردرگمی و پریشان‌حالی نهفته در آن در را می‌بینند. از همین‌رو، آن را با پرسش‌هایی دربارهء زندگی‌های بامعنا جایگزین کرده‌اند. اما کاملا قابل درک است که تلاش آدمی برای یافتن معنایی برای زندگی پایان نخواهد یافت.

خرد روشنگرانه کافی نیست: ما به یک رمانتیسیسم جدید نیازمندیم

واتسلاو هاول، دگراندیش اهل چک، در سخنرانی خود در سال ۱۹۸۴ نیاز دوباره ما به رمانتیسیسم را این‌گونه توضیح می‌دهد: «مردم تصور می‌کردند می‌توانند طبیعت را بشناسند و آن را تسخیر کنند، در حالی‌که تمام آنچه که انجام دادند، ویران کردن طبیعت و بعد جدا کردن خود از آن بود.»